تولید

روزی صنعتگری نیزه‌ای ساخت؛ نیزه‌ای که با آن انسان بتواند راحت شکار کند. صنعتگر فکر کرد که چطور است خودش با نیزه‌ای که ساخته است برای شکار به جنگل برود. در پی این اندیشه به جنگل رفت، اما تا شب نتوانست هیچ حیوانی را شکار کند. صنعتگر نشست و فکر کرد تا به علت ناتوانی‌اش در شکار پی برد. پس با خود گفت: «آه!... چقدر بیهوده امروز وقتم را به هدر دادم. آخر من یک صنعتگرم و کارم ساختن نیزه است. شکار کار شکارچی است. او است که فن و روش شکار کردن را می‌داند. صنعتگر هم شکار نمی‌کند، اما وسایل خوبی برای شکار می‌سازد.»

از طرفی بشنوید همان روز که صنعتگر برای شکار به جنگل رفته بود، شکارچی برای خریدن وسایل شکار به محل کار صنعتگر رفت؛ ولی پرواضح است که صنعتگر را در آنجا نیافت. پس تصمیم گرفت که خود مشغول ساختن نیزه شود. اما تلاش او هم بیهوده بود، زیرا بعد از صرف وقت بسیار زیادی توانست یک چیزی بسازد که فقط شکلش شبیه نیزه بود و با آن نمی‌شد شکار کرد. او نیز با خود گفت: «من یک شکارچی هستم. ساختن نیزه کار صنعتگر است. صنعتگر به خوبی نیزه و سایر وسایل شکار را می‌سازد و من هم خوب می‌توانم شکار کنم.» صنعتگر و شکارچی به یکدیگر احتیاج دارند و نمی‌توانند ارتباطشان را با یکدیگر قطع کنند. صنعتگر از این جهت به شکارچی احتیاج دارد که نیزه‌هایی را که می‌سازد بفروشد و شکارچی نیز از این جهت به صنعتگر احتیاج دارد که برایش وسایل شکار بسازد و به این ترتیب به حیات خود ادامه دهد.

انسان برای ادامه حیات خود مجبور است تولید کند؛ اما چگونه؟ آیا کسی می‌تواند تمام چیزهای مورد نیازش را به تنهایی تولید کند؟ مثلا یک کارخانه را در نظر بگیرید. در این کارخانه تمام چیزهایی که برای تولید لازم است وجود دارد. از ساختمان و ابزار مناسب برای تولید گرفته تا مواد خام و کمکی و... اما آیا همین‌ها برای تولید کافی هستند؟ اگر کارگران یکباره دست از کار بکشند، این کارخانه با تمام وسایلش می‌تواند خودبه‌خود کاری انجام دهد؟ یا کارگران بدون کارخانه و کلیه وسایل آن می‌توانند دست به تولید بزنند؟ خیر؛ چیزی به‌خودی‌خود تولید نخواهد شد و انسان نمی‌تواند دست روی دست بگذارد و بدون اینکه کاری انجام دهد کالای مورد نیازش را بسازد. برای تولید ابتدا کار لازم است. علاوه بر کار، موضوع کار و وسایل کار نیز لازم است. وقتی انسان می‌خواهد کالای خاصی را تولید کند، ابتدا و قبل از هر چیز می‌داند که باید کار کند؛ اما روی چه؟ روی چه چیزی باید کار کند تا آن را تبدیل به کالای مورد نظرش کند؟ به آن چیزی که انسان باید روی آن کار کند تا تبدیل به کالای مورد نظرش شود، موضوع کار می‌گویند. مثلا خیاط برای دوختن لباس، روی پارچه کار می‌کند. پارچه موضوع کار است. اینجا یک مساله دیگر باقی می‌ماند و آن اینکه آیا انسان می‌تواند با دست خالی موضوع کار را به‌وسیله کاری که انجام می‌دهد به کالای مورد نظر تبدیل کند؟ انسان به وسایل کار احتیاج دارد تا بتواند با آنها روی موضوع کار، کار و آن را تبدیل به کالای مورد نظر کند. بنابراین برای تولید سه شرط اساسی لازم است:

کار: که عبارت است از فعالیت انسان.

ولی آیا هر فعالیت انسان کار نامیده می‌شود؟ مثلا بازی فوتبال هم یکی از فعالیت‌های انسان است؛ آیا بازی فوتبال کار است؟ خیر؛ پس کار چیست؟ کار فعالیت آگاهانه انسان است بازی شطرنج یکی از فعالیت‌های آگاهانه انسان است؛ زیرا هر کدام از طرفین بازی، آگاهانه تلاش می‌کنند تا دیگری را شکست دهند. حال آیا بازی شطرنج کار نامیده می‌شود؟ خیر؛ تعریف کامل و درست کار چنین است: کار عبارت است از فعالیت آگاهانه و مفید انسان‌ها برای دگرگون کردن مواد و مصالح طبیعت به منظور رفع احتیاجات. بدون کار ادامه زندگی برای انسان غیر ممکن است.

موضوع کار: هرچیز را که انسان روی آن کار کند تا تبدیل به کالای مورد نظرش شود، موضوع کار می‌گویند.

موضوع کار، هم می‌تواند چیزهایی باشد که به‌طور مستقیم در طبیعت وجود دارند، مانند زمین، آب و...؛ هم می‌تواند چیزهایی باشد که قبلا روی آنها کار انجام شده، یعنی قبلا انسان روی آنها کار کرده است. وقتی زغال‌سنگ را به کارخانه‌های فولادسازی برده و در کوره ذوب قرار می‌دهند تا از آن فولاد و آهن تهیه کنند، می‌گوییم زغال‌سنگ موضوع کار است و فولاد و آهن محصول کار هستند. برای کارگران کارخانه فولادسازی، زغال‌سنگ موضوع کار و آهن و فولاد محصول کار هستند. برای یک معدنچی که زغال‌سنگ استخراج می‌کند، معدن زغال‌سنگ موضوع کار است و زغال‌سنگ محصول کار است. برای کارگران ماشین‌سازی، فولاد و آهن موضوع کار هستند و ماشین محصول کار. برای کارخانه‌های ریسندگی، پنبه موضوع کار است و نخ محصول کار. برای کارخانه‌های پارچه‌بافی، نخ موضوع کار است و پارچه محصول کار. برای خیاط، پارچه موضوع کار است و لباس محصول کار.

همان طور که قبلا گفتیم موضوع کار هم می‌تواند چیزی باشد که در طبیعت یافت می‌شود و قبلا کسی روی آن کار نکرده است، انسان برای به وجود آوردن آن کاری انجام نداده است؛ مانند آب، چوب درخت، معدن‌های مختلف، زمین و غیره و هم می‌تواند چیزی باشد که قبلا انسان بر آن کار وارد کرده تا تبدیل به آن چیز مورد نظرش بشود، مانند نخ که مثلا قبلا پنبه یا پشم بوده، روی آن کار انجام شده تا تبدیل به نخ گشته است یا پارچه که قبلا نخ بوده و روی آن کار شده تا تبدیل به پارچه شده است. از مطالب بالا نتیجه دیگری می‌گیریم و آن اینکه هر چیز ممکن است در بعضی شرایط موضوع کار و در بعضی شرایط محصول کار باشد. مثل پارچه که برای خیاط موضوع کار ولی برای کارگران پارچه‌باف محصول کار است. ماده خام موضوع کاری است که به‌طور مستقیم در طبیعت وجود ندارد؛ مثلا درخت، آب، زمین، معادن و غیره موضوع‌های کاری هستند که به‌طور مستقیم در طبیعت وجود دارند و هیچ گونه کاری جهت به وجود آوردن و آماده کردن آنها انجام نگرفته است و به همین جهت ماده خام نیستند؛ ولی زغال‌سنگ که پس از صرف مقداری کار، تراشیده و آماده شده از معادن استخراج می‌شود، در کارخانه‌های فولادسازی، موضوع کار و ماده خام است؛ فولاد در کارخانه‌های ماشین‌سازی موضوع کار و ماده خام است؛ پنبه در کارخانه‌های ریسندگی موضوع کار و ماده خام است و غیره.

آیا زمین ماده خام است؟

جواب: خیر چون به‌طور مستقیم در طبیعت وجود دارد و انسان هیچ کاری برای به وجود آوردن آن انجام نداده است.

آیا زمین موضوع کار است؟

جواب: بله، برای کشاورز که زمین را شخم می‌زند و روی آن بذر می‌پاشد، زمین موضوع کار است.»

آیا پنبه ماده خام است؟

جواب: بله، چون به‌طور مستقیم و آماده شده در طبیعت وجود ندارد.

آیا پنبه موضوع کار است؟

جواب: بله در کارخانه‌های ریسندگی، پنبه موضوع کار است.

بنابراین هر ماده خامی می‌تواند موضوع کار باشد ولی هر موضوع کاری نمی‌تواند ماده خام باشد. مثل پنبه که هم ماده خام است و هم موضوع کار، در حالی که مثلا زمین ماده خام نیست ولی موضوع کار است.

وسایل کار: وسایل کار از یک طرف به شکل منابع طبیعی و مواد سودمندی است که در طبیعت وجود دارند و این مواد سودمند عبارتند از: معدن‌های آهن، مس، سرب، معدن‌های نفت، زغال‌سنگ، آب، چوب و غیره.

و از طرف دیگر کلیه اشیایی را تشکیل می‌دهند که انسان به وسیله آنها روی موضوع‌های کار، کار می‌کند. منظور از کلیه اشیا، ابزارهای تولید، ماشین‌آلات و وسایل پیشرفته‌ای است که با آن می‌توان دست به استخراج و بهره‌برداری از منابع طبیعی سودمند زد. مهم‌تر از همه اینکه با این وسایل پیشرفته می‌توان این منابع طبیعی را به شکل چیزهای مفید دیگری که صنعتی هستند درآورد. با این وسایل می‌توان نفت خام را به نفت سفید، گازوئیل، بنزین، قیر و غیره تبدیل کرد. به وسیله ابزارهای تولید و وسایل پیشرفته از مواد نفتی، کیسه‌های پلاستیکی، ظروف پلاستیکی و سایر چیزهای دیگر می‌سازند. تا اینجا دیدیم که نه انسان به تنهایی و با دست خالی می‌تواند دست به تولید بزند و نه وسایل کار (هرچند هم بسیار پیشرفته باشند)، بدون نیروی انسانی می‌توانند به‌‌خودی خود، کاری انجام داده و چیزی تولید کنند. به‌خاطر همین امر به مجموع نیروی کار انسان و وسایل کار و موضوع کار، نیروهای مولده می‌گویند.

وسایل تولید:

به مجموع وسایل کار و موضوع کار، وسایل تولید می‌گویند.

موضوع کار + وسایل کار وسایل تولید

نیروهای مولده:

نیروهای مولده، مجموع کار نیروی انسان و وسایلی هستند که عامل تولید می‌باشند.

موضوع کار + وسایل کار + نیروی کار و مهارت انسان نیروهای مولده

یعنی: وسایل تولید + نیروی کار و مهارت انسان نیروهای مولده

و همین‌طور قبلا نیز گفتیم، وسایل کار، مجموعه شرایط مادی و ابزار تولید هستند. شرایط مادی عبارت از منابع طبیعی و سودمندی است که در طبیعت وجود دارند، مانند معدن‌های طلا، نقره، آهن، زغال‌سنگ، نفت‌خام، آب، چوب و... بنابراین تمام مطالب بالا را می‌توانیم به‌صورت زیر بیان کنیم:

روابط تولید یا مناسبات تولید چیست؟

انسان به‌طور دسته‌جمعی کار می‌کند در نتیجه تولیداتش هم به‌صورت اجتماعی انجام می‌گیرد. هنگامی که انسان‌ها کار می‌کنند و به‌وسیله کار دست به تولید می‌زنند، بین آنها روابطی برقرار می‌شود. این روابط عبارتند از مبادله (یعنی عوض کردن آنچه به‌وسیله کار تولید شده یا چیز دیگر)، توزیع (تقسیم کالا بین مردم) و مصرف کالا می‌باشد. به این روابط، روابط تولید یا مناسبات تولید می‌گویند که در جریان تولید، توزیع، مبادله و مصرف بین انسان‌ها به‌وجود می‌آید.

رابطه میان نیروهای مولده و روابط تولید (مناسبات تولید) چیست؟

نیروهای مولده چیست؟ قبلا گفتیم که نیروهای مولده عبارتند از مجموعه وسایل تولید (یعنی وسایل کار به‌علاوه موضوع کار) و نیروی کار و مهارت انسان.خوب این را می‌دانیم که با پیشرفت زمان، تجربه و مهارت انسان در کار بیشتر می‌شود، همین‌طور ابزار تولید نیز رشدکرده و تکامل می‌یابند. و اما روابط تولید (مناسبات تولید) عبارتند از چگونگی تولید، مبادله، توزیع و مصرف کالا و چگونگی مالکیت ابزار تولیدبه این ترتیب، هر نظام از نظام‌های جامعه تا زمانی می‌تواند دوام بیاورد و به عمر خود ادامه دهد که در آن نظام، روابط تولید (مناسبات تولید) و نیروهای مولد با هم سازگار باشند. بنابراین هرگاه روابط تولید (مناسبات تولید) مانع رشد و تکامل نیروهای مولده که همیشه در حال رشد و تکامل هستند شود، با هم ناسازگار شده و دیر یا زود روابط تولید جدیدی که با نیروهای مولده سازگار باشد، جای روابط تولید قدیم را می‌گیرد و به این ترتیب شیوه تولید عوض می‌شود. آنچه در ادامه می‌آید شاید علمی نباشد، ولی به روشن‌تر شدن مطالب قبلی کمک بسیاری می‌کند:

کودکی را در نظر بگیرید. این کودک با گذشت زمان رشد کرده و بزرگ‌تر خواهد شد. لباس کودک را هم در نظر بگیرید. همه می‌دانیم که لباس به هیچ‌وجه رشد نمی‌کند و بزرگ‌تر نمی‌شود. حال فرض کنیم که کودک نیروهای مولده و لباس او روابط تولید (مناسبات تولید) باشند. وقتی کودک لباس را به تن می‌کند، این لباس برای مدت زمانی مناسب او خواهد بود؛ یعنی لباس یک‌دفعه به تن کودک تنگ نمی‌شود اما کودک روزبه‌روز رشد کرده و بزرگ‌تر خواهد شد.؛ در‌حالی‌که لباس او برای همیشه به همان اندازه‌ای که بوده باقی‌خواهد ماند و سرانجام نیز زمانی می‌رسد که لباس به تن کودک تنگ و کوچک می‌شود. اگر در چنین وضعی جای آن لباس کهنه را که دیگر مناسب تن کودک نیست، لباس مناسب‌تری نگیرد، پس از گذشت مدتی (یعنی پس از اینکه کودک کمی بیشتر رشد کرد)، درزهای لباس کهنه پاره شده و به‌تدریج متلاشی خواهد شد.

رابطه کودک و لباس، درست مانند رابطه نیروهای مولده و روابط تولید (مناسبات تولید) است. در اینجا برای هرچه روشن‌تر شدن مطلب، مقایسه زیر را از رابطه لباس و کودک و رابطه «تولید و نیروهای مولده» می‌آوریم: کودک با گذشت زمان رشد می کند و بزرگ‌تر می‌شود. نیروهای مولده با گذشت زمان رشد می کنند و تکامل می‌یابند.لباس برای مدتی به تن کودک مناسب خواهد بود.روابط تولید تا حدود مشخصی به نیروهای مولده اجازه رشد و تکامل می‌دهد.چون کودک به مرور زمان رشد می کند و بزرگ‌تر می‌شود، سرانجام لباس به تن او تنگ و کوچک خواهد شد.چون نیروهای مولده روزبه‌روز رشد می کنند و تکامل می‌یابند، سرانجام روابط تولید با نیروهای مولده ناسازگار شده و در مقابل رشد آن می‌ایستد.با رشد بیشتر کودک، لباس کهنه به‌تدریج متلاشی می‌شود و باید لباس مناسب‌تری به تن کودک پوشاند.با رشد و تکامل بیشتر نیروهای مولده، روابط تولید قدیم به‌تدریج متلاشی شده و روابط تولید جدید که مناسب نیروهای مولده خواهد بود، جای آن را می‌گیرد.

تولید