وصله ناجور جمهوری‌خواهان

مایکل هوگ

ویلیام باتلر ییتس نوشته است: شاهین صدای صاحبش را نمی‌شنود. رهبران سیاسی هم مانند شاهین هستند و از ذهنیات خود اطاعت می‌کنند. شاهین بر بالای سر مردم اوج می‌گیرد و از بالا شاهد هرج و مرج جهان است. امروز دونالد ترامپ بر بالای سر نخبگان محافظه‌کار به پرواز در آمده و شاهد هرج و مرج درون این گروه است. حالا روزنامه‌ها، مجلات، شبکه‌های تلویزیونی و اتاق فکرهای آنها به جان هم افتاده‌اند تا در مورد محافظه‌کاری بحث و تبادل نظر داشته باشند. ترامپ اما آنها را نادیده انگاشته و می‌گوید که آنها به مردم می‌گویند این هرج و مرج و بی‌نظمی باید ادامه داشته باشد. هرج و مرج محض، شرح منصفانه‌ای از حال و هوای این روزهای حزب جمهوری خواه‌است، دست‌کم این بی‌نظمی در بین رهبران جمهوری‌خواه دیده می‌شود، همان کسانی که با شاهین قرار است به شکار بروند. آنها استفاده از الفاظ رکیک را توسط ترامپ تقبیح می‌کنند اما تقریبا از هر فرصتی استفاده می‌کنند تا وی و طرفدارانش را متصف به ویژگی‌هایی نامناسب کنند.

«ریچ لوری» در نشنال ریویو نوشت که کارلی فیورینا ( از نامزدهای جمهوری خواه ریاست جمهوری) باید آن مردک را آویزان می‌کرد. کوین ویلیامسون، همکار لوری در توصیف ترامپ نوشت: «ترامپ یک میمون بی‌شعور نیست، او یک الاغ است، البته الاغی که نادان محض به حساب می‌آید.» جورج ویل، یکی دیگر از محافظه‌کاران آمریکایی از همین سیاست استفاده می‌کند و ترامپ و طرفدارانش را «بی‌مهرگان» خطاب می‌کند. جان هود نیز طرفداران ترامپ را «نوکران بی‌جیره و مواجب، افراد متعصب و بدبین» می‌خواند تا نفرت خود را از ترامپ و طرفداران وی تکمیل کنند. مشکل اما کجاست؟ سخت نیست که ببینیم محافظه‌‌کاران خودزنی و خود را زخمی می‌کنند. محافظه‌‌کاران خود را مالک مطلق حزب جمهوری‌خواه می‌دانند یا دست‌کم خود را بخش مهمی در این حزب می‌پندارند و اگر ندیده گرفته شوند به شدت دچار شوک خواهند شد.

ترامپ به خود می‌بالد و خود را برنده می‌داند، اما حزب قصد دارد تا به وی نقش یک آدم درجه دو را بدهد؛ زیرا آنها بیشتر نگران خط مشی‌های خود هستند تا اینکه در چیزی پیروز شوند. در سال ۲۰۱۲، جورج ویل گفت: اگر جمهوری‌خواهان در انتخابات بازنده باشند، بهتر است از این کار بیرون بروند، اما بعدها نشان داده شد که وی سازوکار حزب را نمی‌شناسد و بازندگان از ارج و قرب برخوردارند. در همان سال میت رامنی در انتخابات بازنده شد اما از کار کنار نرفت؛ زیرا وی امتیاز خوبی را در وفاداری به خط مشی‌های حزب کسب کرده بود. به‌نظر من هدایت‌کنندگان این شاهین با یک مشکل عمده روبه‌رو هستند. هنوز بدتر از معضل ترامپ، این واقعیت که مردم وی را به شدت دوست دارند، بخش نخبگان این حزب را دچار دردسر کرده است. این آمریکایی‌ها کسانی نیستند که به هیپ‌هاپ علاقه‌مند باشند، یا اینکه برنامه تعقیب و گریز ببینند یا اینکه پای برنامه زندگی سلبریتی‌ها بنشینند؛ اما ترامپ برای آنها یک آمریکایی اصیل است. او مثل «سم اسلیکِ ساعت ساز» است. او مانند چندلر هالیبرتونی است که تند تند صحبت می‌کند یا یانکی دستفروش آنگونه که کانادایی‌ها و بریتانیایی‌ها این افراد را یک آمریکایی اصیل می‌دانند. او مثل جانی کش یا محمد علی کلی یک آمریکایی است و آمریکایی‌ها به سرعت یکی مانند خودشان را می‌شناسند. در برخی مواقع، نخبگان ما هم باید به این شناخت برسند و در زمانی که عصبانی هستند، چهره خود را در آینه ببینند به چه شکلی در آمده است. اگر به رقابت جمهوری‌خواهان نگاه کنید به این موضوع پی می‌برید. به‌نظر می‌رسید که این رقابت انتخاب بین یک شخص کامل، یعنی تد کروز با فردی به نام دونالد ترامپ است؛ رقابتی بین قلب و عقل. کروز از نظرشان یک نماینده کامل محافظه‌کاری به حساب می‌آمد، او قهرمان بازار آزاد بود و می‌توانست نماینده شایسته‌ای برای جمهوری‌خواهان باشد. این‌بار اما به نقطه‌ای خواهیم رسید که شاهد جدایی قدرت از اصول آزادی خواهیم بود.

جاذبه- و دافعه- ترامپ بیشتر به خاطر رک بودن وی است. او به صراحت لهجه شهره است و همین امر در جذاب شدن ترامپ تاثیر دارد. در مقابل تد کروز، شخصیتی که مجبور به کناره‌گیری شد، معروف به این بوده است که برای همه نظرات خود دست به تجدیدنظر می‌زند. او شخصیت الهام‌بخش و تاثیرگذاری نیست، در عوض با این رویه در سنا، همقطارانش را، چه دموکرات باشد، چه جمهوری‌خواه با خود دشمن کرده است. یک بوش بازنشسته می‌تواند بهتر علت محبوب نبودن امثال تد کروز را درک کند: آنها فقط در پی زمان خریدن هستند. روانشناسان به ما می‌گویند این دسته از افراد نمی‌توانند یک لبخند صادقانه به مردم تحویل بدهند.جنگ بین دو ایدئولوژی چندان اهمیتی ندارد. مشخص است که تد کروز یک محافظه‌کار است و دونالد ترامپ یک لیبرال با لباسی مبدل. در حقیقت، زمانی که ترامپ از کلمات استفاده می‌کند، به‌نظر می‌رسد که عقاید وی چندان قابل‌انعطاف نیست. این خود محافظه‌کاری است، در این شرایط اما قهرمان محافظه‌کاران (کروز)مدام حرف خود را عوض می‌کند و تبصره‌ای روی سخنان پیشین خود می‌آورد. اگر قصد مقایسه هم داشته باشیم، میت رامنی در سال ۲۰۱۲ امتیاز بیشتری نسبت به تد کروز کسب کرده بود. او به خط مشی‌های محافظه‌کاری بیشتر پایبند بوده است اما تد کروز نتوانست روی طرح‌های خود استوار بماند. مردم آمریکا- شما بخوانید طبقه سفید متوسط- اما به کسی اعتماد می‌کنند که هم آمریکایی است هم کمتر از حرف خود عدول می‌کند. تد کروز در این شرایط مقبولیت خود را از دست می‌دهد. او یک کوبایی دو رگه است و مدام هم حرف‌های خود را اصلاح می‌کند یا پس می‌گیرد. ترامپ اما غیر قابل انعطاف است و مردم آمریکا صراحت لهجه او را بیشتر ترجیح می‌دهند.