حضور زنان در مجلس؛ ضرورتی ملی
حسن رسولی
عضو شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان کشور و استاندار خراسان رضوی در دولت اصلاحات
نیمی از جمعیت کشور را زنان تشکیل می‌دهند؛ طی چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی دامنه حضور و نقش‌آفرینی زنان در برخی عرصه‌ها به ویژه ورود به چرخه آموزش عالی از رشد و شکوفایی بسیار بالایی برخوردار شده است. امروزه در بسیاری از رشته‎ها حضور دختران ۶۵ تا ۷۰ درصد را نشان می‎دهد اما آنچه که در وضعیت کنونی می‌توان به عنوان عدم تعادل از آن نام برد، متوازن نبودن زمینه بروز استعدادها و خلاقیت‎های زنان در تمامی عرصه‎ها به صورت متعادل و نرمال است که یکی از این عرصه‌ها که سهم و حضور زنان ناچیز است، حوزه تقنینی و فعالیت در مجلس شورای اسلامی است.پایین بودن سهم زنان در حوزه سیاسی با ریشه‌یابی و تحلیل‌های تک عاملی قابل شناسایی نیست؛ مجموعه‎ای از زمینه‌های فرهنگی، تاریخی، تربیتی، حقوقی، اجتماعی و سیاسی دست به دست هم داده و این عدم تعادل را برای حوزه زنان ایجاد کرده است؛ منافع ملی کشور اقتضا می‌کند که از این سرمایه‎های عظیم بیش از پیش در جهت توسعه استفاده شود.
در قانون اساسی و سازوکارهای حقوقی انتخابات به صورت مشخص مانع و سدی برای ورود زنان به مجلس شورای اسلامی در نظر گرفته نشده است؛ اگر این ضرورت به عنوان یک خواسته ملی و واقعی و به دور از افراط و تفریط برای افکار عمومی کشور به عنوان یک اقدام ملی مورد قبول واقع، اعلام و اعمال شود و خود جامعه زنان به ویژه زنان فرهیخته و تحصیل‎کرده در مجاب‌سازی افکار عمومی از یک طرف و در کادرسازی زنان مستعد برای ورود به این حوزه پیشقدم شوند، در قالب یک برنامه کوتاه‌مدت و بلندمدت در پس این اراده و همراهی و همگامی تمام بخش‎ها می‌توانیم به وضعیتی برسیم که تعداد بانوان حاضر در پارلمان افزایش چشمگیری داشته باشد. مقایسه تعداد زنان حاضر در مجلس شورای اسلامی با 50 درصد جمعیت کشور به عنوان چالش ورود زنان به رقابت‎های انتخاباتی محسوب می‎شود اما باید دید با توجه به فرصت‎های موجود چگونه می‌توان طراز فرصت‎ها و تهدیدها را در زمینه این اقدام ملی به حدی از تعادل رساند؛ اگر چالشی وجود نداشت قطعا تعداد زنان در 9 دوره گذشته مجلس در این حد ناچیز نبود؛ چالش وجود دارد اما جنس این چالش‏ها قبل از اینکه متوجه سازوکارهای حقوقی انتخابات باشد ریشه در مؤلفه‏های عمیقتری از جنس نگاه‎های فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، تربیتی، اقتصادی و سیاسی دارد بنابراین با توجه به اینکه چالش حقوقی برای ورود زنان به عرصه انتخابات در قانون اساسی و قانون انتخابات وجود ندارد، باید به سمتی برویم که تقاضای بیشتری در جامعه زنان برای ورود به این عرصه ایجاد شود؛ زمانی که این تقاضا وجود داشته باشد امکان عرضه خیل عظیمی از زنان تحصیل‎کرده در قالب یک برنامه جامع و ملی فراهم می‎شود.

البته باید توجه داشت منظور از افزایش حضور زنان صرفا اتکا به افزایش تعداد زنان در مجلس نیست بلکه افزایش حضور کمی و کیفی زنان مدنظر است؛ این افزایش حضور را می‎توان یک پروژه عمومی برای تعالی فرهنگی و اجتماعی و رسیدن به رشد و پیشرفت کشور دانست که در گام‎های اول و در برنامه کوتاه‎مدت زنان توانمند، مؤثر، جریان‎ساز و الگوآفرین باید بیشتر مورد نظر باشند زیرا در این عرصه که عرصه‎ای نابرابر است و بیشتر سبقه مردانه دارد، صِرف حضور کمی زنان شاید خیلی کارساز نباشد؛ حضور زنان نظریه‌پرداز مهم‎تر از افزایش کمی زنان است تا با حضور در مجلس و استفاده از این جایگاه بتوانند موانع روانی و اجتماعی این حضور را بهتر شناسایی کنند و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و با استفاده از توان مجاب‎سازی خود باور عمومی را ایجاد کنند.