علی روحانی
جامعه شناس و مدرس دانشگاه یزد

بررسی عواطف از مقوله‌های مهم برای شناخت بهتر هر جامعه‌ای است، اینکه به چه میزان برانگیختگی عواطف می‌تواند عملکردهای افراد را در جوامع مختلف تحت‌الشعاع قرار دهد. جامعه‌شناسی، عواطف، عاطفه و احساس افراد را چیزی فردی و شخصی نمی‌داند بلکه امری اجتماعی قلمداد می‌کند. این تاثیر اجتماع بر برانگیختگی عواطف انکارناپذیر است و این امر در همه سطوح جامعه تنیده شده است؛ به‌گونه‌ای که گاهی می‌تواند در فضای فرهنگی خاص عواقب جبران‌ناپذیری در پی داشته باشد. برای مثال هفته قبل، پدری با اسلحه خودش در شهر خوی، جلوی دانشگاه با یک تیر، دخترش را می‌کشد. دلیلش برای کشتن هم این بود که دخترش آبرویش را برده است.

اینجا این سوال پیش می‌آید که اگر این «آبرو بردن» برای مثال در شهری مثل تهران اتفاق می‌افتاد، باز هم احتمال اینکه پدری در شهر تهران جلوی دانشگاه دختر خودش را با اسلحه بکشد وجود داشت یا نه احتمال این عمل بسیار کمتر بود. چون عواطف افراد، نحوه مدیریت عواطف و مدیریت خشم افراد در فرهنگ‌های مختلف متفاوت است. همچنان‌که سایر امور اجتماعی هم متفاوت است، اهمیت آبرو و ملاک‌های آبرو نیز در خوی و تهران متفاوت است. اما بروز این عاطفه خشم‌آلود در خوی، تاحدی به اجتماعی‌بودن عاطفه برمی‌گردد. به محیطی که معنای آبرو را تعریف می‌کند و بر آن صحه می‌گذارد و این امر، هم‌افزایی عاطفی را در یک جامعه کوچک بالا برده و آن را به منطقی گریزناپذیر و همه‌گیر تبدیل می‌کند.اما این مثال از جامعه‌ای کوچک را می‌توان به دنیای گسترده و آزاد رسانه‌ای تعمیم داد. اینکه بازنمایی اخبار در شبکه‌های اجتماعی تا چه حد به واکنش‌های عاطفی همه‌گیر و گریزناپذیر منجر می‌شود و چه ملاک‌های ارزشی را به دایره ارزش‌های فردی ما اضافه می‌کند. بازنمایی عاطفه در رسانه‌ها همیشه محل بحث و مناقشه بوده است. اینکه چه دلیلی باعث می‌شود خبری از میان هزاران خبر روزانه که شاید مشابهش را در سراسر دنیا شاهد بوده‌ایم، بتواند موجی از عواطف جمعی را درپی داشته باشد. نمونه‌ای که اخیرا شاهدش بوده‌ایم، مرگ نوزده سرباز در حادثه‌ای جاده‌ای بود. اما چرا این‌قدر فضای احساسی دررابطه‌با سربازان شکل گرفته است؟! چند دلیل به ذهنم می‌رسد:

اول. منطق تصادف: حادثه تصادف جاده‌ای بوده است؛ همه ما تجربه‌های زیادی در تصادفات رانندگی داشته‌ایم و خانواده‌های زیادی از این طریق داغدار شده‌اند. یکی از اصلی‌ترین موضوعات اجتماعی نیز امنیت جاده‌ها و وسایل نقلیه‌ای همچون پراید، اتوبوس و... در طول سفرهاست. هر سال در نوروز و هنگام شروع مسافرت‌های جاده‌ای، بحث‌های زیادی درباره تصادفات انجام می‌شود. بخش گسترده‌ای از آنتن تلویزیون به برنامه‌های فرهنگ ایمنی و بحث‌هایی از این دست اختصاص پیدا می‌کند. سربازها در تصادف جاده‌ای فوت کردند و این منجر به همذات‌پنداری شده و عاطفه اینجا تحریک می‌شود.

دوم. منطق تعداد: «19» سرباز کشته شده اند؛ آن‌هم در حادثه‌ای جاده‌ای. اگر خاطرتان باشد، چند سال پیش اتوبوسی دچار سانحه شد و اکثر مسافران آن فوت کردند (در مسیر قم به تهران). آن زمان نیز دوباره عواطف جمعی درگیر شده بود. منطق تعداد، اینجا عاطفه شما را تحریک می‌کند. یعنی تعداد بیشتر کشته‌ها، بیشتر شما را منقلب می‌کند. اینکه تعداد نفرات کشته شده را با اعداد بدانید، بیشتر شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد تا وقتی گفته شود «تعداد زیادی» سرباز مرده‌اند.

سوم. منطق سرباز: 19 «سرباز» کشته شده‌اند. سرباز در ادبیات و در جامعه ما بار معنایی زیادی دارد. سرباز همیشه مدلول‌های خاص خودش را دارد:

3-1- غربت، غریبی، وضعیت دشوار معیشتی، مرز و... معنای سرباز به‌‌گونه‌ای همیشه با معنای دوری از وطن همراه بوده است.

3-2- ضعیفی، بی‌قدرتی و... سرباز همیشه نماد فرمان‌برداری است، سرباز همیشه باید اطاعت کند.

3-3- نوستالژی و عشق‌های قدیمی، معنای سرباز همیشه همراه با عشق‌ها و خاطرات دوری از معشوق بوده است.

3-4- معنای سرباز همیشه با واژه «آش‌خور» همراه است. آش‌خوربودن به تغذیه نامناسب سرباز اشاره دارد.

3-5- معنای سرباز همیشه با «مرخصی» همراه بوده است. مرخصی و درخواست مرخصی تا رفتن به مرخصی، جزو اصلی‌ترین خواسته‌های سربازان بوده است.

3-6- سرباز و حقوق پایین، سربازان حقوق خاصی نمی‌گیرند. در بسیاری از اوقات، حقوقشان حتی برای کرایه ماشین از مسیر خانه به محل خدمتشان هم کفاف نمی‌دهد.

3-7- سرباز و مرگ همیشه باهم همراه هستند. سرباز همیشه از مرگ می‌ترسد. خانواده سرباز هم از مرگ می‌ترسد. کلمه سرباز، مرگ را برای اولین‌بار به ذهن هر سرباز می‌آورد و با آن آشنا می‌کند.

چهارم. منطق گفتمانی واژه: 19 سرباز «کشته شده‌اند!». واژه‌ها و گفتمان‌ها، سربازها را کشته شده قلمداد می‌کند. گفتمان‌های انتقادی مسلط بر این سوگواری جمعی، سرباز را کشته‌شده اتوبوس‎های نامطلوب، جاده ناایمن و... می‌داند. سرباز کشته‌شده در مقایسه‌با سرباز فوت کرده، احساسات متفاوتی را برمی‌انگیزاند. این امری است که نفوذ انکارناپذیر واژه‌ها را در جهت‌دهی به عواطف جمعی نشان می‌دهد.

پنجم. منطق نظامی: در منطق نظامی کمترین درجه برای سرباز است. سرباز است که جان می‌دهد. همیشه سربازان آماده جان‌فشانی هستند. منطق نظامی در ایران جایگاه والایی دارد. ایران همیشه یکی از افتخارات و سرمایه‌گذاری‌هایش بر روی قدرت نظامی و بازدارندگی نظامی بوده است. هرچند نظامی‌گری و منطق نظامی از وجهه‌های اصلی غرب، نظام‌های مدرن و وجهه‌های مدرنیته در جوامع مدرن بوده است، اما در این میان کشور ایران هم منطق نظامی بالایی دارد. منطق نظامی اما مدلول‌های خاص خود را هم دارد. منطق نظامی اهمیت سرباز را دو چندان می‌کند. اما این اهمیت از دریچه آمادگی او برای جان‌فشانی است. سرباز، در منطق نظامی همیشه آماده مرگ است و مرگ هم همیشه با بروز غم همراه و به آن وابسته بوده است.

ششم. منطق ادبی‌تاریخی: جامعه ایران در طول تاریخ همیشه از برون مورد حمله بوده است. ادبیات ایران، نشان‌دهنده بازتاب و اهمیت این جان‌فشانی‌ها و مبارزه با بیگانگان است. سروده‌ها و حماسه‌های مختلف در دفاع از وطن همیشه با نام سرباز همراه بوده است.

اگر سر به سر تن به کشتن دهیم / از آن به که کشور به دشمن دهیم: فردوسی

هفتم. منطق هم‌افزایی جمعی: سرباز در رسانه می‌میرد. رسانه‌های مدرن، عواطف جمعی را به‌شدت و باسرعت بسیج می‌کنند. عواطف جمعی در هم‌افزایی افراد رشد و شدت می‌یابد و سوگواری‌های جمعی را خلق می‌کنند. اتفاقی که در تشییع پیکر مرتضی پاشایی (خواننده موسیقی پاپ ایران) هم افتاد. امری که کم کم هر فردی را در شبکه‌های اجتماعی به بازتاب خبر و عاطفه‌پراکنی وامی‌دارد تا هر فرد بتواند به زنجیره انسانی‌عاطفی ملحق شده و خود رسانه‌ای بازتاب‌دهنده عواطف باشد.

هشتم. منطق دیگری‌زدایی: در آن اتوبوس افغانستانی‌هایی هم وجود داشتند و احتمالا تعدادی از آنها هم کشته شده‌اند. «عددی» از کشته‌شده‌های افغانستانی ارائه نمی‌شود. افغانستانی در اینجا دیگری‌ای است که انرژی عاطفی ایرانیان را تحریک نمی‌کند.

نهم. منطق سرایت جمعی: کدام خانواده را می‌شناسید که مستقیم یا با واسطه درگیر سربازی نباشد؟ سربازی سرایت جمعی دارد. تقریبا تمامی شهروندان کشور با آن درگیر بوده‌اند. عواطف جمعی مردم با تلخ و شیرین آن درگیر بوده است.

سرباز این‌گونه عواطف جمعی را درگیر خود می‌کند. کشته شدن این 19 سرباز، عواطف بسیاری از شهروندان را در سراسر کشور برانگیخته کرد. این نوشته سعی دارد نشان دهد که چگونه برانگیختگی عاطفی و واکنش‌های شخصی و عاطفی می‌توانند دلالت‌های کاملا اجتماعی داشته باشند. به‌طور کلی، در خلاصه‌ترین صورت می‌توان گفت «سرباز» مرگ را در ناخودآگاه همه ما روشن می‌کند. «مرگ سرباز» خودآگاه عاطفی را فعال می‌کند.