دکتر نعمت الله اکبری
برداشتی آزاد از مقاله علمی - پژوهشی نویسنده
 

یکی از محورهای برنامه توسعه اقتصادی در ایران، گرایش از برنامه ریزی بخشی به سمت برنامه ریزی منطقه ای است و هدف این گرایش، تخصیص منابع و فعالیت ها به هر نقطه بر مبنای استعدادها و ویژگی‌های خاص آن منطقه و کاهش شکاف رشد اقتصادی بین مناطق مختلف است. در این خصوص، شناسایی عوامل مؤثر بر رشد اقتصادی منطقه، یکی از مواردی است که می تواند به برنامه ریزان اقتصادی و منطقه ای در تنظیم برنامه های توسعه اقتصادی کمک کند. یکی از متغیرهای اثرگذار بر رشد منطقه ای، فاصله اقتصادی است. فاصله اقتصادی اشاره به سهولت و سختی انتقال کالاها، خدمات، نیروی کار، سرمایه، اطلاعات و ایده بین مناطق دارد. این متغیر از طریق تأثیر بر استقرار بنگاه‌ها و سرریزهای دانش و اندازه بازار بالقوه بر رشد اقتصاد منطقه موثر است. نتایج حاصل از پژوهش ها، تصریح دارند که اثر منفی فاصله اقتصادی بر رشد منطقه ای در ایران، گزاره ای صحیح تلقی می شود.

شناسایی عوامل مؤثر بر رشد اقتصادی در استان های کشور می تواند به برنامه ریزان اقتصادی و منطقه ای در تنظیم برنامه های توسعه اقتصادی کمک کند تا از طریق تخصیص منابع، عدم تعادل منطقه ای و شکاف رشد اقتصادی بین استان های کشور از بین رود و همچنین شکاف بین وضعیت موجود منطقه و وضعیت ایده آل کاهش یابد. یکی از عوامل مهمی که برنامه ریزان باید به آن توجه داشته باشند ، توجه به متغیرهای جغرافیایی - اقتصادی یک منطقه است. متغیرهای جغرافیایی - اقتصادی هر منطقه، نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدیدهای یک منطقه را که بر رشد اقتصادی آن منطقه اثرگذار است نشان می دهد. یکی از متغیرهای جغرافیایی - اقتصادی هر منطقه ، فاصله اقتصادی منطقه با سایر مناطق کشور است. فاصله اقتصادی ، اشاره به سهولت و سختی انتقال کالاها، خدمات، نیروی کار، سرمایه، اطلاعات و ایده بین مناطق دارد. فاصله در این چارچوب ، یک مفهوم اقتصادی است. هر چند فاصله اقتصادی مرتبط با فاصله اقلیدسی است اما دسترسی و کیفیت زیرساخت های حمل ونقل و ارتباطات نیز بر آن اثرگذار است. فاصله اقتصادی بیان کننده دسترسی به بازار برای مبادله کالاها و خدمات و ایده است که به صورت زمان یا هزینه پولی در نظر گرفته می شود (2009 Bank World.) معمولاً دو معیار برای فاصله اقتصادی مورد استفاده قرار می گیرد:

یکی ، هزینه حمل کالاها، خدمات و سرمایه فیزیکی که برای اندازه گیری آن از هزینه حمل و نقل کالاها و خدمات استفاده می شود و دیگری، هزینه انتقال ایده و ابداعات که برای اندازه گیری آن از هزینه تحرک سرمایه انسانی استفاده می کنند که هزینه بلیط هواپیما بین مناطق را به عنوان هزینه حمل سرمایه انسانی (مهندسان و متخصصان) انتقال ایده در نظر می‌گیرند (2002., E, Ligon and. T,Conley .) هر کدام از این دو معیار به طور غیر مستقیم فاصله جغرافیایی را در خود .( World Bank 2009 p75) دارند کانال های مختلفی در رابطه با اثرگذاری فاصله اقتصادی بر رشد اقتصادی مناطق مطرح شده است. عنصر مهم و تأثیرگذار بر استفاده یک منطقه از سرریزهای مناطق دیگر فاصله است. به این صورت که انتشار دانش و سرریز تکنولوژی در مناطقی که از نظر جغرافیایی و اقتصادی فاصله کمتری دارند، بیشتر است. با کاهش فاصله اقتصادی بین و درون مناطق، هزینه های جابه جایی نیروی کار کاهش پیدا می کند و هرچه هزینه های جابه‌جایی کمتر شود، تقسیم کار جغرافیایی بیشتر می شود. به هر اندازه ای که تقسیم کار جغرافیایی بیشتر شود، موجب افزایش مهارت و تخصص و بهره وری نیروی کار و کاهش ضایعات تولید می گردد (ساسان، 1364 ) و از این طریق ، بر رشد اقتصادی منطقه مؤثراست. البته تقسیم کار جغرافیایی موجب افزایش عرضه و کاهش بهای کالاها می شود که از طریق تأثیر بر حیطه نفوذ بنگاه ها موجب تجمیع بنگاه ها شده و بر رشد منطقه مؤثر است.

فاصله اقتصادی ، عنصر مهمی در پخش فضای ابداعات درون و بین مناطق است. در یک منطقه ، ابداعات و خلاقیت ها یکی از دلایل اصلی رشد اقتصادی منطقه است. اقتصاددانان بیشتر از اینکه به اختراعات توجه داشته باشند به ابداعات توجه دارند. ابداعات نه تنها برای رشد اقتصادی منطقه ضروری است، بلکه مهم‌تر از آن میزان رشد و تعدیل این ابداعات و تسری پیدا کردنشان به سایرمناطق و بخش های اقتصادی است. پس از ایجاد ابداعات کالاهای جدید و فرایندهای جدید از سه راه مختلف می توانند توزیع گردند: ابتدا از طریق الگوهای با شعاع معین به نواحی اطراف و نزدیک خود و سپس از یک منطقه به منطقه مشابه دیگر و در نهایت، از مناطق بزرگتر به مناطق و شهرهای کوچکتر براساس تئوری مکان مرکزی منتقل می شود. نوع اول توزیع ابداعات به کالاهای مصرفی یا از این نوع مربوط می شود. این نوع توزیع به صورت الگوهای دایره ای و با شعاع معین به اطراف پخش می گردد. برای مثال، حرکت ایده ها از مرکز شهرها به اطراف آنها از این نوع است و دلیل عمده آن نیز هزینه بسیار کم انتقال این نوع ابداعات است. نوع دوم ، ابداعاتی هستند که وقتی در یک منطقه شهری به وجود می آیند به سایر مناطق شهری هم اندازه خود گسترش می یابند و بالاخره نوع سوم ابداعات تکنولوژیکی ، ناشی از ارتباطات اقتصادی واحدها و بنگاه های اقتصادی با هم است. بنگاه های اقتصادی نیز تا حدی از الگوی تئوری مکان مرکزی پیروی می کنند. به این صورت که وقتی ابداعی در سطح یک شهر یا یک منطقه بزرگتر صورت گرفت، پس از مدتی به نواحی کوچکتر انتقال می یابد و بدین صورت ، توزیع ابداعات به گونه سوم انجام خواهد شد (اسولیوان، 1386 .) در کلیه روشهای توزیع ابداعات ، هزینه انتقال ابداعات مهم است. چنانچه در هرکدام فاصله اقتصادی کم باشد، انتقال ابداعات با سرعت بیشتر و هزینه کمتر منتقل می گردد و موجب رشد اقتصاد منطقه می گردد.

همچنین با توجه به مفهوم فاصله است که همسایگی و مجاورت ، اهمیت بسیار دارد. مباحث رشد اقتصادی و توسعه منطقه ای اغلب بر وابستگی اقتصادی مناطق تمرکز دارد و به طور کلی از پیش ، فرض می کنند که اقتصاد یک منطقه مستقل از اقتصاد سایر مناطق نیست و بهبود و پیشرفت تکنولوژی یک منطقه بر سطح تکنولوژی و متعاقباً تولید مناطق دیگر تأثیر خواهد داشت. مدلهای رشد اقتصاد منطقه ای اخیر نیز بر اهمیت سرریزهای تکنولوژی مناطق بر یکدیگر تأکید دارند. الیوت 2 (1993) ،چیو 3 (1993 ،(ادس و چیو 4 )1997 ،(کواه (1993 (و مورینو و ترهان (1997) بیان می کنند که نرخ رشد یک منطقه ، تابعی از خصوصیات قابل مشاهده هر منطقه (مانند نیروی کار و سرمایه) و خصوصیات غیر قابل مشاهده هر منطقه (مانند آب و هوا) و سرریزهای بین مناطق دارد. سرریزها بسیار بیشتر از خصوصیات غیر قابل مشاهده هر منطقه بر نرخ رشد منطقه اثرگذار است و اهمیتی در حد خصوصیات قابل مشاهده مناطق دارد (2002., E, Ligon and. T,Conley .)عنصر مهم و تأثیرگذار بر استفاده یک منطقه از سرریزهای مناطق دیگر فاصله می باشد. به این صورت که مسلماً انتشار دانش و سرریز تکنولوژی در مناطقی که از نظر جغرافیایی و اقتصادی فاصله 7 کمتری دارند، بیشتر است.

هزینه انتشار دانش همراه با افزایش فاصله اقتصادی افزایش می یابد. امکان آموزش ضمن خدمت و آموزش ضمن استفاده که از عوامل مهم انتشار دانش است، با قراردادهایی میان رقبا، خریداران، فروشندگان و ارائه کنندگان خدمات مشخص می شوند و بنابراین به مقدار زیادی بستگی به فاصله اقتصادی دارند (1999, Verspagen & Caniel.) براتا بیان میکند که هرچه فاصله یک منطقه از سایر مناطق و بخصوص مناطق با چگالی بالای اقتصادی کمتر ،شود دسترسی به فرصتهای موجود ( تبادل اطلاعات و انتقال تکنولوژی سریعتر وراحت تر، دسترسی به بازارهای نیروی کار بزرگ و دسترسی راحت تر بنگاها به مشتری و عرضه- کنندگان مواد اولیه راحت تر) در آن مناطق، برای منطقه مورد نظر افزایش می یابد و این اثر مثبت بر رشد و توسعه منطقه دارد ( 2009, Brata.) در مدلهای جغرافیای اقتصادی جدید ، اصل کلیدی این است که مجاورت ، عامل مثبتی برای بهره وری است ( 2006, Venables ) ،زیرا مجاورت با کارگزاران اقتصادی (بنگاهها) موجب افزایش رقابت، افزایش ابداعات، تسریع نشر فناوری و ... می شود و بهره وری و رشد منطقه را افزایش می دهد.