تلخ و شیرین مذاکرات هسته‌ای
مذاکرات ایران با 1+5 دو رو داشته است. یک رو، روی رسمی آن بود که به توافق ختم شد و دیگری روی غیررسمی آن بود که همچون یک فیلم، با لحظات دراماتیک دکوپاژ شده بود.
در حالی که به ماه آخر مذاکرات و ضرب‌الاجل تعیین شده از سوی دو طرف نزدیک می‌شدیم این لحظات دراماتیک بیش از پیش می‌شد. گفته می‌شود در یکی از جلسات مذاکرات هسته‌ای میان تیم مذاکره‌کننده کشورمان با مقامات آمریکایی که وزرای خارجه دو کشور حضور داشتند، سنگینی مباحث به حدی می‌رسد که جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در واکنش به ایستادگی تیم مذاکره‌کننده ایرانی بر اصول و خطوط قرمز خود، به حدی عصبانی می‌شود که دو دست خود را محکم بر روی میز می‌کوبد. در پی این اقدام وزیر خارجه آمریکا، خودکاری را که جلوی وی بود، به سمت سید عباس عراقچی عضو تیم کمانه می‌کند که عراقچی نیز در پاسخ به این واکنش کری،‌ بلافاصله خودکار را برداشته و به سمت این مقام ارشد تیم آمریکایی پرتاب می‌کند. در این میان البته یکی از دراماتیک‌ترین اتفاقات رخ داده مربوط می‌شود به پیاده‌روی ظریف و کری، وزرای خارجه ایران و ایالات متحده.

در این ارتباط کری و ظریف به اتفاق هم تصمیم می‌گیرند که با هم در خیابان‌های وین قدم بزنند. موضوعی که در ایران زیر ذره‌بین اصولگرایان می‌رود و مورد انتقاد این گروه واقع می‌شود. برخی البته می‌گویند پیاده‌روی ظریف و کری در واقع برای مقابله با شنود احتمالی مذاکرات از سوی اسراییلی‌ها برمی‌گشته است که موجب می‌شود هر دو تصمیم به پیاده‌روی بگیرند.
در میان اتفاقات تلخ و شیرینی که در مذاکرات هسته‌ای اتفاق می‌افتد، همزمانی تقریبی دو اتفاق موجب می‌شود شبکه‌های اجتماعی در داخل ایران نگاهی طنز به آن داشته باشند. در حالی که در اواسط مذاکرات محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران دچار کمر درد شدیدی می‌شود، به گونه‌ای که با ویلچر در جلسات حاضر می‌شد، جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده هوس دوچرخه سواری می‌کند اما پیش از اینکه بتواند ورزش صبحگاهی خود را کامل کند، پایش می‌شکند و مجبور می‌شود تا آخرین روز مذاکرات با عصا در جلسات ظاهر شود. تطابق زمانی این موضوع باعث ساخت چندین داستان طنز در ایران شد.

سیاست روز در واکنش به شکست پای کری نوشت: «اکنون که پای کری شکسته است، برخی رسانه‌های آمریکایی این اتفاق را بهانه‌ای برای تمدید مذاکرات می‌دانند چون او نمی‌تواند حضور داشته باشد. اما ظریف به‌رغم کمر درد شدید با ویلچر به ژنو رفت تا در گفت‌وگوهای هسته‌ای شرکت کند و با کری هم دیدار داشته باشد. دیپلماسی ویلچری و عصایی که احتمال دارد کری دست به عصا در گفت‌وگوهای هسته‌ای راه برود، نکته جالب‌توجهی است». البته بدبینی به مذاکرات هسته‌ای تنها در این سوی میدان وجود نداشت. در بحبوحه مذاکرات، علی اکبر صالحی مجبور شد خود را به تیغ جراحان بسپارد. وی برای چند روز، به دلیل عمل جراحی بر روی پانکراس خود مجبور شد در بیمارستان بستری شود. در این میان برخی رسانه‌های آمریکایی گزارش‌های خود را بر این محور تنظیم کرده بودند که ایران قصد دارد مذاکرات را ترک کند و بستری‌شدن صالحی را بهانه‌ای بیش نمی‌دانستند. البته صالحی در حواشی مذاکرات هسته‌ای چندین‌بار دیگر هم حضور داشت.وی در اواسط مذاکرات صاحب نوه می‌شود. بی‌بی‌سی در همین زمینه گزارش داد:

ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا با آگاهی یافتن از اینکه علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی و همتای ایرانی‌اش به تازگی پدربزرگ شده، او را غافلگیر کرده و در این دوره از مذاکره، هدایایی را به صالحی اهدا کرده که آرم دانشگاه ام‌آی‌تی بر روی آنها است؛ دانشگاهی که مونیز و صالحی هر دو در آنجا تحصیل کرده‌اند. خود علی‌اکبر صالحی درباره داستان تولد نوه‌اش و هدیه ارنست مونیز به او می گوید: «ماجرا از این قرار بود که ظاهرا یکی از خبرنگاران در تهران با خانواده ما تماس می‌گیرد و خبر تولد نوه من را جویا می‌شود و اسمش را هم می‌پرسد. بعد از آن خبر رسانه‌ای شد و من خودم هم از انتشار آن در رسانه‌ها متعجب شدم. بعد از انتشار آن خبر، آقای مونیز در یکی از جلسات دوجانبه عروسکی با آرم دانشگاه ام‌آی‌تی به‌عنوان هدیه تولد نوه‌ام به من داد و گفت: باید هر دو کمک کنیم که او هم مانند پدربزرگش در ام‌آی‌تی تحصیل کند».

البته داستان‌های شیرین علی‌اکبر صالحی به این موارد ختم نمی‌شود. یکی دیگر از اظهارنظرهای صالحی که در طول مذاکرات بسیار سر و صدا کرد جمله‌ای بود که او در صبح آخرین روز گفت‌وگوهای لوزان به زبان آورد. در همان حین که مذاکرات هشت ساعته ظریف و کری پشت درهای بسته در حال برگزاری بود، علی‌اکبر صالحی در پاسخ به پرسش خبرنگاران می گوید: طلوع آفتاب نزدیک است. همین اظهار نظر رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان بلافاصله به خبر فوری همه خبرگزاری‌ها تبدیل شد و ناظران آن جمله را پالسی مثبت از نزدیک بودن توافق ارزیابی کردند.
صالحی بعد از مذاکرات در این رابطه توضیح داد: «من می‌خواستم وضو بگیرم و نماز صبحم را بخوانم که خبرنگاران من را دیدند و فوری از من پرسیدند چه خبر؟ از آنجایی که طلوع آفتاب نزدیک بود و در ساعات نزدیک به سحر بودیم، من هم گفتم طلوع آفتاب نزدیک است، ولی خبرنگاران فکر کردند منظور من نزدیک بودن طلوع توافق بوده است، در حالی‌که من واقعا چنین منظور و مقصودی نداشتم.»

شرمن: نمی‌دانستیم عراقچی انگلیسی بلد است
وندی شرمن که به تازگی در دانشگاه هاروارد حضور پیدا کرده است از حواشی مذاکرات هسته‌ای داستان‌های تازه‌ای تعریف می‌کند. او در ابتدای سخنان خود به یک موضوع جالب توجه اشاره می‌کند او می‌گوید: «عراقچی در هر دو تیم مذاکره‌کننده حضور داشت اما ما نمی‌دانستیم که او قادر است به زبان انگلیسی صحبت کند». او همچنین در دیدارش با دانشجویان در مورد نهارهای کاری خودشان به همراه هیات ایرانی می‌گوید. ما در مذاکرات هسته‌ای با ایران، در مواقعی با هم ناهار می‌خوردیم اما هیچ‌کس هرگز و هرگز از مواضع خودش در سر میز ناهار کوتاه نیامد. بنابه دلایل پیچیده مختلفی که وجود داشت این کار امکان‌پذیر نبود.
او سپس موضوع را در خصوص ظریف پیگیری می‌کند و می‌گوید: «محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه ایران، در نقل خاطرات فردی فوق‌العاده است و بسیار شوخ‌طبع است اما درعین حال در مذاکرات بسیار جدی است. همان‌طور که خبرنگاران معروف گفته‌اند در محل مذاکرات، داد و فریاد هم رخ می‌داد. ما هرگز گارد خودمان را پایین نیاوردیم اما به هرحال ما هم در لحظاتی از بعد انسانی با هم تعامل می‌کردیم به طوری که برای نمونه، تصاویر ویدئویی نوه‌های هم را به یکدیگر نشان می‌دادیم.»

البته وندی شرمن به لحظات عاطفی رخ داده در این جلسات هم اشاره می‌کند و می‌گوید: «جان کری وزیر امورخارجه آمریکا نیز نوه‌هایی دارد و او هم تصاویر نوه‌هایش را به ما نشان می‌داد. ما اعضای خانواده‌های یکدیگر را شناختیم و اینکه آنها چه کاره هستند و چه کار می‌کنند. همه در مقاطعی مریض هم شدند».
شرمن ادامه می‌دهد: «وزیر امور خارجه ایران مشکل جدی کمردرد داشت. گاهی مواقع او با ویلچر به محل مذاکرات می‌آمد. چندبار هم سرماخوردگی داشت. وزیر امورخارجه آمریکا نیز دچار شکستگی از سه ناحیه شده بود. همین مساله سبب شده بود به او از منظر عاطفی‌تری نگریسته شود زیرا طرف ایرانی وقتی می‌دید جان کری با عصا به محل مذاکرات در وین می‌آید نتیجه می گرفت که او فردی متعهد است. او درحالی به محل مذکور می‌آمد که عملا چندان قادر به راه رفتن نبود. درست است که چنین لحظاتی در تعامل‌های ما وجود داشت، اما هرگز دو طرف، از مواضع خودشان کوتاه نمی‌آمدند».