گفتگو ی متفاوت با غلامرضا بصیری پور:
رای اول تنها
اگر فرهاد جعفری انصراف نمیداد و اگر تمام نیروهای راست و چپ و تمام گروههای فشار بسیج میشدند، نمیتوانستند مانع عمل به قانون شوندبه دوستان گفتهام که کار سیاسی در شورا و شهرداری سم است و آنها از این حرف ناراحت شدهاند و تلاش کردند که بنده در هیچ کاری مسئولت نداشته باشمشعارهای تدبیر و اعتدال و عدالت آقای روحانی را من سی سال پیش می دادم. شعارهای مردمی را که آقای احمدی نژاد می داد،من سالها پیش مطرح می کردم زینب پزشکیان،احسان میرزاده-«من به این دوستان میگویم شما بروید و عملکرد بنده در دوران اجرایی و فرمانداری ام را بررسی کنید و ببینید در زمان چه کسی به اندازه من به محرومان کمک شده است و در زمان چه کسی تا این حد موسسات نیکوکاری فعال بوده اند.
اگر فرهاد جعفری انصراف نمیداد و اگر تمام نیروهای راست و چپ و تمام گروههای فشار بسیج میشدند، نمیتوانستند مانع عمل به قانون شوندبه دوستان گفتهام که کار سیاسی در شورا و شهرداری سم است و آنها از این حرف ناراحت شدهاند و تلاش کردند که بنده در هیچ کاری مسئولت نداشته باشمشعارهای تدبیر و اعتدال و عدالت آقای روحانی را من سی سال پیش می دادم. شعارهای مردمی را که آقای احمدی نژاد می داد،من سالها پیش مطرح می کردم
زینب پزشکیان،احسان میرزاده-«من به این دوستان میگویم شما بروید و عملکرد بنده در دوران اجرایی و فرمانداری ام را بررسی کنید و ببینید در زمان چه کسی به اندازه من به محرومان کمک شده است و در زمان چه کسی تا این حد موسسات نیکوکاری فعال بوده اند. از این موسسات بپرسید شما کدام فرماندار را میشناسید که این اندازه به موسسات کمک کرده است و آنها غیر از من، از کسی اسم نمیبرند»
این ها بخش هایی از صحبت های غلامرضا بصیری پور،فرماندار اسبق مشهد و عضو فعلی شورای شهر مشهد است.او که از اوایل انقلاب سابقه ورود به سمت های مدیریتی را داشته گفتگو را با ارائه لیست بلندبالایی از مسئولیت هایش در نهادهای عام المنفعه و آمارهایی از فعالیت اش در نهادهای خیریه و ساخت مسکن برای محرومان در مناطق مختلف مشهد شروع می کند.
«من آدم مستقلی هستم و از اول انقلاب -در سن ۲۳ سالگی- که مدیر شده ام تا الان همیشه تلاش کردم عدالت را حفظ کنم.همین شعارهای تدبیر و اعتدال و عدالت آقای روحانی را من سی سال پیش می دادم. شعارهای مردمی را که آقای احمدی نژاد می داد من سال ها پیش مطرح می کردم. وقتی فرماندار دزفول بودم ایشان معاون فرماندار یک جایی بودند. من اگر می خواستم سیاسی کار کنم، به تهران می رفتم. بارها به من پیشنهاد کار در تهران دادند، اما من گفتم کارمندی در مشهد را به تمام کارهای دنیا ترجیح می دهم.»
چه پستهایی در تهران به شما پیشنهاد دادند؟
فرمانداری تهران یکی از این پستها بود. زمانی که مرحوم سیدزاده فرماندار تهران بودند و سکته کردند، از من خواستند فرماندار تهران بشوم. چون ایشان از قبل از انقلاب مرا میشناختند خیلی اصرار کردند اما من نپذیرفتم. زمان آقای احمدینژاد هم مهندس چمران از من خواستند استاندار یکی از استانها بشوم، اما چون نمیخواهم از مشهد خارج شوم، نپذیرفتم. به جز در خراسان رضوی هر پستی را پیشنهاد کنند، نمیپذیرم و این مسئله اصلا ربطی به اینکه کدام دولت پیشنهاد دهنده باشد ندارد، چون من تمام دولتهای جمهوری اسلامی را محصول رای مردم میدانم و قبول دارم.
در انتخابات مجلس سال ۷۴ شما فرماندار مشهد بودید و آن موقع آقای فرهاد جعفری کاندیدا بودند و حتما به خاطر دارید که طرفدران ایشان داعیه تخلف وسیع در انتخابات را داشتند،به عنوان مجری آن انتخابات و بعد از گذشت نزدیک به ۲۰ سال، باز هم آن ادعاها را رد می کنید؟
بله کاملا رد میکنم. من معتقدم در تمام مسائل از جمله در انتخاباتها که بسیار حساس است، قانون ملاک اصلی است. من ۱۳ دوره انتخابات برگزار کردم و در این مدت همیشه قانون ملاک من بوده است. در طول زمان برگزاری چه جناح چپ، چه جناح راست به من فشار میآوردند، اما من قانون را ملاک قرار میدادم. بعد از هر انتخابات هم عدهای که ضرر کرده بودند، به دنبال برکناری من از فرمانداری بودند.
در زمان انتخابات سال ۷۴ آقای فرهاد جعفری ثبتنام کرده بود، دوستان هیئت اجرایی میگفتند آقای فرهاد جعفری تایید نمیشود و رد شده است. آقای جعفری در هر دو هیئت نظارت و اجرایی و هیئت نظارت استان رد شده بود و پرونده ایشان به تهران رفت. از شورای نگهبان برای ما لیستی فاکس کرده بودند که اسامی رد و تایید شده را با علامت منفی و مثبت مشخص کرده بودند. نکته جالب این بود که کنار اسم ایشان علامت مثبت زده بودند و من به عنوان فرماندار تشخیص دادم که ایشان تایید صلاحیت شدهاند. البته این مسئله را در یک جلسه طرح کردم و همه گفتند تمام هیئتهای استانی ایشان را رد کردهاند، اما من میگفتم چون تهران تایید کرده، پس تایید شده است و ما ایشان را وارد لیست کاندیداها کردیم و از اینجا به بعد عدهای از دوستان شروع کردند به فضاسازی مبنی بر اینکه ایشان که همه جا رایش منفی بوده چرا وارد لیست شده است. ما هم میگفتیم ملاک ما نظر تهران است. آن دوستان بحث را به شورای نگهبان کشاندند و به فرمانداری حمله کردند و بحثهایی که طرح کردنش جالب نیست.
بعد از برگزاری انتخابات یک نفر در دور اول انتخاب شد و برای انتخاب چهار نفر دیگر باید هشت نفر به دور دوم میرفتند که یکی از آن هشت نفر آقای فرهاد جعفری بود. در آن فضا معترضان شروع به مخالفت کردند و من گفتم ملاک من نظر شورای نگهبان است. در جلسه هیئت نظارت که در فرمانداری برگزار شد و تمام مدیران موثر استان بودند، یکی از راه حلهای مطرح، این بود که با خود آقای جعفری صحبت کنیم تا شاید خود ایشان مسئله را حل کند. آقای بختیاری وزیر سابق دادگستری که نمایندویژه شورای نگهبان در آن جلسه بود، گفت اجازه بدهید آقای جعفری را دعوت و با ایشان صحبت کنم. آقای بختیاری این کار را کرد و بعد گفت که آقای فرهاد جعفری انصراف داده است. من برای اینکه کاملا مطمئن شوم، فردای آن روز آقای جعفری را برای ناهار به فرمانداری دعوت کردم و از ایشان پرسیدم که شما پیشنهاد انصراف را قبول کردید و ایشان گفتند بله، من قبول کردم. بعد از آن جلسه ایشان رفت و دیگر خبری از آن ماجرا نشد.
پس حرف حساب کسانی که در آن ماجرا نقش داشتند چه بود؟
حالا بیست سال از آن ماجرا گذشته و بهتر است رهایش کنیم.
اما بسیاری از مخالفان آن روز آقای فرهاد جعفری به همراه ایشان در ستاد آقای احمدی نژاد فعالیت می کردند.
بله این بازی روزگار است. ببینید من آن روز مهمترین هدفم عمل به قانون بود، نه کسب رضایت آقای فرهاد جعفری و دیگران. چون میدانم روزی باید در برابر خدا پاسخگو باشم، پس سعی کردم فقط به قانون عمل کنم. اگر ایشان انصراف نمیداد و اگر تمام نیروهای راست و چپ و تمام گروههای فشار بسیج میشدند نمیتوانستند مانع عمل به قانون شوند.
شما رای اول انتخابات شورای شهر مشهد را به دست آوردید اما به نظر می رسد در شورای چهارم به نسبت شوراهای قبل خیلی فعال نیستید،چرا اینگونه است؟
درباره رای اولی بودن، باید بگویم من در دوره دوم هم رای اول مشهد را کسب کردم و در دوره سوم نیز به این دلیل رای اول را نیاوردم که وارد هیچ لیستی نشدم.در عین حال هیچ کس فکر نمیکرد کسی که بومی شهر مشهد نیست، بتواند رای اول را بیاورد اما من رای اول را آوردم. در دوره اخیر هم علیرغم فضاسازی و جوسازی زیادی که برای رای نیاوردن من صورت گرفت، باز هم من با فاصله زیادی رای اول را آوردم. اگر شما تحلیلی روی آراء داشته باشید میبینید که رای بیش از ۵۰درصد اعضای شورای چهارم تقریبا یک سوم بنده است و آرای ایشان چیزی حدود ۲۹هزار و ۳۰ هزار است، در صورتی که من چیزی حدود ۸۴ هزار رای دارم. دلیل این مسئله این است که حرکتهای من حرکتهایی مردمی است و من در مجموعههای سیاسی حرکت نمیکنم.ببینید من معتقدم مردم در هر انتخابات به کاندیداها نمره میدهند، وقتی کسی برای اولین بار در انتخابات شرکت میکند، مردم او را نمیشناسند و صرفا به حرفها و برنامههای او رای میدهند، ولی در انتخابات اخیر مردم برای سومین بار به عملکرد من رای دادند.
در دوره دوم شورا، فقط دو نفر از شورای اول به شورای دوم راه یافتند و از شورای دوم به شورای سوم سه نفر آمدند که بنده، مرحوم یزدی و آقای دکتر خادمی بودیم، از شورای سوم به چهارم بنده و خانم غیور آمدیم، البته آقای سرویها نیز با فضاسازیای که انجام داد توانست بیاید. منظورم این است که معمولا چون مردم از عملکرد نمایندگان راضی نیستند، در شورای بعدی به آنها رای نمیدهند و نمایندگانی که رای میآورند یعنی عملکردشان مورد تایید مردم بوده است.
ضرورتی ندارد که من خودم را به باندها و گروههای سیاسی بچسبانم، اما اکثر دوستانی که الان در شورا هستند با تشکیلاتی تحت عنوان «جبهه پایداری» روی کار آمدند و چند نفری هم که در تشکلهای دیگر بودند یا مستقل آمدهاند امروز با این گروه همکاری میکنند. این دوستان پایداری روی بنده حساس بودند، تلاش میکردند که بنده رای نیاورم و در جلساتشان نیز مکرر این مطلب را بیان میکردند. در واقع این دوستان تلاش میکردند کسی از شورای قبلی رای نیاورد.
چرا باید روی شما حساسیت وجود داشته باشد؟
زیرا میگفتند شورای قبل از شهردار قبل حمایت میکرده و این جرم شورای قبل این است که از عملکرد آقای پژمان حمایت کرده است. اما من معتقدم ما از شهردار حمایت نکردیم، بلکه از شهر حمایت کردیم و معتقدیم موتور توسعه شهر در شورای سوم بسیار خوب عمل کرده است. این را من نمیگویم بلکه اعداد و ارقام و کارهایی که انجام شده نشان میدهند. دوستان به این دلایل مرا کاملا محدود میکنند، البته موضع من در شورا کاملا روشن است و با صراحت به دوستان گفتهام که کار سیاسی در شورا و شهرداری سم است و دوستان از این حرف ناراحت شدهاند و تلاش کردند که بنده در هیچ کاری مسئولت نداشته باشم.
حالا ممکن است این دوستان بگویند اگر ما چنین کاری میکردیم پس چطور شما به شورای عالی کشور راه یافتهاید؟ ببینید طبق قانون دو نفر از شورای شهر به شورای شهرستان میآیند که من یکی از آن دو نفر بودم. البته این دوستان تلاش میکردند که من به شورای شهرستان راه نیابم اما من نفر دوم شدم و به شورای شهرستان رفتم. در شورای شهرستان به آن دوستی که نفر اول شده بود، رای ندادند که به شورای استان بیاید و من به شورای استان آمدم. در شورای استان نمایندگان ۲۰ شهرستان حضور داشتند اما هیچ کدام به احترام من کاندیدای ریاست نشدند. برای شورای عالی هم من گفتم وقت ندارم اما باز خود دوستان رای دادند که من عضو شورای عالی کشور شدم. در شورای عالی برای ریاست ثبتنام کردم که در رسانهها نیز منعکس شد. آنجا چمران، بنده و یک دوست اصفهانی کاندیدا بودیم که تا چند ساعت قبل از انتخابات همه میگفتند فلانی رییس میشود و حالا چه شد که همه بسیج شدند که چمران رای بیاورد، خدا میداند.
اشاره کردید که برای رای نیاوردن شما فضاسازیهایی صورت گرفته است،منظورتان از فضاسازی دقیقا چیست؟
ببینید به چند دلیل من خط قرمز این دوستان هستم اما چون بعضی از این موارد تلقی نفسانی دارد از گفتن آن خودداری میکنم. این دوستان احتمال میدادند مثل گذشته من رای اول را کسب کنم، به همین دلیل تلاش کردند که پایداریها رای اولی شوند. دومین دلیل مربوط به بحث شهرداری است، در بسیاری از زمینهها در سالهای گذشته من منتقد شهرداری بودم، اما این دوستان به مساجد میرفتند و شهرداری و شورای سوم را تخریب میکردند. آنها میگفتند شما هر کسی را در لیست بنویسید، اما بصیریپور خط قرمز ماست.
گفته می شود علت دلگیری آقای سروی ها عدم توجه کافی اعضا به استعفای ایشان در شورای سوم بوده است،این موضوع صحت دارد ؟
آقای سرویها در دوره انتخابات هم از این کارها کرد تا رای جمع کند. ببینید ایشان زمانی استعفایش را در شورا مطرح کرد که متن استعفایش را به تمام رسانهها داده بود و با آنها مصاحبه کرده بود که این کار ایشان خلاف قانون است. جلسهای با حضور ۹ نفر از اعضا برگزار شد که من، آقای سرویها و فکر کنم خانم غیور غایب بودیم. دوستان در آن جلسه تصمیم گرفته بودند ابتدا تلاش کنند آقای سرویها را از این کار منصرف کنند. برای این منظور، آقای شیرمحمدی رییس شورا مسئول شده بود که برود و نمایندگانی چون آقای پژمانفر را واسطه کند و مانع استعفای سرویها بشود. دومین تصمیم این بود که اگر ایشان منصرف نشد یا همه به استعفای ایشان رای بدهند یا هیچ کس رای ندهد. من در این جلسه نبودم و خودم اصلا با رفتن ایشان موافق نبودم، اما چون به نظر جمع احترام میگذارم رای جمع را پذیرفتم. خوب وقتی شورا از ایشان خواست و ایشان منصرف نشد و نهایتا خیلی اصرار کرد، شورا هم رای داد و کار را تمام کرد. ما نباید در شورا کار سیاسی انجام بدهیم و کار آقای سرویها یک کار کاملا سیاسی بود و پشت قضیه هم بچههای سیاسی بودند. آقای سرویها خودش هم میداند که حرفهایش جمعبندی
حرفهای بنده است، اما من وارد کار سیاسی نمیشوم.
ریشه اختلاف شما با آقای سروی ها در کجاست؟
ما الان اختلافی نداریم.
یعنی این خط قرمز شدن شما ریشه در استعفای آقای سرویها دارد یا مسائل دیگری وجود داشت؟ به هر حال همه میدانند آقای بصیریپور به طیف اصولگرایان نزدیکتر است و اگر دوستان شورا اندکی انعطاف داشته باشند میتوانند با ایشان همکاری کنند. پس چرا شما خط قرمز آنها شدید؟
این بحثها را من نباید بگویم چون مسائل نفسانی در میان است و بهتر است دیگران مطرح کنند.
در سطح شهر اکثرا این مسائل را مربوط به استعفای آقای سرویها میدانند.
البته آنها به صورت کاملا برنامهریزی شده این مسئله را به مردم القاء میکردند، چون هر مسجدی میرفتیم یک نفر از آن وسط برمیخواست و میپرسید داستان آقای سرویها چیست؟ و این نشان میداد که بحث کاملا سازماندهی شده است. البته من پاسخ میدادم. حتی بعضی وقتها هماهنگ کرده بودند امام جماعت مسجد بعد از نماز علیه شورا و شهرداری صحبتهای تندی مطرح کند که اسناد این مسئله موجود است. برخی امام جماعتها به ما میگفتند اصلا چرا شما کاندیدا شدید؟ بعدا وقتی من توضیح میدادم اینها همگی عذرخواهی میکردند.
پس از انتخابات شورای دوم این بحث مطرح شد که برخی گروهها از مسجد برای مقاصد انتخاباتی استفاده میکنند که نوعی استفاده ابزاری است، این موضوع را چطور ارزیابی می کنید؟
ببینید من معتقدم اگر مدیری ۲۰ سال در مسجد کار کند و واقعا بچه مسجد باشد چه اشکالی دارد از مسجد استفاده کند؟ من خودم بچه مسجد بودم و از وقتی مدیر شدهام همیشه در مسجد حضور و ملاقات عمومی داشتم. من معتقدم اگر افراد واقعا به مسجد بروند، استفاده از آن اشکالی ندارد، چون مسجد خودش خیر و برکتی دارد که هم به درد مدیر و هم به درد مردم میخورد.
البته هوالمطلوب بحث دیگری است. من به آن دوستان گفتم شما به دموکراسی کشور خدشه وارد میکنید. تا ۲۴ ساعت قبل از انتخابات تبلیغات هیچ اشکالی ندارد، اما بعد از پایان زمان تبلیغات این کارها اشتباه است.
با توجه به اینکه شما سابقه طولانی در شوراهای مختلف دارید و مدت زیادی هم فرماندار مشهد بودید و شناخت خوبی از وضعیت شهر دارید، عملکرد کدامیک از شهردارهای منتخب شوراها را موفقتر میدانید و چرا؟
راجع به آقای مرتضوی که فعلا نمیشود قضاوت کرد، چون تازه شروع به کار کردهاند و قضاوت کردن در این مدت کوتاه منصفانه نخواهد بود. اگرچه من به ایشان رای ندادم، چون مشهد نیروهای بومی خوبی برای شهردار شدن دارد، اما الان باید ایشان را کمک و تقویت کرد. از میان آن سه شهردار دیگر اگر بخواهم نمره بدهم از بیست نمره به هر سه نفر نمره پانزده یا زیر پانزده میدهم، اما اگر بخواهم به آنها رتبه بدهم آقای پژمان را اول، آقای بنی هاشم را دوم و مهندس نوروزی را سوم میدانم. البته واقعا همه اینها دوستان ما هستند و هر سه نفرشان واقعا کار کردند، اما به نظرم در زمان پژمان توسعه شهر خیلی بهتر صورت گرفت.
نظر شما راجع به مناقشه اخیر صداوسیما و شورای شهر چیست؟
من در آن جلسه نبودم، اما رفتار دوستان شورا را تایید نمیکنم. به نظر من صداوسیما باید کار خودش را انجام دهد. صداوسیما با این کارش باعث شده مردم بیشتر متوجه شورا بشوند و این بسیار خوب است. باید به صداوسیما به عنوان یک رسانه اجازه بدهیم حرفش را بزند. در این بحث اخیر هم به نظرم صداوسیما شورا را تخریب نکرده است، اما ما نباید اجازه بدهیم چنین فضایی بین صداوسیما و شورای شهر به وجود بیاید.
به نظرتان چرا نتیجه انتخابات شوراها به ویژه شورای مشهد اینقدر متفاوت از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری شد؟ یعنی فضای تهران و خیلی از شهرها با نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نسبتا همسو بود اما در مشهد هیچ اصلاحطلبی رای نیاورد.
خوب بسیاری از دانه درشتهای اصلاحطلب اصلا ثبتنام نکردند. مثلا آقای مهندس نوروزی و مفیدی اگر کاندیدا میشدند، فارغ از هر لیستی حتما رای میآوردند. اما به عقیده من بحث احزاب را نباید وارد شورا و مسائل شهرداری بکنیم. چون تمام احزاب تاریخ مصرف دارند. مثلا امروز اثری از حزب جمهوری که روزی بدنه نظام را تشکیل میداد نیست، یا مثلا خبری از کارگزاران که زمانی در اوج بود و فائزه هاشمی رای اول مجلس را آورد، نیست. بنابراین من معتقدم باید در مسائل شهری غیرسیاسی عمل کرد تا به شهر ضربهای وارد نشود.
اما الان با روی کار آمدن جبهه پایداری در شورای شهر مسائل سیاسی در اداره شهر خیلی پررنگ شده است.
بله اما من با این رویه مخالفم و آن را قبول ندارم.
البته پایین بودن مشارکت مردم در انتخابات شورا نیز بر این مسئله تاثیر گذاشت و شرکت نکردن بخش زیادی از شهروندان باعث شد تا میزان رای ها پایین بیاید. دلیل این موضوع را چه میدانید و چرا با وجود اینکه به نظر می رسید مردم از عملکرد آقای پژمان راضی بودند، اما به حامیان ایشان رای ندادند؟
من دلیل این مسئله را پراکندگی آراء میدانم. در این انتخابات ۶۰۰ نفر کاندیدا بودند که تعداد زیادی از آنها معاون وزیر، چندین نفر مدیرکل، فرماندار و... بودند. من خودم خیلی علاقمند بودم آقای مهندس تولایی و مروج الشریعه رای بیاورند، چون اگر رای میآوردند استخوان شورا میشدند. اما اینها خیلی پراکنده بودند و عدهای از این فضا استفاده کردند، تبلیغات پرحجم انجام دادند و خوب بالاخره رای آوردند. اما در مقطع کنونی من عضو شورا هستم و نباید کاری انجام دهم که شورا تضعیف بشود.
به عنوان آخرین سوال همانطور که می دانید شهرداریهای شهرهای مختلف کشور به بحث ورزش قهرمانی ورود پیدا کرده اند و این کار را روشی برای جلوگیری از ناهنجاریها و یک کار فرهنگی میدانند اما قدیمی ترین تیم فوتبال شهر مشهد یعنی ابومسلم مدت هاست که اوضاع خوبی ندارد و در آستانه انحلال قرار گرفته است.خوشبختانه شنیده می شود شهرداری و شورای شهر در حال رایزنی برای حل مشکلات این تیم هستند. نظر شما در این باره چیست؟
دوستان شورای دوم و شورای سوم معتقد بودند که نباید وارد این مقوله ورزش بشویم و من خیلی تلاش کردم دوستان را متقاعد کنم که اگر تیم را زیر پوشش خودمان نمیگیریم حداقل مبلغی را به این تیم کمک کنیم. در مجموع شورای دوم و سوم با اینکه با تیمداری چندان موافق نبود در نهایت حدود دویست میلیون تومان به ابومسلم کمک کرد. در این دوره من اطلاع زیادی ندارم چون در این شورا مرا در کارها دخالت نمیدهند، البته دوستان از این بسته عمل کردن نتیجه نمیگیرند.
در بعضی دورهها مثلا از سال ۶۹ تا سال ۸۰ که من فرماندار بودم هر وقت میخواستند مدبیرکل تربیت بدنی استان را انتخاب کنند، گزینه اول من بودم. آقای مجتهدزاده، آقای داورزنی، آقای شکوهی و... وقتی میخواستند از تربیت بدنی بروند سراغ من میآمدند. این مسائل نشان میدهد که من علاقه زیادی به ورزش دارم. در بحث ورزش من معتقدم که باید کمک کنیم اما اینکه دوستان نظر مرا بپذیرند یا نه نمیدانم (با خنده).
ارسال نظر