من بی‌سبک هستم

لی‌لا رضایی

کاوه آفاق از خواننده‌های پر طرفدار موسیقی ایران است که اگرچه از سال‌ها پیش مخاطبانش را یافته بود اما فعالیتش با انتشار آلبوم «با قرص‌ها می‌رقصد» رسما آغاز شد. پس از انتشار آلبوم، دیگر وقتش رسیده بود کنسرتی هم برگزار کند تا دیدارش با علاقه‌مندان آثارش شکل بگیرد. از این رو اولین کنسرت این خواننده پس از ۱۰ سال انتظار و پشت‌سر گذاشتن فراز و نشیب‌های بسیار، در ۲۲ مرداد ماه برگزار شد و شبی خاطره‌انگیز برای علاقه‌مندان موسیقی آفاق رقم زد. او می‌گوید هدفش مبارزه با حواشی موسیقی‌های غیر‌علمی و خدمت به فرهنگ وطن است. شاید به همین دلیل است که همیشه بر مچ دستش پرچم سه رنگ ایران می‌بندد، و عشق به وطن در برخی آهنگ‌هایش کاملا مشهود است. او در آثارش احساس و اتفاق‌های اجتماعی را در هم می‌آمیزد و ارتباط قابل تاملی با شنونده برقرار می‌کند. آنچه می‌خوانید گفت‌وگو با کاوه آفاق به بهانه برگزاری اولین اجرای زنده‌اش در برج میلاد است.

موسیقی در جامعه ما با محدودیت‌هایی مواجه است و این محدودیت مشکلاتی زیادی هم به وجود آورده است. شما خودتان هم یکی از کسانی بودید که خیلی سخت توانستید وارد فضای رسمی موسیقی شوید. اگر ممکن است کمی از این اتفاق‌ها بگویید.

بله. روند و چیدمان چرخه اداری در کشور ما نزدیک به یک قرن است که مشکلات اساسی بوروکراتیک دارد که نهایتا منجر به طولانی‌تر شدن زمان قابل پیش‌بینی هر کارآفرینی شده است. در عرصه هنر ما آهنگسازان و خوانندگان نیز عملا حکم کارآفرینان را داریم زیرا از کنار هر یک از امثال ما برای تهیه یک آلبوم و کنسرت لااقل چهل، پنجاه نفر به‌صورت مستقیم ارتزاق می‌کنند و غیرمستقیم هم الی ماشاءالله. اما ابتدا باید ببینیم جنس این محدودیت‌ها که گفتید چیست و در چه حوزه‌هایی محدودیت داریم؟ مثلا وجود محدودیت ارشاد بر سر راه کیفیت موسیقی و قدرت خوانندگی و سواد تئوریک موسیقیدانان یا خوانندگان را من یک محدودیت خوب می‌دانم که حتی باید شدیدتر هم اجرا شود و هر خواننده یا آهنگساز بی‌استعداد و بی‌سوادی به خود اجازه حضور در عرصه هنرمندان را ندهد و با ورودش باعث نزول سطح سلیقه مردم و موجب بردن آبروی هنر ایران در عرصه داخلی و خارجی نشود. این بازار آشفته و پر از «هنرمندنما» یکی از دلایلش نبود محدودیت‌های حساب شده و عادلانه است؛ ولی جالب اینجاست کسانی امثال کاوه آفاق که از اینگونه محدودیت‌های شورای محترم موسیقی و فیلترهای علمی ایشان، با سرعت و رتبه‌های خوب تایید و قبول می‌شوند کمتر به نتیجه می‌رسند تا آنان که با هزار تک ماده و تبصره و تکمله توانسته‌اند محدودیت‌های مذکور را دور بزنند. گسترش خوانندگانی با صدای ناگوار که اکنون از هرگوشه شهرها سربرآورده‌اند حاصل همین دور زدن‌های فراقانونی است. خلاصه نکات و دردِدل‌ها بسیارند.

روند طولانی اداری که به آن اشاره کردید چقدر در برنامه اصلی موسیقی خلل ایجاد کرده است؟

پاسخ این سوال کاملا روشن است. به هر حال هرچه روند بوروکراتیک و اداری هر کاری طولانی و پیچیده‌تر شود تمامی برنامه‌ها و پیش‌بینی‌ها به هم می‌ریزد و در میان‌مدت، هزینه‌های مادی و معنوی بیشتری روی دوش دولت و کار آفرین، سنگینی خواهد کرد. طولانی شدن فرآیند اداری در عرصه هنر و موسیقی نیز از این قضیه مستثنی نیست.

به نظر می‌رسد در حال حاضر سبک شما ترکیبی از سبک‌های پاپ، راک و سنتی است ولی هیچ‌کدام از آنها هم نیست. بالاخره سبک شما را چه می‌توان نامید؟

سبک ما خوشبختانه سبک ماست.سبک آثار کاوه آفاق بی‌سبک است. نمی‌گویم این خوب است یا بد است اما به هر حال نام ندارد. در ضمن با توجه به خواسته‌های مخاطبان خاص خودمان، این سبک ویژه بی‌نام را به هواداران هم مدیون هستیم. به‌طور ساده و غیرتئوریک اگر بخواهم توضیح دهم، بر مجموعه‌ای از سبک‌های موسیقی داخل و خارج به‌صورت نسبتا مناسبی اشراف دارم. به هر حال جنس اشعار و هارمونی و ملودی‌های ما، مخاطب ویژه خود را می‌طلبد، من سال‌ها است از همان «اتاق آبی» و «شال» تا به امروز، جایی را که مخاطب خاص و عام مرز مشترکی دارند پیدا کرده‌ام و در این مرز، نکات و خواص و تکنیک‌های بهترین و شیرین‌ترین و همزمان فاخرترین نمونه‌های علمی انواع موسیقی‌ها را که از نوجوانی نُت‌برداری کرده‌ام به کار برده‌ام. کسانی که مرا از نزدیک می‌شناسند قاعدتا دفترهای یادداشت بی‌شمار مرا از قدیم تا به حال به یاد دارند و می‌بینند که پر از فیش‌برداری و نکات فنی و تحلیلی بهترین آثار گوناگون جهان است.

همچنین در این چند سال توانسته‌ایم با کمک از نظرات تک‌تک هواداران گرامی در پیام‌ها و کامنت‌ها و نامه‌ها یا دیدارهایی در مراسم‌ با حضور ایشان، زبان مشترکی را کشف کنیم که در آن هم شنونده خاص و هوادار عزیز قدیمی و جدید با خودش فکر نکند اثری تکراری و بی‌ارزش و بی‌مقدار می‌شنود و آن را اثری جدی و قابل احترام و قابل پیشنهاد به دوستانش بداند به نحوی که هم شنونده عام یا عادی آثار پاپ، اگر خیلی مجذوب این آهنگ‌ها نشود لااقل اعصابش هم خرد نشود و در بلندمدت کم‌کم علاقه‌مند به شنیدن آثاری مثل شال، اتاق آبی و فلوکستین و حس شود که فکر کنم تا الان با یاری پروردگار و نظرات هواداران فرهیخته مان نسبتا موفق بوده ایم.

پس می‌شود گفت در مدت فعالیت‌تان به مخاطب‌شناسی هم اهمیت زیادی داده‌اید.

بله مانند تمامی هنرمندان، خوانندگان و تولیدکنندگان ایران و جهان، معتقدم صد درصد باید مخاطب را شناخت و او را در موفقیت آثار، سهیم دانست و قدر دانست تا هوای شما و محصول شما را داشته باشند. همه در همه جای جهان مدیون مخاطبانشان هستند.

آیا می‌شود گفت آنچه شما اجرا می‌کنید نوعی «موسیقی راک ایرانی» است؟

با توجه به اینکه دیگر در دنیا موسیقی راک صرفا آمریکایی یا انگلیسی نداریم، موسیقی راک صرفا ایرانی نیز نخواهیم داشت (البته منظورم الان است نه ده، پانزده یا سی چهل سال قبل) چون در دنیایی هستیم که اتفاقی که همین امروز در انگلستان می‌افتد با اختلاف چند ساعت در بنگلادش هم می‌توان متوجه آن شد. اگر امروز سبک موسیقی ابداع شود شما هر جا باشید می‌توانید همین امروز برای اولین بار همزمان با خالق سبک با اثرش مواجه شوید. همین موجب می‌شود دیگر شکل خالصی در هیچ هنر و سبکی پیش نرود. این دیگر خاصیت این کار است. به نظر من، کم‌کم سبک‌های خاص یک کشور را (خوشبختانه یا متاسفانه) دیگر موسیقی فولکلور یا محلی آن کشور مشخص می‌کند نه سبک‌های بین‌المللی مثل پاپ، جاز و راک و امثال آن. دیگر نمی‌توانید بگویید که این موسیقی مثلا مدل ژاپنی یا آمریکایی‌ها، مدل ایرانی‌ها، مدل بریتانیایی‌هاست. این زبان‌ها هستند که دارند با یکدیگر رقابت می‌کنند.

فکر نمی‌کنید هنر کلاسیک هر کشوری با این روند از بین برود؟

خیلی‌ها بر این باورند که از بین می‌رود و خیلی‌ها می‌گویند نه. به نظر من هم از بین نمی‌رود و موسیقی سنتی، ملی و کلاسیک از بین که نمی‌رود هیچ بهتر هم خواهد شد.

چطور؟

مثلا مینیاتور را ما از چینی‌ها آموختیم. اما اکنون هنری را که چینی‌ها و شرق دور با خود داشتند ما در جهان به کمال رساندیم. الان هم همین اتفاق دارد می‌افتد و این چیز عجیبی در تاریخ نیست. دقیقا هر جای دنیا که شما اسم مینیاتور نوین را می‌آورید همه آقای فرشچیان را تصور می‌کنند در حالی که اگر با مینیاتور اولیه ایران مقایسه کنید می‌بینید که اصلا چیز دیگری بود. منظورم این است که شاید با این اتفاق ضعف‌هایی را که دیگران دارند ما جبران کنیم. شاید آنها بلافاصله از آثار کلاسیک و سنتی ما ایده‌هایی بگیرند و با تجهیزاتی که دارند بتوانند آن ایده‌ها را پرورش دهند و بعد باز ما خودمان بتوانیم از آن استفاده کنیم و بالعکس.

در کنسرتتان از هواداران خواستید مراقب مجوز شما باشند، و آنها هم رعایت کردند. دلیل این تاکید چه بود؟

مگر شمای روزنامه‌نگار حرفه‌ای مراقب خودتان نیستید یا مثلا فوتبالیست، ساق‌بند نمی بندد یا تکواندوکار، کلاه روی سرش نمی‌گذارد؟ یا مربیان فوتبال در استادیوم از برخی هواداران تقاضا نمی‌کنند که سنگ به زمین پرتاب نکنند یا حتی با دست آنها را تهییج و تشویق به حمایت بیشتر نمی‌کنند؟ خب معلوم است من هم دلم به داشتن هوادارانی با این سطح بالا از شخصیت و درک و سواد اجتماعی خوش است و در مواقع کمک و لازم دست به دامن هواداران عزیزمان می‌شویم تا کمکم کنند.

نقش منتقدان را در بهبود کارهایتان و کارهای دیگر موسیقیدانان چقدر مهم می‌دانید؟

ما یکی از معضلاتمان در موسیقی این است که تعداد زیادی منتقد آگاه به تئوری موسیقی نداریم. در حالی که در هنرهای دیگر مثل سینما این‌طور نیست و منتقدانان ما در این عرصه آن کسانی هستند که خدا را شکر هم سواد بالایی دارند و هم اینکه سینما را در حد کارگردانان دست‌کم از نظر تئوریک بلد هستند اما اغلب منتقدان موسیقی ما تحصیلات موسیقی ندارند. آهنگسازان معروف و بزرگی هم معمولا دست به قلم نمی‌شوند که انتقاد درستی صورت بگیرد؛ مثلا آقای دکتر انتظامی یا مشایخی هیچ وقت نیامده‌اند که چهار خط در مورد نظر خود و خوبی‌ها و بدی‌های مثلا موسیقی آهنگسازان جوان‌تر حتی در موسیقی فیلم، این مملکت نظری بدهند. منظورم این نیست که بگویند آهنگ یا سبک فلانی بد است، نه، منظورم این است که بزرگان و استادان، یکبار لااقل بیایند بگوید که آقای ایکس، شما میزان فلان، در فلان آهنگت بهمان است، شما از ایده فلان آهنگساز در کار بهمان، اشتباه استفاده کردی. به همین دلیل حتی ژانر‌بندی‌هایمان هم غلط است. یکباره کسی که پاپ است می‌گویند سنتی می‌خواند و برعکس.

کسی که در ایران راک کار می‌کند، اینها آدم‌های خاص و محدود هستند که در حیطه موسیقی مجازمان، آدم‌هایی مثل کوروش و کاوه یغمایی، گروه اوهام، رضا یزدانی، فرشید عراقی، فرشاد رمضانی و... البته دوستان با کلام منظورم است چون دوستانی که بی‌کلام بودند تعدادشان بیشتر است. این تعداد که کارشان معلوم است، جنس کارشان هم معلوم است، دیگر من کی ام، تو کی هستی ندارد. یک سری هستند که همه مان آنها را خوب می‌شناسیم و در رفت و آمد هستیم تا حدودی و آن چیزهایی را که هواداران شاید دوست دارند بیشتر به آن بپردازند می‌پردازند. نه من بعید می‌دانم هیچ کدام از بچه‌ها حالا مثل رضا یزدانی جلوی ما بنشیند و چنین حرف‌هایی بزند. یعنی من نشنیده‌ام که مثلا رضا بگوید من سلطانم. تا به حال هیچ یک از دوستان چنین لقبی به خودشان نداده‌اند و اصلا در این وادی‌ها نیستند.

برخی آلبوم‌ها با اینکه که از وزارت ارشاد مجوز می‌گیرند و از فیلتر‌هایی رد می‌شوند در نهایت شخصیت خود خواننده در اثر دیده نمی‌شود به نظر شما دلیل این مساله چیست؟

یک‌سری خواننده هایمان در هر سبکی هستند خودشان شعر می‌گویند؛ از محسن یگانه، رضا صادقی، مازیار فلاحی و... تا بنده، و در مرحله پیشرفته تر، آهنگ را هم می‌سازیم و در تنظیمات هم می‌نوازیم، وقتی می‌بینیم یک شعری دچار جمع و تفریق زیاد شده است اصلا آن ‌را کنار می‌گذاریم و به فکر رعایت آن جمع و تفریق نیستیم چون هواداران هر خواننده‌ای پس از چند سال، متوجه بی‌سر ته بودن اثر می‌شوند و اکثر ما چون این را می‌دانیم، از اشعار در جلسات بازبینی دفاع می‌کنیم و اصولا هم شورای شعر خیلی به ما کمک می‌کنند تا شعر دچار جرح و تعدیل بیهوده نشود، اما اگر در بازبینی رد شد، هرچند زحمت ماه‌ها، تکرار می‌شود و شعر دیگری ارائه می‌دهیم اما از خیر اثر نمی‌گذریم. اکثر خوانندگان و ترانه سرایان مطرح کشور، همین‌طور که عرض کردم عمل می‌کنند و زحمت دوبرابر را به جان می‌خرند تا آبرویشان پیش هوادارانشان حفظ شود، این‌گونه که شعرا باز شعر جدید ببرند،از نظر کیفی برای خود شورا هم بهتر است چون کیفیت آثار افت کمتری می‌کند. جا دارد همین‌جا از استادانم آقایان محمدعلی بهمنی و علی تفرشی، تشکر کنم که هوای بسیاری از شعرا و موسیقیدانان تحصیلکرده ما را داشته‌اند و همیشه استاد بسیاری از ما بوده‌اند.

من بی‌سبک هستم