باور کنید اقتصاد علم است

علم اقتصاد علمی تئوریک و گسترده است و صحبت کردن از آن به زبان ساده کار چندان راحتی نیست؛ اما به هر حال زندگی روزمره تمام انسان‌ها با مساله اقتصاد درآمیخته و خیلی‌ها دوست دارند که به زبان ساده در مورد مسائل و مشکلات اقتصادی این روزها و ریشه‌های آنها صحبت کنند. بسیاری از واژگان اقتصادی از قبیل رشد، تورم، تولید و .... که در روزنامه‌ها یا اخبار دیده و شنیده می‌شود، شاید برای بسیاری نامانوس باشد و علاقه‌مند به دانستن آن باشند. حتما نباید سرمایه‌گذار یا تاجر باشید تا به علم اقتصاد نیاز داشته باشید، خانم‌های خانه‌دار برای مدیریت اقتصاد خانواده و پس‌انداز هم نیاز به اندکی دانش اقتصاد دارند. همچنین حوزه‌های اقتصادی وجود دارد که احتمالا برای برخی از مخاطبان جذاب باشد. به‌طور مثال چرا فوتبالیست‌ها حقوق بالایی دارند یا چرا یک اثر نقاشی مانند مونالیزا قیمت نجومی دارد. در این چهار صفحه که از این هفته به‌طور مرتب چاپ خواهد شد به توضیح مفاهیم اقتصادی به زبان ساده خواهیم پرداخت.

در این وانفسای بلاتکلیفی فعالان سالم اقتصادی، دوباره دعواهای سیاسی وارد عرصه اقتصادی شده و فرصتی شده تا رقبا زهر چشمی از هم بگیرند. مشکل ما این است که همه درباره اقتصاد اظهارنظر می‌کنند، راهکار می‌دهند و... اما آنچه در عمل اتفاق نمی‌افتد سخنان دلسوزانه کارشناسان واقعی اقتصاد است. جامعه‌شناسی، شیمی و... را علم می‌دانیم و از هرگونه اظهار نظر ناپخته در آن عرصه‌ها پرهیز داریم، اما علم اقتصاد را جولانگاه اظهارنظرهای شاخدار خود می‌کنیم. اقتصاد هم علمی است که در پس آن نظریه فرمول و رفتارشناسی، اکادمیک و تئوریزه‌شده‌ای وجود دارد.

حال فایده علم اقتصاد چیست؟ اغلب این طور به نظر می‌رسد که هدف از اقتصاد، افزایش ثروت است. هدف علم اقتصاد هم بیشتر کردن ثروت جهان است. وقتی تولید ناخالص داخلی جهان افزایش می‌یابد، ناظران خشنود می‌شوند. اما آیا هدف نهایی از اقتصاد و علم اقتصاد، افزایش درآمد است؟ افزایش درآمد، به خودی خود هدف نیست. اما درآمد به مردم کمک می‌کند که زندگی راحت‌تری داشته باشند. متوسط طول عمر مردم در ۱۰ کشور از ثروتمندترین کشورهای جهان، ۲۵ سال از مردم ۱۰ کشور فقیر جهان بیشتر است. مردمی که پول بیشتری دارند قطعا بهتر می‌توانند از پس آموزش برآیند، قطعا تفریحات بیشتری دارند و غذاهای باکیفیت بالاتر و خوشمزه‌تری می‌خورند و همه اینها کیفیت زندگی را بهبود می‌بخشد، اما درآمد همه چیز نیست. ویلیام ایسترلی از دانشگاه نیویورک در سال ۱۹۹۹ مقاله‌ای منتشر کرد و در آن با استفاده از اطلاعاتی که از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ جمع شده بود، به بررسی این موضوع پرداخت که رابطه میان رشد اقتصادی و ۸۱ شاخص دیگر کیفیت زندگی چیست. او در این مقاله دریافت که رشد اقتصادی تنها با ۳۲ شاخص از این ۸۱ شاخص رابطه تناظری دارد.

اقتصاد علم ویژه‌ای است. به محض برداشتن اولین قدم در این رشته و به مجرد طرح این سوال اساسی که موضوع مورد بحث در این علم چیست، مشکلات و مباحثات، آغاز می‌شوند. یک کارگر عادی که درباره اقتصاد عقیده بسیار مبهمی در ذهن دارد، این ابهام را حمل بر کمبود دانش عمومی‌اش می‌کند. اما این کارگر از جهتی با بسیاری از محققان و استادان دانشمند که کتب چندین جلدی درباره اقتصاد می‌نویسند و در کلاس‌های اقتصاد در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند، در این ابهام سهیم است. به نظر باورنکردنی می‌رسد، اما این حقیقتی است که اکثر استادان اقتصاد نظر گنگی درباره واقعیت موضوع مورد بحث رشته اختصاصی‌شان دارند.

از آنجا که در میان این پروفسورهای مزین به القاب و افتخارات آکادمیک، رسم متداولی است که با تعاریف کار کنند- به این معنا که می‌کوشند جوهر پیچیده‌ترین پدیده‌ها را در چند جمله که خیلی با سلیقه کنار هم گذارده شده، بیان کنند- برای یک لحظه هم شده سعی کنیم تا موضوعات اساسی مربوط به این علم را از یکی از نمایندگان اقتصاد فراگیریم. اجازه دهید اول از همه با ویلهلم روچر، سرآمد استادان آلمانی و نویسنده کتاب های درسی اقتصادی بی‌شمار، و نیز موسس مکتب تاریخ اقتصاد مشورت کنیم. در اولین کار بزرگ ویلهلم روچر، به نام «اصول اقتصاد سیاسی»، کتاب راهنما و درس برای «اهل کار و کسب و دانشجویان» که اولین بار در ۱۸۵۴ منتشر شده و پس از آن ۲۳ بار تجدید چاپ شده است چنین می‌خوانیم: «منظور از اقتصاد ملی یا سیاسی، علمی است که درباره قوانین پیشرفت اقتصاد یک کشور یا حیات ملی اقتصادی آن بحث می‌کند. (طبق نظر فن من گدت در «فلسفه تاریخ اقتصاد سیاسی») این علم نیز مانند همه علوم سیاسی یا علوم مربوط به حیات ملی از طرفی به بررسی یک فرد انسان می‌پردازد و از سوی دیگر دامنه تحقیقش را به تمامی نوع بشر توسعه می‌دهد.»

آیا اکنون «اهل کسب و کار و دانشجویان» متوجه می‌شوند که اقتصاد چیست؟ البته اقتصاد علمی است مربوط به حیات اقتصادی. عینک قاب شاخی چیست؟ البته عینکی که قابش شاخی باشد! حیوان باربر چیست؟ البته حیوانی که بار ببرد! در واقع این روش بسیار خوبی برای توضیح لغات پیچیده به کودکان است. ولی افسوس اگر شما معنای لغاتی را که در یک سوال به کار برده شده است، نفهمید، با پس و پیش کردن این لغات، چیز بیشتری دستگیرتان نخواهد شد. حال اجازه دهید با یک محقق آلمانی دیگر در این زمینه مشورت کنیم: استاد فعلی دانشگاه برلین پروفسور اشمولر. در مجموعه بزرگ پروفسورهای آلمانی- به نام «فرهنگ لغات دستی علوم سیاسی» که به وسیله پروفسور کنراد و پروفسور لگزیز چاپ شده است- اشمولر در مقاله‌ای درباره اقتصاد چنین به ما پاسخ می‌دهد: «من می‌گویم که علمی است که وظیفه‌اش تشریح، تعریف و توضیح علل پدیده‌های اقتصادی است و در عین حال این علل را در روابط متقابل‌شان در می‌یابد. البته با فرض بر اینکه اقتصاد در وهله اول به درستی تعریف شده باشد.

در مرکز این علم، ما باید انواع اشکالی را که در میان جوامع با فرهنگ مدرن تکرار شده است، قرار دهیم. انواع اشکال تقسیم و سازمان کار، گمرکات، توزیع درآمد، بنیادهای اجتماعی اقتصادی که به وسیله انواع مشخصی از قوانین خصوصی و عمومی پشتیبانی شده و تحت نفوذ همان نیروهای ذهنی یا همانند آن قرار دارند و همان ترتیب از نیروها یا همانند آنان را به وجود می‌آورند که در نوع کاملشان آمار اقتصادی جهان متمدن امروز را ارائه می‌دهند که خود تقریبا بیانگر میانگین شرایط اخیر است. در ادامه این امر، علم اقتصاد سعی می‌کند اختلافات میان اقتصادهای مختلف، اقتصاد یک کشور را در قیاس با دیگر کشورها و انواع گوناگون سازمان‌ها را در اینجا و آنجا معلوم کند. علم اقتصاد می‌پرسد که این اشکال گوناگون در چه رابطه و ترتیبی ظاهر می‌شوند و به این ترتیب به مفهوم و عوامل توسعه این اشکال اقتصادی یکی پس از دیگری و توالی تاریخی شرایط اقتصادی دست یافته است و همچنان که از همان ابتدا، با استفاده از معیارهای تاریخی و اخلاقی به تصدیق آرمان‌ها نائل شده، همان گونه نیز انجام این وظیفه سودمند را تا حد مشخصی تا به امروز حفظ کرده است. در کنار تئوری، علم اقتصاد همواره به ترویج اصول عملی برای زندگی روزمره پرداخته است.» این تعریفی است که بسیاری از اقتصاددانان به آن استناد می کنند. در ادامه پرونده، هفته آینده به دو نظریه متفاوت درباره اقتصاد می‌پردازیم. اقتصاد بازار آزاد و اقتصاد نهادگرا.