نویسنده: Travis Bradberry
مترجم: الهام شیخان

همه ما دوست داریم فرزندانمان در آینده مدیران موفقی باشند. پدر و مادر مسوولیت بزرگی دارند تا مسیر کودک برای رسیدن به موفقیت را تعیین کرده و با برنامه‌ریزی مناسب مهارت‌هایی به کودک بیاموزند و او را در دنیای رقابتی مجهز کنند و کودک خود را به یک مدیر موفق تبدیل کنند. اگرچه یک مدیر تمام روز خود را در محل کارش می‌گذراند، اما باید قوی، پرانرژی و قابل اعتماد باشد و با عملکردش الهام‌بخش دیگران شود. آموزش مدیریت و مدیر بار آوردن کودکان با انجام چند کار ساده امکان‌پذیر است.

الگوی کاملی از هوش هیجانی (EQ) باشید

هوش هیجانی کنترل‌گری نامرئی در درون همه ما است که برای دستیابی به نتایج مثبت، بر نحوه مدیریت رفتار ما در موقعیت‌های پیچیده اجتماعی و تصمیم‌گیری‌های شخصی اثر می‌گذارد. کودکان هوش هیجانی را از پدر و مادر خود یاد می‌گیرند. آنها هر روز شما را می‌بینند و مانند اسفنج رفتار شما را جذب می‌کنند. هوش هیجانی به درک و بروز احساسات مربوط می‌شود. کودکان به احساسات و رفتار شما در پاسخ به احساسات و رفتار خودشان توجه می‌کنند. EQ یکی از بزرگ‌ترین محرک‌های موفقیت در مشاغل مدیریتی است. TalentSmart بیش از یک میلیون نفر را آزمایش کرده و متوجه شد که EQ مسوول 58 درصد عملکرد یک مدیر است. به همین ترتیب، 90 درصد مدیران موفق دارای بالاترین EQ هستند. تنها 36 درصد از افرادی که تست شده‌اند قادر به تشخیص درست احساسات‌شان هستند. اکثر مردم برای بالا بردن EQ خود کاری انجام نمی‌دهند. کودکانی که سطح بالایی از EQ را پرورش می‌دهند و آن مهارت‌ها را با خود به بزرگسالی می‌برند، عملکرد بهتری در زندگی و شغل‌های مدیریتی دارند.

نگران موفقیت فردی نباشید

پدر و مادر در مورد موفقیت فرزند خود نگران هستند، زیرا بر این باورند که موفقیت در آنها انگیزه قوی ایجاد می‌کند. اما از طرفی هم تمرکز زیاد برای موفقیت مشکلاتی به‌وجود می‌آورد. مخصوصا در شغل مدیریت، تمرکز بر موفقیت‌های فردی می‌تواند ایده‌های اشتباهی در مورد چگونگی انجام کار ایجاد کند. بهترین مدیران کسانی هستند که افراد کارآزموده را دور خود جمع می‌کنند، زیرا می‌دانند به تنهایی نمی‌توانند کاری انجام دهند. کودکانی که روی جوایز و نتایج متمرکز می‌شوند، می‌بینند که بازیکن بسکتبال جایزه MVP را می‌برد و یا مدیرعامل یک شرکت معروف خبرساز می‌شود. آنها فکر می‌کنند همه اینها به‌صورت فردی انجام شده است. اما زمانی که به حقیقت ماجرا پی می‌برند شوکه می‌شوند.

بیش از حد تشویق نکنید

کودکان برای داشتن حس اعتماد به نفس باید تشویق شوند. متاسفانه، تشویق زیاد اعتماد به نفس آنها را بیشتر نمی‌کند. کودکان برای تبدیل شدن به مدیران موفق و ایجاد اعتماد به نفس لازم، باید خود را باور کنند. اما اگر از او بخواهید به تنهایی کارها را انجام دهد یا تنهایی به دروازه حریف هجوم ببرد و جایزه را تنها برای خود بخواهد، در او سردرگمی ‌و اعتماد به نفس کاذب ایجاد می‌کنید. به کودکان بیاموزید که تلاش کردن ارزشمند است اما نباید تک‌رو باشند.

اجازه دهید ریسک کنند و شکست بخورند

موفقیت همیشه با ریسک کردن همراه است. اگر پدر و مادر در حمایت از کودکان افراط کنند، آنها نمی‌توانند ریسک کرده و نتایج را ببینند. وقتی کسی شکست نخورده باشد و طعم آن را نچشیده باشد نمی‌تواند مفهوم ریسک کردن را درک کند و ریسک‌های مناسبی با نتایج سودمند داشته باشند. مسیر رسیدن به موفقیت با شکست هموار می‌شود. اگر سعی کنید کودک خود را از شکست خوردن محافظت کنید، ناخواسته باعث می‌شوید آنها در آینده نتوانند شکست را تحمل کنند. کودکان در هنگام شکست به حمایت شما نیاز دارند و باید بدانند که به آنها توجه دارید و از آسیب‌ها نیز اطلاع دارید. حمایت شما باعث می‌شود آنها شکست را با آغوش باز بپذیرند و بدانند که می‌توانند همه چیز را از این طریق روبه‌راه کنند. دقیقا همین جاست که یک شخصیت قوی برای شغل مدیریت شکل می‌گیرد.

به آنها «نه» بگویید

افراط در برآوردن خواسته‌های کودکان از رشد شخصیت آنها جلوگیری می‌کند. انسان برای رسیدن به موفقیت به‌عنوان یک مدیر، باید قادر باشد لذت پاداش را به تاخیر انداخته و برای چیزهایی که واقعا مهم هستند، سخت کار کند. کودکان باید صبر را بیاموزند. نه گفتن به فرزندان ممکن است آنها را ناامید کند اما بیش از آنچه فکر می‌کنید برای آنها منفعت دارد.

حرف و عملتان را یکی کنید

مدیر باید آینده‌نگر باشد. حرف‌های او شفاف باشد و با عمل به آنها احترام دیگران را جلب کند. شما می‌توانید بهترین الگو برای کودک خود باشید. اگر صادق باشید و به حرف‌هایی که می‌زنید عمل کنید کودک به‌طور طبیعی آن را از شما می‌آموزد.

تجربه‌های خود را انتقال دهید

شما قهرمان و الگوی کودکان خود هستید. خشمگین و خجالت زده بودن از اشتباهات گذشته باعث می‌شود آنها را از کودک مخفی کنید، زیرا می‌ترسید که او همان اشتباهات را مرتکب شود. اما وقتی نشان می‌دهید که اشتباهی نکرده‌اید، فرزند شما از اشتباهش شدیدا احساس گناه دارد و فکر می‌کند کار وحشتناکی کرده است. کودکان باید بدانند که هیچ‌کس از خطا و اشتباه مصون نیست. مدیر موفق باید توانایی تحلیل اشتباهات خود را داشته باشد و از آنها درس گرفته و در آینده عملکرد بهتری داشته باشد. کودکان نمی‌توانند این کار را در برخورد با اشتباهاتشان انجام دهند. آنها به یک فرد با تجربه نیاز دارند تا یاد بگیرند چگونه اشتباهاتشان را تحلیل کرده و از آن عبرت بگیرند. بهترین راه این است که به آنها بگویید در گذشته مرتکب چه اشتباهاتی شده‌اید و چگونه آنها را مدیریت کردید. در پایان باید گفت زمانی می‌توانیم از فرزندانمان مدیران قابلی بسازیم که خودمان نیز این کار را انجام داده باشیم.

منبع: Forbes