بهروز رسایلی بدون تردید یکی از مهم‌ترین اخبار یک دهه اخیر دنیا، بازداشت تنی چند از مقامات فیفا در آستانه برگزاری انتخابات فدراسیون جهانی فوتبال بود؛ حادثه‌ای حیرت‌آور که اعتبار این نهاد بین‌المللی را زیر سوال برد و در نهایت میز قدرت را از سپ بلاتر گرفت. پیرمرد سوئیسی که برای تمدید دوران حکمرانی‌اش بر دنیای فوتبال آماده می‌شد، شاید هرگز فکرش را هم نمی‌کرد که پلیس آمریکا درست 48 ساعت قبل از انتخابات دوستان او را بازداشت کند و دادستانی سوئیس ساعاتی بعد حکم به ممنوع‌الخروجی وی را بدهد. با این همه اما عاقبت فرشته عدالت ظهور کرد و مجموعه‌ای به شدت فاسد را به چارمیخ کشید. کار در این زمینه چنان بیخ پیدا کرد که بلاتر به رغم پیروزی در انتخابات، تنها چند روز بعد از آغاز دوران جدید کاری‌اش ناچار به استعفا شد. شاید دومینویی که از زوریخ شروع شده، به تدریج بسیاری دیگر از نقاط جهان را هم در بر بگیرد و باعث شود تعداد زیادی از زیرمجموعه‌های فیفا نیز اصلاح شوند.
رقیب قدرتمند
اگرچه لوییس فیگو تا پایان کار در رقابت با بلاتر باقی نماند، اما همین حضور اولیه او در انتخابات باعث شد تریبون‌های زیادی در اختیار ستاره سابق بارسلونا و رئال مادرید قرار بگیرد. فیگو که منتقد وحشتناک فیفا محسوب می‌شد، در سلسله مصاحبه‌هایش به شدت کار بلاتر را به چالش کشید و صلاحیت او را زیر سوال برد. او به‌عنوان مشهورترین رقیب همه این سالیان بلاتر، نقش مهمی در سرنگون شدن پیرمرد لجوج داشت.
خواب شیرین قطر، کابوس بلاتر!
بدون تردید داستان اعطای میزبانی جام جهانی 2022 به قطر، بزرگ‌ترین ضربه را به حیثیت فیفا و روسای کنونی‌اش زد. اگرچه در حال حاضر در مورد میزبانی آفریقای جنوبی و روسیه هم حرف‌وحدیث‌هایی وجود دارد؛ اما قطعا دادن جام جهانی به قطر، آبروی فیفا را برد و سلامت این نهاد بین‌المللی را به چالش کشید. این موضوع به ویژه از آنجا جنبه بغرنج‌تری پیدا کرد که پیروزی قطر، به قیمت شکست آمریکا تمام شد. شاید از همان زمان می‌شد فهمید سیاستمداران ینگه‌دنیا ول‌کن فیفا نخواهند بود و یک روز سراغ بلاتر و شرکا می‌روند! تنها یک ردیف؛ این همه فاصله مسوولان غرق در شادی قطری با بیل کلینتون بود و اینگونه، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا مجبور شد با صورتی برافروخته و چشمانی بهت زده، خوشحالی قطری‌ها بعد از تصاحب میزبانی جام جهانی 2022 را تماشا کند و عذاب بکشد. «وتحقق الحلم...!» این عبارتی بود که از زمان اعلام میزبانی قطر در جام جهانی، با فونت درشت روی صفحه یک یک شبکه‌های سیزده‌گانه الجزیره ورزشی قطر نقش بست و به این ترتیب، قطری‌ها از به واقعیت بدل شدن حادثه‌ای گفتند که برای‌شان چیزی شبیه یک «خواب» بوده است. این خواب شیرین اما چهار سال بعد به یک کابوس تمام عیار برای بلاتر تبدیل شد. قطری‌ها که قول داده بودند در طول برگزاری مسابقات جام جهانی دمای هوای دوحه را با پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌ها کاهش بدهند، خیلی زود متوجه گزافه‌گویی خودشان شدند و از فیفا خواستند جام بیست‌ودوم را در زمستان برگزار کند. فیفا هم که گویا بدجوری نمک‌گیر قطری‌ها شده بود، با این درخواست موافقت کرد! همین موافقت شگفت‌انگیز آخر، از آن دست برهان‌های قاطعی بود که نشان می‌داد ریگی در کفش کاخ‌نشینان زوریخ وجود دارد!
بگیر و ببندها از آسیا شروع شد
واقعیت این است که طی چند دهه اخیر مجموعه کنفدراسیون فوتبال آسیا هرگز نهادی خوش‌یمن و دوست داشتنی برای فوتبال ایران نبوده است. هیچ‌کدام از ما هرگز خاطره خوشی از AFC نداشته‌ایم. جامعه شناسان و تحلیلگران معمولا در توضیح برخی از موانع طبیعی و غیرقابل حذف توسعه، از آنها با عنوان «جبر جغرافیایی» یاد می‌کنند. اگر زمین جایی حاصلخیز نباشد، اگر هوا زیادی سرد و گرم باشد، اگر بارندگی نباشد، اگر طوفان باشد یا آب و غذا به اندازه کافی وجود نداشته باشد، معمولا از این اصطلاح استفاده می‌شود و معنایش هم به طور کلی این است که آدم‌ها راهی برای تغییر دادن این قبیل موقعیت‌ها ندارند و تا حد امکان باید با آن کنار بیایند. حالا حکایت رابطه فوتبال ایران با نهادی مثل کنفدراسیون فوتبال آسیا هم همین است. خود ما در اداره فوتبال کشورمان هزار و یک کم و کاستی وحشتناک داریم و هر روز یک شاهکار جدید بالا می‌آوریم. در چنین شرایطی، AFC هم به یک چوب دیگر لای چرخ فوتبال ایران و بقیه کشورهای آسیایی تبدیل شده است. کنفدراسیون نفت‌زده و فسادزده فوتبال آسیا، در عمل یک ماکت محقر و یک کاریکاتور از نمونه‌های مشابه در قاره‌های دیگر است. اینجا همه آن چیزی که به ابتکار AFC بنا نهاده شده، یکی از یکی مساله‌دارتر است. برگزاری یک دوره لیگ قهرمانان آسیا در طول دو فصل که باعث می‌شود تیم‌ها با یکسری بازیکن و مربی وارد مسابقات شوند و با یکسری بازیکن و مربی متفاوت آن را به پایان برسانند، از آن جوک‌های درجه یکی است که اگر در اروپا برای کسی تعریف کنید، احتمالا از شدت خنده‌روده بر خواهد شد. از آن بدتر، داستان عجیب گالای آسیایی و انتخاب بهترین بازیکن سال قاره است؛ چه کسی باور می‌کند دست‌اندرکاران AFC این عنوان را فقط به بازیکنانی بدهند که در آسیا توپ می‌زنند و به همین بهانه خیل لژیونرهای قاره از کسب چنین جایزه‌ای محروم شوند؟ همه اینها به کنار؛ اوج فاجعه اینجا است که بگیر و ببندها در فیفا، از همین AFC شروع شد و محمد بن‌همام نخستین کسی بود که به جرم فساد، از خدمت منفصل شد. بن‌همام که در دوره قبلی انتخابات فیفا خودش را رقیب بلاتر کرده بود، کمی بعدتر به جرم فساد اقتصادی از AFC کنار گذاشته شد تا این مجموعه برای ماه‌ها بدون رئیس و صرفا با سرپرست اداره شود! از این هولناک‌تر اما شایعه‌ای بود که همان روزها منتشر شد. در آن زمان یک روزنامه ورزشی ادعا کرد فدراسیون فوتبال ایران برای رای دادن به بن‌همام در انتخابات فیفا، 40 هزار دلار هدیه از رئیس قطری سابق کنفدراسیون فوتبال آسیا دریافت کرده و فاش شدن این ماجرا، خشم فیفا را به دنبال آورده است. آن روزها روابط عمومی فدراسیون فوتبال در مقابل این شایعه بزرگ سکوت کرد تا اصل موضوع در ابهام باقی بماند!
مبارزه با فساد؛ از فیفا تا ایران
این روزها اخبار زیادی در مورد برخورد با مفاسد مالی و اقتصادی در فوتبال ایران به گوش می‌رسد. مجلس شورای اسلامی بعد از مدت‌ها پرونده فساد در فوتبال را تکمیل کرده و قرار است نمایندگان در هفته پیش رو آن را قرائت کنند؛ آنچه امیدواریم این بار تا پایان خط و انتهای فاز اجرایی پیگیری شود. در سال‌های اخیر بسیاری از کشورهای دنیا درگیر بحث مبارزه با تبانی در فوتبال بوده‌اند. از آن جمله،‌ ترکیه‌ای‌ها بسیار جدی و مصمم نشان دادند و بگیر و ببندهای زیادی راه انداختند. در کره‌جنوبی، همین چند ماه پیش 46 نفر به جرم زدوبند به زندان افتادند و در ایتالیا، موج جدیدی از مبارزه با فساد، موسوم به «کالچو پولی 2» ایجاد شد. با این وجود، آنچه اساسا اصلاحات اداری در ساختار فوتبال این کشورها را از نمونه مشابه در ایران متمایز می‌کند، ‌جدیت مدیران ارشد در مقابله با ناهنجاری‌ها است.
وقتی چشم‌های بیدار بسته‌اند
در شرایط فعلی که قرار است پرونده فساد در فوتبال بعد از ماه‌ها قرائت شود، شاید بیش از هر چیز دیگری جای خالی برنامه 90 حس می‌شود؛ برنامه‌ای که به‌عنوان چشم و گوش جامعه می‌توانست بحث را پیگیری کند و ترتیبی بدهد که ابعاد مختلف ماجرا برای مردم باز شود، اما فعلا تعطیل است! سال‌هاست که عادل فردوسی‌پور کرکره نودش را با اتمام هر فصل از مسابقات لیگ برتر پایین می‌کشد و گاهی حتی تا چند هفته پس از شروع فصل جدید، به محل کارش برنمی‌گردد. تهیه‌کننده 90 در عمل نشان داده همه چیز این فوتبال برای او در سطح همین رقابت‌های پرهیاهوی باشگاهی جریان دارد و کلا پرداختن مفصل به مسایل جدی و عمیق در حوصله این مجری و شوی تلویزیونی‌اش نمی‌گنجد. اگر غیر از این بود، او به جای آنکه مثل دانش‌آموزان مکتب‌گریز با آغوش باز به استقبال تعطیلات تابستانی‌ برود، می‌توانست با کاستن از زمان طولانی استراحتش، مجالی را برای بررسی مسایل و مشکلات بنیادین فوتبال کشور کنار بگذارد. موضوع نیمه‌کاره مانده دلالی و فساد اقتصادی، داستان نافرجام واگذاری پرسپولیس و استقلال، قصه پرغصه فقر استعدادها در ایران و هزار و یک مبحث کلیدی دیگر می‌توانستند در طول تعطیلات سالانه لیگ مورد بررسی برنامه عادل قرار بگیرند، اما این اتفاق هرگز رخ نداد تا روشن شود 90 برای فردوسی‌پور، فقط عبارت است از همان جنگ و دعواهای لوس و بی‌مزه فلان مدیران عامل روی آنتن زنده یا چیزهایی شبیه به همین. او امروز نیست تا مردم را پای تلویزیون بنشاند و ترتیبی بدهد که آنها یکی از مهم‌ترین پرونده‌های تاریخ فوتبال ایران را کمی جزیی‌تر پیگیری کنند. افسوس!