مترجم: نیام یراقی
در سه سال اخیر، مجله هاروارد بیزنس ریویو در صفحه آخر هر یک از شماره‌های خود به طور مرتب مصاحبه‌ای با یکی از افراد بسیار موفق چاپ کرده است. این افراد موفق در رشته‌های متفاوتی از ورزش و فضانوردی گرفته تا سیاست و نظامی‌گری فعالیت می‌کنند، اما حتی افرادی که به موفقیت‌هایی خیره‌کننده دست یافته‌اند، در اوج قله موفقیت خود، سکون اختیار نکرده و همچنان به تغییر و پیشرفت ادامه داده‌اند. چه بسا ورزشکارانی که پس از قهرمانی تبدیل به نویسندگانی موفق شده‌اند، فضانوردانی که تصمیم گرفته‌اند فعال اجتماعی شوند و یا ژنرال‌هایی که پا به عرصه سیاست گذاشتند. در ادامه چکیده‌ای از مصاحبه‌های هارواد بیزینس ریویو را در سال ۲۰۱۲ میلادی با افراد موفقی که حوزه فعالیت خود را تغییر دادند می‌خوانیم.

کریم عبدالجبار: به تنهایی نمی‌توان پیروز شد.


ستاره درخشان بسکتبال که تبدیل به نویسنده یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز شد، در مورد غلبه بر درون‌گرایی خود به هاروارد بیزنس ریویو می‌گوید: «هنگامی که تازه ورزش را به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کردم، کسی نبود تا اهمیت روابط عمومی را به من گوشزد کند. هنگامی که در اوج بودم، به هیچ چیز اهمیت نمی‌دادم، جز اینکه با تمام وجود برای کسانی که من را استخدام کرده بودند به بهترین نحو کار کنم. برای همین بود که چندان در صحبت کردن با مردم راحت نبودم، اما گوشه‌گیری مشکلی است که باید به رفع آن بیاندیشید.»


جیمز پترسون: نگران مخاطب نخبه نبودم.


سی و یک ناشر از چاپ اولین رمان این نویسنده امتناع کردند، رمانی که البته پس از چاپ جوایز معتبر بسیاری را از آن خود کرد. هر یک از کتاب‌های وی، درهای موفقیت را یکی پس از دیگری به روی وی گشود، حتی در اوج موفقیت نیز او متکی بر شهود و غریزه خود بود. او می‌گوید: «من در طبقه فقیر، متوسط و مرفه جامعه زندگی کرده‌ام. هم در جنوب بوده‌ام و هم زندگی در شمال شرق آمریکا را تجربه کرده‌ام. من با همه کس معاشرت کرده‌ام. همین است که یک حس درونی به من می‌گوید که چه چیزی توجه مردم را جلب خواهد کرد و به مذاق آنان خوش خواهد آمد.»


آی وی وی: با تمرکز، هر موقعیتی خوشایند می‌شود


فعالیت‌های‌ این هنرمند و فعال حقوق بشر چینی، بار‌ها نام وی را در مجامع گوناگون بر سر زبان ها آورده است. او با هاروارد بیزنس ریویو در مورد اینکه چگونه بر موضوعات کوچک اما تاثیرگذار تمرکز می‌کند صحبت کرد. «نیازی نیست که از خود انتظار معجزه داشته باشید. »
من خیلی از اوقات احساس ناتوانی می‌کنم، اما با ایجاد تغییری خیلی کوچک که لزوماً هزینه زیادی نیز برای من ندارد، دوباره انرژی خود را به دست می‌آورم.«الگوی من همیشه پدرم بوده است ،من از او صداقت و یکدلی را آموختم. سعی کردم همیشه رویکرد خود را بر اساس این اصول پایه ریزی کنم»


بلا کارولی: اگر از شاگردانم انتظار تعهد تمام و کمال دارم، خودم نیز باید اینگونه باشم.


مربی‌گری تیم ژیمناستیک آمریکا و کسب مدال طلای المیپک ۲۰۱۲ در لندن تنها یکی از موارد متعدد در کارنامه درخشان بلا کارولی است. وی برای رسیدن به موفقیت مسیر سختی را پشت سر گذاشته است: بازگشت به سالن ورزش پس از فرار از رومانی، آموختن زبان انگلیسی در آمریکا و کار به عنوان یک نظافتکار ساده. او به ما در مورد اینکه چگونه روش مربیگری‌اش را متناسب با شاگردانش تغییر می‌دهد گفت. «در طی زندگی کاری‌ام، تنها موارد بسیار کمی را دیده‌ام که شاگردانم شخصیت، اشتیاق و ویژگی‌های مشابه به هم داشته باشند. حتی آنهایی که روی سکوی قهرمانی می‌ایستند با یکدیگر بسیار متفاوتند. بنابراین باید با هر یک از آنها متفاوت برخورد کنید. نه تنها باید رگ خواب آنها را به دست بیاورید و بفهمید که کدام بخش از شخصیت آنها را می‌توانید تحت تاثیر قرار دهید، بلکه باید بدانید که از چه برخوردی با آنها باید بپرهیزید.»


سالی راید: نمی‌توانی کسی باشی که نمی‌توانی تصورش کنی.


فقط چند ماه پیش از مرگش، سالی راید با هاروارد بیزینس ریویو در مورد تغییر مسیر حرفه‌ای‌اش از یک فضانورد به یک فعال در زمینه آموزش و تحصیلات مصاحبه کرد. ما نظرش را در مورد بهترین راهکار ایجاد زمینه‌های مناسب خلاقیت و نوآوری در رشته‌های مختلف پرسیدیم. وی در پاسخ گفت: «میلیون‌ها ایده و نوآوری هر روز توسط هزاران فرد خلاق زاییده می‌شود. مشکل در کمبود ایده‌های نو نیست، مشکل این است که اکثر این ایده‌ها در سطوح پایین و محلی باقی می‌مانند و هرگز فرصت نفوذ به سطوح بالا‌تر را پیدا نمی‌کنند. همین باعث می‌شود که تاثیرگذاری چندانی نداشته باشند. ما به جای اینکه نگران خلق ایده‌های نو باشیم، باید ابزاری را فراهم سازیم تا از آن طریق ایده‌پردازان بتوانند به مخاطبان گسترده‌تری دسترسی پیدا کنند.»



باربارا استریساند: وقتی واقعا مضطرب می‌شوم، به خودم می‌گویم همه چیز را به خدا بسپار.


باربارا استریساند، بازیگر، کارگردان، تهیه کننده و یک نیکوکار است. جالب اینجاست که ترس فراوان وی از اجرای زنده و حضور در صحنه زبانزد خاص و عام است. ما از وی پرسیدیم که وی به عنوان یک کارگردان، چگونه می‌تواند اعضای یک گروه را که احتمالا آشنایی قبلی نیز با هم ندارند، به سرعت با یکدیگر هماهنگ کند. او گفت: «عوامل فیلم تبدیل به یک خانواده با تمام زیر و بم‌های خود می‌شوند. وظیفه کارگردان، ایجاد یک حس اعتماد در بین اعضا است. این چالش که چگونه منظورت را به بقیه منتقل کنی و بهترین بازی را از آنها بگیری، برای من بهترین بخش کار است. برای این کار، من سعی می‌کنم آنها را بهتر بشناسم، بفهمم دوران کودکی خود را چگونه سپری کرده‌اند و چه چیزی آنها را به وجد می‌آورد.»


بان مک ایوان: لحظه‌ای که دیگر نسبت به پیرامون خود کنجکاو نیستید، احتمالا لحظه مرگ شماست.


نظر این نویسنده سر‌شناس را در مورد راه‌های رشد خلاقیت پرسیدیم. «من فکر می‌کنم که درک ارزش تردید در روند خلاقیت حیاتی است. بدانیم که نیازی به عجله نیست. برخی اوقات باید اندکی درنگ کرد، نه به خاطر اینکه به بن بست رسیده‌اید و نمی‌دانید چه کنید، بلکه به این خاطر که اجازه دهید ایده‌ها به مرور پخته‌تر شوند.»


محمد یونس: من فکر نمی‌کنم که هیچ انسانی تا زمانی که از زندگی لذت می‌برد تمایلی به بازنشستگی داشته باشد.


این برنده جایزه صلح نوبل و موسس بانک «گرامین» در مورد پیشرفت و رشد به ما گفت: «من در هر مرحله، فقط یک پلات را اجرا می‌کنم و نه کل فیلمنامه را. تمام تمرکزم را بر روی تمام کردن مرحله فعلی می‌گذارم. پس از اتمام موفقیت آمیز این مرحله، یکی پس از دیگری به سراغ مراحل بعدی می‌روم و آنها را نیز به همین نحو اجرا می‌کنم. با صد نفر شروع می‌کنم، و سپس به صد نفر بعدی می‌پردازم. با این کار اجزای مختلف برای پیشرفت را تدریجا کنار هم قرار می‌دهم. از ابتدا یک ساختار عظیم شکل نمی‌گیرد، همه چیز قدم به قدم و مرحله به مرحله ایجاد می‌شود.»