بساط کردن در عصر ارتباطات و اینترنت
سینا قنبرپور
روایت بازارهای سیستان و بلوچستان، توقف در روش‌های سنتی است بازارها نبض یک جامعه محسوب می‌شوند. شکل داد‌و‌ستد، شیوه انجام آن، چگونگی عرضه و مطرح شدن تقاضا. همه اینها و مولفه‌هایی از این دست، رفتارهای فرهنگی و اجتماعی را در خود جای داده‌اند که شاید معرف یک جریان اقتصادی باشند، اما عملا روندی اجتماعی را بازگو می‌کنند. بازارها چگونگی جریان زندگی را در یک منطقه تعریف می‌کنند و اگر بخواهید بدانید در «سیستان و بلوچستان» زندگی چگونه جریان دارد، بهتر از هرجای دیگری باید به بازارهایش سری بزنید.
بازارهای سیستان و بلوچستان فارغ از تقسیم‌بندی‌های دوگانه در این منطقه، تابع شرایط حاکم بر داد‌و‌ستد هستند. چه در سیستان و چه در بلوچستان، چه در میان اهل تسنن و چه آنها که اهل تشیع هستند، شکل و شیوه و روند جاری در بازار یکسان است.
برخلاف آنچه از وضعیت و سابقه دادوستد در سیستان و بلوچستان می‌توان برداشت کرد که مثلا روزگاری «سیستان» انبار غله ایران زمین بوده است یا گوشت و دام کشور را تامین می‌کرده یا اینکه نخستین خط آهن ایران بین زاهدان و کراچی پاکستان راه‌اندازی شده یا بلوچستان را «مکُران» یعنی سرزمین نخل و خرما می‌نامیدند، بازارهای این منطقه نتوانسته‌اند خود را با روش‌های جدید و مدرن پیش ببرند.
آنچه بیش از هر نکته دیگری در گرفتن نبض جامعه در سیستان و بلوچستان می‌‌توان به دست آورد، این است که روند زندگی همچنان به شیوه‌های سنتی و قدیمی در این خطه جاری است و هنوز بازارهای این منطقه خود را برای داد‌و‌ستد مدرن، جهانی‌شدن اقتصادی و مولفه‌هایی از این دست
آماده نکرده‌اند.
البته با وجود ضعیف بودن زیرساخت‌های سیستان و بلوچستان باز هم در این خطه می‌توان عابربانک، دستگاه‌های خرید (POS) و نشانه‌های بسیاری یافت که شاهدی بر دنیای مدرن هستند. حتی پول و سرمایه‌ای که در این خطه جا‌به‌جا می‌شود، قابل تامل است.
شاید اگر همراه ما شوید تا چرخی در بازارهای «سیستان و بلوچستان» بزنیم نبض این جامعه و روند حاکم بر بازارهایش بیشتر ملموس شود.
بساط کردن و عمده‌فروشی
عمده‌ترین ویژگی بازارهای سیستان و بلوچستان «بساط کردن» است. آنچه در یک جمعه بازار می‌توان دید در اکثر بازارهای این خطه قابل
لمس است.
فرقی نمی‌کند «چهارراه رسولی زاهدان» به عنوان مهم‌ترین مرکز داد‌و‌ستد در این منطقه باشد یا بازارچه‌های مرزی یا بازارهای سنتی. از دیرباز این منطقه علاوه بر آنچه انبار گندم خوانده می‌شده، به دلیل همجواری یا برسرراه هندوستان قرار داشتن، محل مبادله محصولات این سرزمین به داخل ایران بوده است. «چای» و «پارچه» در کنار «برنج» محصولاتی است که هرکسی توصیه می‌کند در سفر به سیستان و بلوچستان -چه وقتی مسافر زابل هستید و چه به زاهدان سفر می‌کنید- به
سراغش بروید.
شاید جذابیت خرید چای و برنج در چهارراه رسولی زاهدان یا بازارهای زابل به عرضه فله‌ای آن باشد. در سیستان و بلوچستان کمتر از بسته‌بندی و عرضه مدرن کالاهای کشاورزی یا نظایر آن خبری می‌بینید. چای کله‌مورچه‌ای را باید به‌صورت فله‌ای بخرید و از قوطی‌های رنگارنگ و کارتن‌های دل‌انگیز چای خبری نیست.
در مورد برنج کمی وضع بهتر است. با این حال چه در مورد چای، چه در مورد برنج و چه حتی در مورد پارچه، وضع به هم شبیه است. شیوه عرضه همچنان سنتی و قدیمی است. درعین حال که این ویژگی می‌تواند خود نوعی جاذبه در گردشگری باشد و نمایه‌های یک بازار سنتی را به رخ بکشاند اما برای داد‌و‌ستد در دنیای جدید که مولفه‌های جدید بر آن حاکم شده، ناگزیر باید به آنها توجه کنیم.
صحبت از بسته‌بندی، صحبت از دردی عمیق در منطقه و در میان کشاورزان هم هست. «خرما» به عنوان محصول محوری بلوچستان همچنان به شیوه عمده‌فروشی و بساط کردن به ابتدایی‌ترین شکل ممکن عرضه می‌شود و به فروش می‌رسد. کشاورزان همچنان از همان «سُند» که سبدی دستبافت از برگ نخل است، برای جمع‌آوری و عرضه خرما استفاده می‌کنند.
شاید جعبه‌های پلاستیکی هم دیده شود، اما عملا به دلیل نبود سیستم بسته‌بندی و انبارداری مدرن، بازار از دسته‌بندی و طبقه‌بندی مهم‌ترین محصول منطقه یعنی خرما بازمانده است. کشاورزان بلوچستانی یا همان نخل‌داران این منطقه گله‌مندند که دلالان محصول زحمت آنها را به دلیل نبود سردخانه یا انبار مدرن به قیمت ارزانی به‌صورت فله می‌خرند و بعد همان محصول به عنوان «خرمای مضافتی بم» بسته‌بندی و روانه بازارهای دیگر می‌شود.
خلاصه اینکه بساط کردن را می‌توان در تک تک مراکز داد‌و‌ستد و بازارهای سیستان و بلوچستان به وضوح دید. چه در بازار دکه‌های ایرانشهرکه همجوار با «قلعه ناصری» است، چه در چهارراه رسولی زاهدان و چه در مناطق دیگر. بساط کردن البته ویژگی قابل توجهی در خود دارد و آن نمایان بودن بکری و دست اول بودن محصول ارائه شده است.
نه مجتمع تجاری و نه ویترین
در سیستان و بلوچستان به جز در محدوده بسیار کوچک و محدود «منطقه آزاد چابهار»، مجتمع تجاری، پاساژ، مرکز خرید یا آنچه در پایتخت و سایر کلانشهرها یا مثلا در جزیره کیش تجربه کرده‌ایم، وجود ندارد.
البته نبود چنین مراکزی خود یک حسن برای منطقه به شمار می‌رود، زیرا می‌توان فرهنگ و زندگی بومی آن مردم را به‌خوبی لمس کرد. اما نکته اینجاست که کسی به تطبیق فرهنگ بومی با شرایط مدرن و مولفه‌های آن فکر نمی‌کند و صرفا مراکز خرید به شکل سخت‌افزاری خود را به یک منطقه تحمیل می‌کنند.
از این منظر سیستان و بلوچستان فضاهایی نظیر مراکز خریدی که در پایتخت هم محل داد‌و‌ستد است و هم پاتوقی برای تفریح و سرگرمی، ندارد، جایی که جوانان بتوانند علاوه بر خرید، اوقاتی از زندگی خود را در آن به ‌خوبی بگذرانند. این موضوع یعنی نبود مراکز خرید به شیوه مدرن، می‌تواند دست‌کم فرصتی باشد تا دست‌اندرکاران، تاجران، بازاریان و سرمایه‌داران سیستان و بلوچستانی به آن فکر کنند که اگر قرار باشد مرکز خریدی نظیر آنچه در پایتخت وجود دارد، در آنجا راه اندازی شود با مولفه‌های بومی - چه از منظر معماری و چه از منظر فرهنگی- تطبیق داده شود و بعد دست به راه‌اندازی آن زده شود نه آنکه صرفا سخت‌افزاری را به جامعه‌ای با فرهنگ خاص تحمیل کند.
حال که سخن از منظر به میان آمد، باید گفت بخش اعظمی از دادوستد وابسته به منظر است. آنچه ویترین می‌خوانیمش. در سیستان و بلوچستان کمتر بازاری ویترین دارد! عموما همه چیز، چه در بازارسنتی و چه در مغازه‌ها، بساط می‌شود. ویترین و چیدمان وجود ندارد.
این وضع را هم در مرکز استان می‌توان دید و هم در شهرهای دیگر و هم در مناطق کوچک شهری. برای مثال اگر مسافر چابهار باشید و از ایرانشهر به سمت سرباز و بعد «جکی‌گور» حرکت کنید تا بعد به چابهار برسید، وقتی به «جکی‌گور» می‌رسید گذرگاهی از مغازه‌ها به استقبالتان می‌آید. در همه نماهای مغازه‌های این شهر کوچک شبیه آنچه در زاهدان یا شهرهای دیگر وجود دارد، است. هیچ ویترینی نیست. ورودی مغازه‌ها عموما با چهار لت آهنی بسته می‌شود و همان نمای مغازه است. به هر حال باید بپذیریم که شاید خرید برای ساکنان آن منطقه با همین سازوکار عادی شده باشد، اما اصول حاکم بر بازار حکم می‌کند که جذب مشتری جدید صورت بگیرد و مشتری تا مولفه‌ای خوشایند نبیند، جذب نمی‌شود. شاید سیستان و بلوچستان بیش از هر موضوع دیگری به اجرای قانون مربوط به محیط کسب و کار نیازمند باشد تا بتواند تغییراتی در ظاهر خود
فراهم کند.
غیبت «بِرَند»ها، حضور «تاناکورا»ها
برای من و شما، به عنوان مسافر، شاید گشت و گذار در یک بازار سنتی جذاب باشد یا عبور از بازاری که در آن اجناس دست دوم می‌فروشند، شکل متفاوتی در خرید و امکان آن ایجاد کند اما نمی‌تواند به رد و بدل کردن سرمایه و جریان دادن به پول کمکی کند. بسیاری از اهالی منطقه به ویژه مرزنشینان با سفر به پاکستان اقدام به وارد کردن اقلام دست دوم نظیر لباس و کفش می‌کنند.
این موضوع از یک سو به دلیل نبود بستر مناسب برای تجارت خُرد است و از سوی دیگر می‌تواند ناشی از ضعف در توان خرید باشد. اما وجود بازارهای دست دوم فروشی یا آنچه در زبان عامیانه به آن «تاناکورا» یا «شلش ‌فروشی» و ... گفته می‌شود، نمی‌تواند منظر خوبی برای بازار رقم بزند.
علاوه بر این برندهای مهم و مطرح در سیستان و بلوچستان جایی ندارند تا منظر بازارها را تغییر دهند و محیط کسب‌وکار را متاثر از حضور خود کنند. این موضوع دلایل محکم در فرهنگ منطقه دارد. برای مثال هیچ‌کدام از برندهای پوشاک نظیر آنچه ما در تهران و کلانشهرهای دیگر تجربه‌شان می‌کنیم و منتظر حراج‌های آن هستیم، نه در زاهدان نه در چابهار حضور ندارند چه برسد به شهرهای کوچک‌تر. این عدم حضور بیشتر ناشی از آن است که مردم در این منطقه به‌شدت به لباس بومی خود پایبندند. این ویژگی در بلوچ‌ها نمود
بیشتری دارد.
در سیستان و بلوچستان کمتر لباس و پوشاک غیر از لباس محلی فروش دارد. بنابراین جایی برای عرضه لباس‌های غیرمحلی هم دیده نمی‌شود. این مقوله از نظر ظاهری در محل کسب و کار و منظر بازار تاثیری ملموس دارد.
بازاریابی برای محصولات وجود ندارد
دوری از مرکز، نبود زیرساخت مناسب برای حمل و نقل و ارتباطات و مولفه‌هایی از این دست در کنار قوانین عجیب و غریب، سبب بروز مسائلی در بازارها و اقتصاد منطقه شده است. مثلا یکی از کشاورزان سیستان و بلوچستان تعریف کرد که برای انتقال یک بارِ سیب زمینی به اصفهان دچار مشکلی بزرگ شده است.
چون حجم بار از میزانی بیشتر بوده؛ آن را به عنوان قاچاق توقیف کرده‌اند. او توضیح داد که هرچه برای توقیف‌کنندگان تشریح کرده که محموله، سیب‌زمینی است و قاچاق محسوب نمی‌شود و محصول داخلی و تولیدی است، تا صدور حکم قضایی بار او را توقیف کرده بودند. نتیجه ضرر و زیان قابل توجهی برای او بود.
با وجود اینکه بیشتر فعالان اقتصادی و عرصه تجارت برای کاهش ریسک‌های مبادله با سیستان و بلوچستان سعی می‌کنند، همچنان بازاریابی از درون استان برای فروش محصول ناقص مانده است. در این شرایط محصول مورد نیاز سایر نقاط کشور که در منطقه سیستان و بلوچستان تولید می‌شود، به سرنوشت خرما دچار شده و به‌صورت فله‌ای فروخته می‌شود. این موضوع را در سوزن‌دوزی‌های زیبای زنان بلوچ می‌توان به خوبی لمس کرد. سوزن‌دوزی‌های زنان بلوچ که می‌تواند به تولید محصولاتی فاخر در البسه زنانه تبدیل شود، رفته‌رفته کمرنگ می‌شود، زیرا از یک سو تولید آن بسیار هزینه‌بر و زمان‌بر است و از سوی دیگر به جز خود استان و زنان وابسته به آن فرهنگ، خریداری ندارد. این در حالی است که صنعت پوشاک و مد که از پویایی قابل‌توجهی برخوردار است و اقتصاد متاثر از آن در دنیا مثال‌زدنی است، نتوانسته در این منطقه راه پیدا کند و سوزن‌دوزان بلوچی نیز نتوانسته‌اند برای محصولات خود بازاری فراتر از زنان بلوچ پیدا کنند.
این نکته یعنی نبود بازاریابی برای محصولات در بیشتر تولیدات منطقه به چشم می‌خورد. عدم تطبیق تولید با بازارهای روز و توجه به نیاز بازار در نهایت سرنوشتی غم‌انگیز به همراه دارد. حصیربافان سیستان و بلوچستان می‌توانستند محصولات ساده و سنتی خود را مطابق با نیاز بازار تغییر دهند و شکل آنها را به نیازهای روز ارتقا دهند، اما کار آنها همچنان است که در سده‌های قبلی بود.
بازارهای وابسته وجود ندارد
یکی از مهم‌ترین کاستی‌های سیستان و بلوچستان نداشتن صنایع و زیرساخت‌هایی برای صنایع جانبی است. مثلا آنچه به عنوان بسته‌بندی صنعت و تجارت ما به ویژه تولید زعفران را آزار می‌دهد، در سیستان و بلوچستان همه چیز را تحت شعاع قرار داده است. به جز بسته‌بندی، نبود زیرساخت‌های فرآوری و بازتولید یا کارگاه‌ها و کارخانه‌های محصولات جانبی، هم بازار را از داشتن تنوع محروم کرده و هم سطح اشتغال را پایین آورده است. در حالی که اگر امکان تولید محصولات جانبی از خرما یا مرکبات وجود داشت، بازار سیستان و بلوچستان شکل دیگری به خود می‌گرفت.
نقطه صفری به نام بازارچه‌های مرزی
بازارچه‌های مرزی سیستان و بلوچستان در عمل نتوانسته‌اند نقشی موثر در بازارهای منطقه و در اقتصاد مردم و استان ایفا کنند. بازارچه‌های مرزی «میلک»، «میرجاوه»، «سراوان» و «پیشین» عملا متوقف شده و در گیر و دار بوروکراسی اداری و دولتی گرفتار و محصور مانده‌‌اند. شاید به همین دلیل است که قاچاق در منطقه بیشتر از داد‌و‌ستد در بازارچه‌های مرزی رونق و سودآوری دارد.