یارانه‌ نقدی و حلقه‌های مفقوده
دکتر غلامعلی فرجادی
«دریافت‌کننده یارانه؛ پدر یا مادر؟»؛ عنوان پرونده‌ای بود که روزنامه دنیای اقتصاد حدود دو هفته پیش منتشر کرد. این پرونده، به بررسی این پرسش پرداخته بود که آیا بهتر است یارانه نقدی هر خانوار به تمامی به پدر پرداخت شود (مثل شیوه فعلی) یا اینکه بین پدر و مادر نصف شود؟

بازتاب
دریافت‌کننده یارانه؛ پدر یا مادر؟
چهار تحلیل، پیرامون «پرونده ویژه» دنیای اقتصاد در ۱۱ اردیبهشت ۹۲
«دریافت‌کننده یارانه؛ پدر یا مادر؟»، عنوان پرونده ویژه اخیر دنیای اقتصاد بود؛ پرونده‌ای که در صفحات 28، 29 و 31 روزنامه دنیای اقتصاد (4شنبه 11 اردیبهشت 92)
منتشر شد.


دو هفته بعد از انتشار این پرونده، دکتر غلامعلی فرجادی، دکتر زهرا کریمی (مدرس اقتصاد دانشگاه مازندران)، دکتر شیوا دولت‌آبادی (عضو هیات مدیره «انجمن حمایت از حقوق کودکان») و سارا تفکری (دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه لندن)، تحلیل‌های خود را در حاشیه مطالب پرونده مذکور ارائه کرده‌اند:

۱
یارانه‌ نقدی و حلقه‌های مفقوده

دکتر غلامعلی فرجادی


«دریافت‌کننده یارانه؛ پدر یا مادر؟»؛ عنوان پرونده‌ای بود که روزنامه دنیای اقتصاد حدود دو هفته پیش منتشر کرد [۱]. این پرونده، به بررسی این پرسش پرداخته بود که آیا بهتر است یارانه نقدی هر خانوار به تمامی به پدر پرداخت شود (مثل شیوه فعلی) یا اینکه بین پدر و مادر نصف شود؟
با وجود ادله طرح‌شده در این پرونده در دفاع از نصف شدن یارانه نقدی بین پدر و مادر (به ویژه در مورد خانوارهای کم‌درآمدی که بسیاری از آنها «بدسرپرست» هستند)، به نظر می‌رسد که هم‌اکنون و پس از گذشت دو سال و نیم از اجرای یارانه نقدی، بحث درباره اولویت پرداخت یارانه نقدی به پدر یا مادر، یک بحث فرعی محسوب می‌شود.
به نظر نگارنده، پیش از بحث در مورد مرجع دریافت یارانه نقدی در داخل هر خانواده، باید به پرسش‌هایی کلیدی‌تر پاسخ دهیم؛ مانند اینکه: «یارانه نقدی به بخش خاصی از افراد جامعه پرداخت شود یا به همه شهروندان؟» و نیز «آیا یارانه‌ها باید فقط به شکل پرداخت نقدی باشد یا بخشی از بودجه مربوطه باید برای ارائه رایگان برخی کالاها و خدمات خاص هزینه شود؟»
در هر حال، تاثیرگذاری مناسب برنامه «یارانه نقدی» بر کاهش فقر، تنها زمانی حاصل خواهد شد که ما یک تحقیق جامع درباره روند هزینه‌کرد این یارانه‌های نقدی توسط خانوارهای مختلف کشور و به ویژه در استان‌های محروم، مناطق روستایی و مناطق حاشیه‌ای شهرهای بزرگ داشته باشیم. پس از این پژوهش، می‌توان به این نتیجه رسید که مثلا آیا دریافت یارانه نقدی توانسته است شدت فقر را در این مناطق کاهش دهد؟ یا مثلا: آیا پرداخت یارانه نقدی توانسته است باعث شود که درصد کمتری از کودکان به کار اجباری به جای آموزش مشغول باشند؟
اما در فقدان چنین پژوهشی، می‌توان به تجربه کشورهای دیگر و اصول علم اقتصاد به طور کلی در بحث هدفمندسازی یارانه ها تکیه کرد. با استناد به پژوهش‌های صورت‌گرفته در سایر کشورها، به نظر می‌رسد که یارانه نقدی باید به درصد محدودی از خانوارهای کشور، آن هم به شکلی برنامه‌ریزی‌شده پرداخت شود. برای این نظر، استدلال‌های مختلفی وجود دارد که عبارتند از:
1- رسیدن یارانه به دست صاحبان اصلی آن: اگر هدف عمده دریافت یارانه نقدی «فقرزدایی» در جامعه است، بنابراین نیمی از این مبلغ باید از سیستم پرداخت نقدی خارج شده و در حوزه‌هایی نظیر آموزش عمومی، بهداشت و اشتغالزایی هزینه شود. در مکزیک، چنین رویه‌ای در پرداخت یارانه‌ها اعمال شد و دولت پرداخت کمک‌هزینه ماهانه به مادران خانوارهای مناطق فقیرنشین را، مشروط بر این ساخت که آنها بخشی از این مبلغ را برای آموزش و بهداشت کودکان خود هزینه کنند. در پژوهشی که پس از این برنامه «یارانه نقدی مشروط» صورت گرفت، مشخص شد که آموزش عمومی و نیز سطح سلامت کودکان خانوارهای مناطق فقیرنشین این کشور، به نحو محسوسی افزایش پیدا کرده است.
۲- عدم پایداری پرداخت یارانه در بلندمدت: پرداخت یارانه نقدی، برای بلندمدت ممکن است نتواند ادامه داشته باشد و این سیستم، پایداری نخواهد داشت. بنابراین اگر یارانه‌ها به بخشی از تکیه‌گاه مالی خانواده در مناطق فقیرنشین تبدیل شوند- چنانچه این امر در برخی از مناطق و خانوارها اتفاق افتاده است- خانواده با قطع آن صدمه دیده و آن دسته از سرپرستان خانوارهای مناطق فقیرنشین کشور که با آن زندگی بدون کار یا با حجم کار پایین را تدارک دیده‌اند، به سختی می‌توانند دوباره وارد بازار کار شوند.
3- خرید کالاهای لوکس به جای آموزش و بهداشت: در بسیاری از مناطق حاشیه‌نشین و شهرها و روستاهای کوچک، پس از دریافت یارانه نقدی، خانوارها پشت در مغازه‌های لوازم خانگی صف می‌کشند تا کالاهایی نظیر پارچ و لیوان و امثالهم را خریداری کنند. به این ترتیب می‌توان مشاهده کرد با پرداخت یارانه به شکل نقدی، نه تنها سطح آموزش در این خانوارها بهبود پیدا نمی‌کند و کودکان و دیگر اعضای خانواده از کلاس‌ها و دوره‌های مهارت‌آموزی برخوردار نمی‌شوند، بلکه این پول به سمت چشم و هم‌چشمی و خرید کالاهای لوکس منحرف می‌شود.
۴- کاهش فقر در بلندمدت: اگر درصد مناسبی از هزینه یارانه نقدی در بخش خدمات اجتماعی نظیر آموزش و بهداشت خانوارهای فقیر و دهک‌های درآمدی پایین هزینه شود، این امر از امتداد فقر در این خانوارها جلوگیری کرده و موجب می‌شود زندگی آینده کودکان این خانوارها، به سمت دهک‌های درآمدی بالای جامعه میل پیدا کند.
5- عدم تعمیم خانوارها به یک فرم از زندگی: یارانه نقدی در ایران، بدون در نظر گرفتن وضع زندگی خانوار، به سرپرست خانواده پرداخت می‌شود، این امر جدا از اینکه یارانه به زن یا مرد خانواده پرداخت شود، خود محل مناقشه است؛ زیرا شکل و ساختار خانواده‌ها در ایران متفاوت است، به این معنا که ممکن است در یک خانواده زن به فکر خرج یارانه‌ها در کالاهای لوکس باشد و در خانواده‌ای دیگر، مرد خانواده معتاد باشد که در این دو حالت این پول خرج کالاهای لوکس مصرفی یا تهیه مواد مخدر می‌شود. در حالی‌ که اگر برنامه‌ریزی برای هزینه‌کرد یارانه نقدی وجود داشته باشد (یعنی مثلا قسمتی از بودجه یارانه نقدی برای ارتقای آموزش عمومی در مناطق فقیرنشین مصرف شده و قسمتی هم به بیمه فراگیر درمانی اختصاص یابد)، این پول در محل مناسب خود خرج شده و از آن در راه بهبود زندگی خانوارها بهره گرفته می‌شود و سطح فقر کاهش پیدا می‌کند.
۶- توانمندسازی: در نظر گرفتن بخشی از بودجه مربوط به یارانه نقدی در بخش‌های خدمات اجتماعی به ویژه آموزش و بهداشت، موجب توانمندسازی جامعه می‌شود. یعنی ما به جای اینکه جامعه را محتاج دست دولت نگه داریم و به افراد و خانوارها پول بدهیم، این پول را برای یک امر بلندمدت هزینه می‌کنیم و به این ترتیب در جهت توانمندسازی جامعه گام بر می‌داریم. در جامعه‌ای که افراد آن توانمند هستند، افراد جامعه خودشان می‌توانند نیازهایشان را تامین کرده و به شکلی موفق به کسب درآمد بپردازند.
7- ترویج فرهنگ کار: اگر تمام پول یارانه نقدی به سرپرست خانوار واگذار شود، خانوارهای فقیر و کم‌درآمد ممکن است از اثرات منفی این امر صدمه ببینند. به این ترتیب که سرپرست خانوار با دریافت این پول، دست از کار بکشد و پس از مدتی به این شیوه زندگی عادت کند، به گونه‌ای که ورود مجدد او به بازار کسب و کار با سختی همراه باشد. اما دولت به جای این امر باید فرهنگ کسب و کار را
در جامعه ترویج کند.
در یک نتیجه گیری کلی، می‌توان گفت این پرسش که مرجع دریافت یارانه نقدی چه کسی باشد (پدر یا مادر؟)، به اندازه محل هزینه‌کرد یارانه نقدی اهمیت ندارد. چنانچه رویه‌ای که تاکنون برقرار شده رویه مطلوبی بود، ما همچنان شاهد افزایش حضور کودکان کار و خیابان در تهران و سطح پایین آموزش عمومی در مناطق محروم نبودیم. نکته آخر اینکه، شایسته است دولت بعد، پژوهش‌هایی درباره نتیجه تغییر سبک و شیوه زندگی خانوارها پس از دریافت نقدی یارانه‌ها صورت داده و نتایج دریافتی را با اهداف مقرر شده مقایسه کند، تا بتوانیم درک بهتری از آنچه صورت گرفته داشته باشیم و درصدد اصلاح یا تغییر آن برآییم.
ارجاعات:
[1]: این پرونده، در صفحات 28 و 29 روزنامه دنیای اقتصاد (چهارشنبه 11 اردیبهشت 92) منتشر شده است.


۲
پرداخت یارانه نقدی: به پدر یا به مادر؟

دکتر زهرا کریمی *


ادبیات «اقتصاد توسعه» و «اقتصاد فقر» به وضوح تاکید دارد که برای مقابله با فقر، باید درآمد زنان افزایش یابد، چون زنان مسوول‌ تامین خوراک و بهداشت کودکان و سایر افراد خانواده هستند و در تخصیص منابع مالی در خانوارهای فقیر و کم‌درآمد، عموما بهتر از مردان عمل می‌کنند. ولی با توجه به فرهنگ پدرسالارانه و در شرایط کنونی که بیش از دو سال از پرداخت یارانه نقدی گذشته و شیوه پرداخت آن تثبیت شده، تغییر شیوه رایج و پرداخت یارانه به مادر بسیار دشوار به نظر می‌رسد.
تا زمانی که باور عمومی به شایستگی و حق مادر در تنظیم بودجه خانواده وجود نداشته باشد، پرداخت یارانه نقدی به مادر ممکن است باعث شود که:
۱- زن به ناگزیر تمامی یارانه نقدی را به همسرش تقدیم کند و براساس صلاحدید شوهر مثل سابق یارانه نقدی خرج شود.
2- در صورت مقاومت زن در تبعیت از خواست شوهر در مورد نحوه خرج شدن یارانه نقدی، کشمکشی جدید بین زن و شوهر و فرزندان در خانواده بروز کند، زمینه‌های خشونت را افزایش دهد و مشکلی مهم را بر مسائل موجود در خانوارهای کم‌درآمد بیفزاید.
از طرف دیگر، در خانوارهایی که فرهنگ مشارکت واقعی حکمفرما است، به طور خودکار طراحی شیوه هزینه کردن درآمدها، با مشاوره میان مادر و پدر انجام می شود و در عمل بخش بزرگی از درآمد خانوار با مدیریت مادر به مخارج خوراک، مسکن، پوشاک، بهداشت و درمان و... اختصاص می‌یابد. این شیوه عملکرد در مورد یارانه‌های نقدی نیز صادق است.
بنابراین راهکار مناسب برای استفاده بهینه از یارانه‌های نقدی، به ویژه در خانوارهای کم‌درآمد، آن است که باید به ترویج فرهنگ باور به کارآمدی زنان در مدیریت بودجه خانواده و ترغیب مردان به انتقال یارانه نقدی به همسران بپردازیم که در این زمینه برای مثال صدا و سیما می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کند.
*مدرس اقتصاد دانشگاه مازندران



تفاهم خانواده، کمرنگ کننده مرجع دریافت یارانه

دکتر شیوا دولت‌آبادی *


دو هفته پیش، روزنامه
دنیای اقتصاد، پرونده‌ای را منتشر کرد که به بررسی این پرسش پرداخته بود: بهتر است دولت یارانه نقدی را به پدر خانواده بپردازد؟ یا به مادر؟ یا نیمی را به پدر و نیمی را به مادر؟ در پرونده تحلیلی روزنامه دنیای اقتصاد، تمرکز اصلی این پرسش، بر خانوارهای ساکن مناطق فقیرنشین کشور قرار داشت.
به نظر نگارنده، مساله تصمیم‌گیری در مورد این پرسش، نیاز به پژوهش‌های گسترده‌ا‌ی دارد. با توجه به اینکه در حال حاضر بیش از دو سال از پرداخت یارانه نقدی به خانوارها می‌گذرد، شاید بد نباشد که ما یک نظرسنجی معنادار از پدر، مادر و نیز فرزندان در آن دسته از خانوارهای دریافت‌کننده یارانه نقدی داشته باشیم که ساکن مناطق فقیرنشین کشور هستند. نتیجه این نظرسنجی، بهترین منبع برای دریافت اطلاعات مبتنی بر هزینه‌کرد این پول در خانواده‌ها خواهد بود. اگر ما بتوانیم یک نظرسنجی گسترده در جمعیتی با توزیع متنوع به لحاظ شاخص‌های مختلف جمعیتی داشته باشیم، شاید بهتر مشخص شود که این یارانه‌های نقدی توسط چه کسی در خانواده و در چه راهی صرف می‌شود.


اما در هر حال، مسلما جایگاه کاربرد یارانه نقدی در قشرهای مختلف جامعه، متفاوت است. یعنی در برخی خانواده‌های کم‌درآمد (به ویژه در مناطق روستایی)، یارانه نقدی، عمده پولی است که قرار است همه نیازهای خانواده را برآورده کند. اما در خانواده‌های دیگری، ممکن است یارانه نقدی حداکثر چیزی در حد «کمک خرج» بوده یا در جایی به عنوان محلی برای ارتقای وضع فرهنگی و آموزشی خانواده قلمداد شود. بنابراین ما نمی‌توانیم یک نسخه واحد برای همه یارانه‌گیرندگان بپیچیم.
تجربه شخصی بنده به عنوان فردی که با ده‌ها خانواده فقیر به طور مستقیم و غیرمستقیم در ارتباط هستم، حاکی از این است که در ماه‌های اولی که پرداخت یارانه نقدی آغاز شد، به واسطه مشکلاتی که در برخی خانواده‌های دچار آسیب‌های اجتماعی شاهد آن هستیم، خانم‌هایی عنوان می‌کردند که برخی مردها توانستند با پول یارانه یک دل سیر مواد مخدر مصرف کنند و یک شاهی از آن خرج خانواده نشود. این اوج سوءاستفاده از یارانه نقدی است، ولی مسلما این مساله شامل همه جمعیت کشور ما نمی‌شود، چون به هر حال پدران و مادران ما به طور متوسط خیلی مسوولند و نگران امنیت مالی خانواده‌هایشان هستند.
اما اگر باز به پرسش ابتدایی در مورد مرجع دریافت یارانه نقدی در خانوار بازگردیم، به نظر بنده، به طور متوسط زنان این پول را بیشتر برای رفاه خانواده به کار می‌گیرند. زنان به واسطه نقش خود به عنوان نگهدارنده خانواده، نیازهای خانواده را بهتر درک می‌کنند. همین‌طور که برخی صاحب‌نظران می‌گویند، مادران، به ویژه در خانوارهای مناطق حاشیه‌نشین، به طور متوسط بهتر می‌توانند تصمیم بگیرند که این پول را برای تفریح و ورزش فرزندان خود اختصاص دهند یا این پول را صرف بهداشت فرزندان خود کنند.
البته تمام این بحث‌ها، به تفاهم افراد خانواده نیز بر می‌گردد. به این معنا که در یک خانواده سالم، فرقی نمی‌کند که پول مربوط به یارانه نقدی، به پدر پرداخت شود یا به مادر. بنابراین شاید بهتر باشد که در پایان این یادداشت کوتاه، بدون آنکه به دفاع از پرداخت یارانه نقدی به مادران یا به پدران بپردازم، فقط بگویم که بهتر است تلاش کنیم فضای جامعه به قدری سالم و بدون تنش شود که تک تک خانواده‌ها فاقد هرگونه تنش باشند و این یارانه نقدی با تفاهم پدر و مادر در همه خانواده‌ها خرج شود.
*عضو هیات مدیره «انجمن حمایت از حقوق کودکان»


4
کم‌توجهی به متغیر «جنسیت»
سارا تفکری*


نقش دولت در تنظیم برنامه‌های رفاهی و توسعه‌ای، مساله‌ای نیست که از ذهن نظریه‌پردازان حوزه‌های علوم اجتماعی و توسعه پنهان مانده باشد. این مساله که تمرکز بر پژوهش‌های حوزه «جنسیت و توسعه» در سیاست‌گذاری دولت برای «حمایت اجتماعی» (Social Protection) باید حضوری آشکار داشته باشد، تنها به این دلیل نیست که اقتصاد، مردان و زنان را به طرق متفاوتی در زندگی شخصی و در اجتماع تحث تاثیر قرار می دهد. این مساله به میزان آسیب‌پذیری (Vulnerability) شهروندان در اجتماع هم بر می‌گردد که نشانه‌ها و دلایلش باید از نگاه جنسیتی تحلیل شود. بر همین اساس است که آگاهی از دانش «توسعه و جنسیت» می‌تواند به تصمیم‌گیری‌های دولت به عنوان نهاد قانون‌گذار، پیچیدگی و عمق بیشتری بدهد.
از همین رو، پرداختن به مساله‌ای چون «چه کسی باید یارانه نقدی را دریافت کند؟»، نه تنها مفید، که اساسا ضروری است. متغیر «جنسیت»، سال‌ها است که در ارزیابی پژوهشی نتایج برنامه‌های رفاهی در جوامع مختلف، جای خود را باز کرده و به ویژه در تجزیه و تحلیل میزان تاثیرگذاری کمک‌هزینه‌های دولتی، توجه ویژه‌ای به متغیر «جنسیت» صورت می‌گیرد.
اما چرا در مواردی، مدیران اجرایی برنامه‌های توسعه، عامل جنیست را نادیده می‌گیرند؟ بخشی از این مشکل ناشی از عدم توازن و هماهنگی بحث‌های مطالعات توسعه در کنار مطالعات «جنسیت و توسعه» است. به عنوان مثال، استدلالی که چون در قانون مردان نان‌آور خانواده محسوب می‌شوند در نتیجه باید یارانه نقدی را هم دریافت کنند، پیش‌فرض‌هایی را بدیهی تصور می‌کند که لزوما در جامعه مصداق ندارند. یک پیش‌فرض این است که تمامی مردان در ایران تمام و کمال هزینه‌های خانواده را تقبل می‌کنند و در نتیجه نقش زنان در اقتصاد خانواده ناچیز است. اما حتی اگر بپذیریم تعداد خانواده‌هایی که تنها نان‌آورشان پدر هست، بیشتر از خانواده‌هایی هستند که مرد و زن هر دو کار می‌کنند و چرخ خانواده را می‌چرخانند، باز هم نمی‌توان نقش اقتصادی و نان‌آور بودن زنان را نادیده گرفت و به این بهانه آنها را از گرفتن مستقیم یارانه نقدی محروم کرد.
از طرف دیگر، اگر بپذیریم مردان تنها نان‌آور خانواده هستند، هم‌چنان باید به پیچیدگی‌های مساله مدیریت خانواده بپردازیم. به عنوان مثال، «هنجارهای عرفی»، زنان را به نقش «مدیریت خانواده» نزدیک می‌بیند. به عنوان مثال، زنان به طور سنتی زمان بیشتری را با فرزندان و در کنار خانواده می‌گذارنند، به مشکلات و خصوصیات فرزندان بیشتر آگاه هستند یا با محیط‌های آموزشی فرزندان ارتباطی نزدیک‌تر دارند که نقش فعال آنها را در روند آموزش و پرورش فرزندان به نقش مدیریتی موثرتری نزدیک می‌کند (در مقایسه با مردان).
موارد بالا، نه تنها به بحث‌های عرفی در مورد روحیه فداکاری زنان بر می‌گردد، که از سازوکار نقش‌های جنسیتی‌شده در جامعه و نهادینه شدن آنها در نهاد خانواده به عنوان یک نهاد اقتصادی و اجتماعی سخن می‌گوید. آیا نمی‌توانیم نتیجه بگیریم که این مساله، زنان را به افراد موثری در چگونگی تخصیص کمک‌هزینه‌های دولتی به خانواده تبدیل می‌کند؟
به عنوان مثال، برنامه‌های دو سازمان «پروگرسا» در مکزیک و «بولسا فمیلیا» در برزیل، از نمونه‌های موفقی به شمار می‌روند که روند پرداخت کمک‌هزینه‌های دولتی را از پدران به مادران تغییر داده‌اند. در پژوهش‌های این نهادها، پرداخت این کمک‌هزینه‌ها از سوی دولت به مادران، نقش موثرتری در سلامت جسم و روان و جلوگیری از ترک تحصیل کودکان داشته است.
در قالب دو برنامه فوق، کمک‌هزینه‌های مشخص ماهانه به خانواده‌هایی پرداخت می‌شود که توان مالی پایینی دارند. این کمک‌هزینه‌ها با این پیش‌شرط پرداخت می‌شوند که خانواده‌های دریافت‌کننده، تضمین مناسبی برای اولویت دادن به امور تحصیلی، سلامت و تغذیه کودکان خود ارائه دهند. در نظر گرفتن عامل «آسیب‌پذیری» در پژوهش‌های سازمان‌های یاد شده، این سازمان‌ها را به دادن یارانه نقدی بیشتر به خانواده‌هایی که فرزندان دختر دانش‌آموز دبیرستانی دارند، سوق داده است. در پژوهش‌های انجام شده، دوره دبیرستان، زمانی است که احتمال بیرون کشیدن دختران از مدرسه و در نتیجه ترک‌تحصیل آنها، چه با هدف برداشتن باری از دوش خانواده و چه با هدف تشویق آنان به ازدواج‌های زودهنگام، بیشتر است.
چنان که گفته شد، مسائلی چون بدیهی فرض کردن پرداخت نفقه توسط مردان، درها را به روی دیدن واقعیت اجتماعی زنانی که از طرف شوهران شان نفقه‌ای دریافت نمی‌کنند، یا میزان ناچیزی دریافت می‌کنند، می‌بندد. مساله این است که دادن یارانه نباید تنها به صورت مبادله صرف مالی بین دولت و شهروندان در نظر گرفته شود، بلکه باید ابزارهای مشخصی برای سنجش میزان اثرگذاری یارانه در سطح کیفیت زندگی مردم به خصوص در طبقه‌های کمتر بهره‌مند در نظر گرفته شود.
پرداخت یارانه به شهروندان، نیازمند گردهمایی، هم‌اندیشی و برنامه‌ریزی‌های دقیق کارشناسان اقتصادی، توسعه و علوم اجتماعی است؛ چرا که هدف نه مبادله مقدار مشخصی کالا بلکه یافتن راه‌هایی برای کمک کردن به بهتر زیستن شهروندان یک جامعه است.
*دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه لندن

‌نظرات خود درباره مطالب ستون «بازتاب» را، می‌توانید با مکاتبه با ایمیل زیر مطرح کنید:
andishe۲۸۲۹@den.com