در زنجان چه کنید تا تحویلتان بگیرند
جمال رحمتی
کاریکاتوریست و روزنامه‌نگار
شهری که من در آن به دنیا آمده‌ام، یا همان زنجان، شهر جالبی است. در میان لهجه‌های رایج در زبان ترکی، لهجه زنجانی منحصر به فرد است و این تنها به لهجه محدود نمی‌شود. زنجان چند چیز منحصر به فرد دیگر هم دارد، یکی ملیله است، سوغات بی‌نظیر و گرانبها. دومی چارق که نوعی کفش خوش آب و رنگ است و هر دوی اینها را می‌توان در بازار قدیم زنجان در راسته زرگرها سراغ گرفت. این بازار هم کلی جای دیدنی دارد. کلی تیمچه و پاساژ و سرا و... دیگری چاقوی خاص این شهر است که در شکل‌ها و رنگ‌های متنوع تولید می‌شود. این را هم می‌توان مرکزی بین سبزه میدان و میدان انقلاب پیدا کرد و به شکل متفرقه هم در ورودی شرق به غرب شهر و در جاده کمربندی پایین شهر و همین طور در محله امیرکبیر. از همه اینها که بگذریم، می‌رسیم به عمارت رختشوی‌خانه، تنها جایی که برای شستن رخت در ایام قدیم مورد استفاده قرار می‌گرفته است. این عمارت دارای معماری بسیار زیبایی است که شهردار وقت زنجان، آقای توفیقی آن را بنا کرده است. کسی که با آمدن پیشه‌وری‌ها و تصرف شهر، توسط آنها اعدام می‌شود. در 30 کیلومتری شرق زنجان در مسیر جاده تهران - زنجان گنبد بزرگ سلطانیه قرار دارد، کلیات و جزئیات این بنا تحسین برانگیزند. از کنار این بنا راهی جدا می‌شود به سمت شرق که این راه شما را به بنای نصفه کاره داش کسن می‌رساند. مرکزی که سنگ‌تراشان، سنگ‌های سلطانیه را از آنجا می‌تراشیدند و به شهر می‌فرستادند. از ضلع جنوبی گنبد هم مسیر دیگری شما را به شهر خدابنده یا قیدار می‌رساند که از آنجا می‌توانید راهی غار فوق‌العاده زیبای کتله‌خور شوید، غاری در سه طبقه. در خود زنجان و در ضلع شمالی هم کوه گاوازنگ قرار دارد با پارک زیبای پای کوه که طراحی آن را برادر خود من، یعنی جواد، به عهده داشته است. (این بخش به بحث خانوادگی تبدیل می‌شود.) حجم بزرگ 21 متری پای کوه هم ساخت برادر دیگرم جلال است.) خلاصه برای گشت و گذار ایام عید، زنجان را پیشنهاد می‌کنم. اگر هم خواستید در این شهر تحویلتان بگیرند، بگویید که از بستگان من هستید. اگر بعد از گفتن این حرف باز تحویلتان نگرفتند، خودتان را از بستگان رضا میرکریمی معرفی کنید یا جمال شورجه یا ....