ذکر احوال حاکمان و استانداران خراسان در دوره قاجاریه – بخش 14
در سال 1270 هـ .ق سلطان‌مرادمیرزا ملقب به حسام‌السلطنه، استاندارخراسان بعد از توفیقاتی که در امر ایجاد امنیت و ثبات در خراسان حاصل نمود، علی‌رغم دلسوزی، وطن‌پرستی،شجاعت و رشادتی که در قضیه هرات از خود نشان داد و تا آخرین لحظه در برابر تجزیه هرات مقاومت نمود؛ اما به دلیل خیانت وسرسپردگی صدر اعظم وقت میرزا آقاخان نوری و بی‌کفایتی شاه قاجار شاهد جدایی و انتزاع نه تنها هرات بلکه غوریان، فراه و قندهار از کشور و استان خراسان گردید. او سرخورده از بی‌تدبیری و دلخور از بی‌کفایتی، مشهد را به قصد تهران ترک نمود و ناصرالدین شاه، حمزه‌میرزا حشمت الدوله را برای بار دوم در سال 1275 هـ.ق به سمت استانداری خراسان منصوب نمود و میرزامحمد
قوام الدوله به‌عنوان پیشکار و وزیر خراسان با او روانه مشهد شد. از وقایع مهم این دوره تحرکات برای جدایی مناطق وسیعی از خاک ایران در حوزه ماوراء‌النهر است. علی‌رغم اینکه قلیل رجال وطن‌دوست باقی مانده بعد از قتل میرزاتقی‌خان امیرکبیر که انگشت شمار بودند در هر فرصتی به ناصرالدین شاه فشار می‌آوردند که مانع جدایی فرارود (ماوراءالنهر) و به ویژه شهرهای تاریخی ایران در آن منطقه از جمله بخارا، مرو، سمرقند، خجند و ... توسط روس‌ها شود؛ مناطقی که مهد فرهنگ و تمدن ایرانی و ادبیات پارسی بودند.
حتی در این رابطه در یک جلسه مشورتی به ناصرالدین شاه گفته شده بود که می‌توان برای این منظوراز سراسر کشور داوطلب جمع‌آوری کرد و فرستاد و نام دفاع میهنی بر آن نهاد. او تحت تأثیر این فشارها به حمزه‌میرزا
حشمت الدوله استاندار خراسان و میرزامحمد قوام الدوله ماموریت داد تا از مرو و نواحی اطراف آن (جمهوری ترکمنستان امروزی) که با تهدیدات روس‌ها و طغیان طوایف ترکمن مواجه بود، دفاع کنند.
در پی صدور دستور ناصرالدین شاه، حشمت‌الدوله و قوام‌الدوله واحدهای نظامی مستقر در خراسان به همراه سایر نیروهای کمکی که از مناطق دیگر کشور به آن‌ها پیوسته بودند مشهد را به مقصد مرو ترک نمودند. درعین حال برخی از مقامات ترسو و خودفروخته از سر احتیاط به سفیر روسیه در تهران اشاره نموده بودند که این نیروها به منظور سرکوب ترکمن‌های قبیله سالور و طایفه تکله که نافرمان شده‌اند و به ساکنان منطقه مرو آسیب وارد می‌کنند عازم آنجا خواهند شد وخاطر جناب سفیر کبیر آسوده باشد که خصومتی با روسیه
درکار نیست.
اما متأسفانه سران واحد های نظامی اعزامی در نیمه راه رزم با هم نساختند واز یکدیگر جدا شدند و ماموریت در همان آغاز به علت تفرقه، از هم‌گسیختگی، نافرمانی و بعضا فقدان تدارکات و پشتیبانی با شکست
مواجه شد.
سرانجام روس‌ها از این موقعیت نهایت استفاده را برده و با کمک به تراکمه طاغی به تدریج مناطقی را متصرف شدند و تاشکند (چاچی) را در سال 1865 میلادی گرفتند و آنجا را به‌عنوان پایتخت ترکستان روسیه اعلام نمودند. همزمان اقدام به کوچ دادن افراد غیرتاجیک (غیر پارسی) به مناطق متصرفه کردند تا ترکیب جمعیتی را تغییر و اکثریت را به‌دست آورند.
در ۱۲۷۶ ه.ق سرخس و مرو را گرفتند. آخرین نقطه متصرفه روس‌ها در خراسان بزرگ، ناحیه نسا بود که باز در اثر مسامحه و اختلاف نظر قوام‌الدوله با حشمت‌الدوله و نرسیدن تدارکات جنگی به موقع به نیروها متحمل هزیمت وشکست شدند و بسیاری از نیروها در بیابان‌های ترکستان سرگردان شدند و شکست سختی بر قوای دولتی وارد شد و داستان معجزه خربزه به نفع ترکمن‌ها مربوط به این عملیات است و علت آن اختلاف و دعوای دو سرباز بر سر خوردن خربزه بود.
این دعوا سروصدای زیادی به‌پا نمود و شایع شد که ترکمن‌ها حمله کرده‌اند. نیروهای ایرانی همگی از ترس جان با به جا گذاشتن اسباب و ادوات جنگی پا به فرار گذاشتند و ترکمن‌ها از این فرصت استفاده نموده و حمله‌ور شدند و در این یورش بیش از نیمی از سپاه ایران در جنگ و گریز کشته یا اسیر شدند. جالب اینکه حشمت‌الدوله و قوام‌الدوله هم خود جزء فراریان بودند. جنگ که متوقف شد آنان از راه تربت‌جام به مشهد عقب‌نشینی کردند.
ناصرالدین شاه که از اول قصد داشت خود فرماندهی جنگ را عهده‌دار شود از رسوایی به‌وجود آمده به‌شدت عصبانی شد و حشمت‌الدوله و قوام‌الدوله مغضوب شده و او آن دو را از سمت‌های خود در استانداری خراسان برکنارکرد.
قابل ذکر است که عصبانیت وناراحتی شاه قاجار
لحظه ای بود چون مصیبت‌های وارده بر مردم و کشور نتیجه بی‌لیاقتی، سوء‌تدبیر، فساد و تباهی‌ای بود که او و ارکان سلسله‌اش را فراگرفته بود. بازار حرص، آز، تملق و چاپلوسی رونق بسیار داشت؛ انسان‌های دلسوز و خدوم یا مقتول گشتند یا در گوشه عزلت تبعید به‌سر می‌بردند؛ غیرت و تعصب نسبت به آب و خاک در بین درباریان و صاحب‌منصبان مرده بود.
چنانچه در ماجرای واگذاری امتیاز شیلات دریای خزر به روس‌ها گفتند که چرا کام شیرینمان را به خاطر چند وجب آب شور تلخ کنیم، رفته رفته متقاعد شدند که از خیر ترکمن و ملک ترکمانیه ماوراءالنهر نیز درگذرند و خود را جهت تقدیم دو دستی این مناطق به روسیه آماده کنند. بنا به اظهار نظر نویسنده‌ای: «در واقع جنگ مرو و توابع آن آخرین زورآزمائی ارتش ایران در قرن نوزدهم، به شمار می‌رود.» پس از این شکست، دیگر هیچ‌گونه کوششی برای تصرف مجدد نواحی آسیای مرکزی از طرف ایرانیان به عمل نیامده و...