ایران در صدر پدیده فرار مغزها

مرتضی زارع
پژوهشگر اقتصادی

نقطه عطف تاریخ اقتصاد بشر بدون شک انقلاب صنعتی در انگلستان و اروپا است. این انقلاب وام‌دار ظهور و نبوغ دانشمندان فرهیخته انگلستان در قرن هفدهم و هجدهم بود. نبوغ و خلاقیت دانشمندان پدیده‌های طبیعی را به شکل مکانیزه به سلطه انسان درآورد، اسب و درشکه جای خود را به اتومبیل داد، کشتی‌های مجهز به موتور بخار جایگزین کشتی‌های بادبانی شدند، کارخانه‌های عظیم ریسندگی و بافندگی در اروپا احداث شدند و اقتصاد این کشورها در ابعاد گوناگون شامل کشاورزی، صنعت، حمل‌و‌نقل و تولید محصولات جدید فاصله زیادی با سایر کشورها گرفت. باید اذعان کرد اهمیت برخی کشورهای غیر‌صنعتی دارای منابع طبیعی، به‌خصوص منابع نفت و گاز تنها به‌واسطه نقش این مواد در به حرکت درآوردن چرخ صنعت است. اما روند جهانی استفاده از این منابع حاکی از گرایش کشورهای پیشرفته به سمت منابع جایگزین طبیعی و تجدیدپذیر نظیر انرژی باد و خورشید است.

چین مدعی است تا سال 2025، معادل 60 درصد خودروهای تولیدی خود را الکتریکی خواهد کرد، نروژ در حال اجرای سیاست محیط زیست پاک و برقی کردن تمام خودروهای خود تا سال 2020 است. کشورهای دیگر نیز در حال پیوستن به این روند هستند تا جایی که در سال 2016 بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی در زمینه گسترش استفاده از این منابع، در کشورهای در حال توسعه‌ای نظیر شیلی یا هند بوده است. این روند یک هشدار بزرگ برای کشورهایی است که به‌جای رشد دانش و تکنولوژی در زمینه‌های مختلف تنها با تکیه بر ذخایر منابع طبیعی سیستم اقتصادی خود را کنترل می‌کنند. وقتی در کشورهای پیشرفته نظیر هلند و نروژ که خود دارای منابع نفت و گاز هستند از انرژی باد و حتی زباله‌ها برای تامین انرژی کارخانه‌ها استفاده می‌شود چگونه می‌توان انتظار داشت تقاضا برای سوخت‌های فسیلی روند رو به رشد یا پایداری را در پیش گیرد؟

شواهد حاکی از این است که همچون انقلاب صنعتی که بر پایه دانش و نبوغ بشر تحولی عظیم در سیستم اقتصادی دنیا ایجاد کرد؛ ممکن است در آینده‌ای نزدیک سرمایه انسانی انباشته شده در کشورهای پیشرفته عرصه ظهور انقلابی جدید در تکنولوژی باشد. انقلابی که کشورهای دیگر را از چرخه اقتصادی دنیا خارج کرده و می‌تواند آبستن شرایط زندگی دشوار برای این کشورها باشد. تا نبوغ افراد نخبه وجود نداشته باشد ابداعی در به‌کارگیری امکانات و منابع حاصل نخواهد شد، نطفه افزایش بهره‌وری و پیشرفت شکل نخواهد گرفت و کشورهایی از این دست همواره واردکننده امکانات و محصولات تولید شده در کشورهای دیگر خواهند بود. وابستگی به هر کالا یا خدمتی یک نقطه آسیب محسوب می‌شود، نقطه ضعفی که به محض اعمال محدودیت از کشور صادرکننده، کشورهای وابسته را دچار نوسان و آشفتگی می‌کند. بنابراین منشا بسیاری از فرصت‌ها و چالش‌های گذشته و آینده پیش‌روی بشر، در گرو داشتن یا نداشتن سرمایه انسانی خواهد بود.

در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی مهاجرت افراد تحصیلکرده به کشورهای آمریکای شمالی یعنی ایالات‌متحده آمریکا و کانادا همچنین کشورهای پیشرفته اروپایی و استرالیا، همواره روندی رو به رشد داشته و در حال حاضر آمار خروج نخبگان و تحصیل‌کرده‌ها و متخصصان ایرانی به این کشورها در ناحیه بحرانی و هشدار‌دهنده‌ای قرار گرفته است. براساس گزارش سازمان ملل و گزارش سالانه صندوق بین‌المللی پول، ایران در سال‌های اخیر با مهاجرت بین 150 تا 180 هزار تحصیل‌کرده در سال به کشورهای دیگر جایگاه نخست در فرار مغزها را دارد. گزارش مجلس شورای اسلامی در سال 1389 حاکی از مهاجرت 60 هزار نخبه ایرانی از کشور بود که اغلب این نخبگان از افراد با کیفیت بالای تحصیلی و دارنده مدال‌های المپیاد علمی رشته‌های مختلف بوده‌اند. اگر این موارد را در کنار عقب‌ماندگی تکنولوژیکی کشور و اقتصاد تک‌محصولی خود قرار دهیم ترکیب حاضر حکایت از قابل‌قبول‌نبودن وضع فعلی دارد.

ورود به بازارهای بزرگ جهانی و کسب سهم مناسب از این بازارها نیازمند تولید محصولات با کیفیت و دارای کلاس جهانی است. اگر فرآیند تولید محصولات را به‌طور کلی در نظر بگیریم، بدون شک نهاده اصلی آن دانش و نبوغ سرمایه انسانی است که با اضافه شدن امکانات و منابع موجود، یک کشور را قادر به تولید محصول می‌کند. این آمار و ارقام دو پیام اصلی دارد؛ یکی این‌که اگر کشور ما قصد دارد در مسیر رشد اقتصادی و توسعه پایدار قدم بگذارد، باید بستر لازم برای حفظ این منابع ارزشمند را فراهم کند، در غیر ‌این صورت با نقصان دانش و نبوغ، فاصله تکنولوژیکی و صنعتی ما روز به روز با کشورهای دیگر بیشتر شده و رفته‌رفته سهمی از بازارهای موجود در سیستم اقتصادی دنیا نخواهیم داشت، اما این امر بیانگر یک واقعیت دیگر نیز هست و آن اینکه کشور ما دارای منابع سرشار سرمایه انسانی است.

اگر درآمد حاصل از خام‌فروشی منابع طبیعی مختلف به‌صورت هدفمند در اختیار این قشر قرار گیرد به‌تدریج شاهد ظهور ابعاد جدیدی در سیستم اقتصادی کشور و توسعه در زمینه‌های مختلف خواهیم بود. در غیر‌ این صورت، در کنار تخلیه منابع طبیعی خود، منابع سرمایه انسانی نیز رو به خشکی خواهد گذاشت و با پدیده قحطی منابع کلی در سیستم اقتصادی مواجه خواهیم شد. وضعیتی که خروج از آن و پیوستن به روند جهانی نوینی که شکل خواهد گرفت، شاید نیازمند گذران سال‌های طولانی و تحمل دشواری‌های شدید باشد. اقتصاد تک‌محصولی و خروج نوابغ از کشور سیگنال‌های قوی از تضعیف بدنه اقتصاد کشور نشان می‌دهند و باید به این معضل توجه ویژه‌ای کرد. کشورهای پیشرفته اروپایی و آمریکا که روزی برای کسب منابع طبیعی اقدام به استعمار و غارت کشورهای دیگر می‌کردند اکنون با رویه هوشمندانه از نارضایتی قشر نخبه استفاده کرده و سالانه بخش زیادی از این منابع را به سمت سیستم اقتصادی خود سرازیر می‌کنند.

این سیاست‌ها بسیار هوشمندانه بوده و البته کارآیی بیشتری نسبت به استعمار کشورهای دیگر دارد. نبوغ نهفته در سرمایه انسانی، در صورت شکوفا شدن می‌تواند محصولات خام کشورهای در حال توسعه را پس از فرآوری و تبدیل آن به محصولات جدید به قیمتی چند برابری به آنان بفروشد و این یعنی نفوذ و گسترش اقتدار اقتصادی در عرصه بین‌المللی. در مرحله بعد با قدرت یافتن اقتصاد این کشورها و قابلیت تاثیرگذاری بر بازارهای بزرگ دنیا، این ابزار به اهرمی سیاسی برای اعمال فشار بر کشورها و کاهش قدرت چانه‌زنی آنها تبدیل می‌شود. این فرآیند استفاده از منابع کشورها برای سلطه بر خود آنان، گونه‌ای از یک استعمار است که مسبب اصلی آن خود کشورهای در حال توسعه‌اند که‌توجهی به سرمایه‌های انسانی خود نداشته‌اند.