غروب رویاها

در ابتدا ذکر این مطلب ضروری است که طرح پرسش یا تلاش برای آینده‌نگاری تغییرات صنعتی با محوریت نابودی، تضعیف یا تقویت بخشی از صنایع دقیقاً فرآیندی مشابه پیش‌گویی است و نمی‌توان به صحت آن اعتقاد قطعی داشت ولی تغییرات تکنولوژیک در کنار دانش موجود و نگاه سیستمی می‌تواند ذهنیت‌های قابل قبولی را به همراه آورد. اما اینکه چه صنعت‌هایی در آینده پیشرو باقی خواهند ماند یا به حیات خود ادامه دهند را باید با این طرز فکر همراه ساخت که صنایع چه کارهایی انجام دهند تا بتوانند بازار خود را حفظ کنند. در هر حال همان‌گونه که کارشناسان امر مطلع بوده و در اقتصاد نیز بر آن تاکید شده، تولید تقاضامحور است و امروزه می‌توان گفت که بسیاری از انواع تقاضا در حال تجربه تغییراتی جدی هستند و اگر صنایع به این تغییر مدل تقاضا توجه نکنند با قطعیت بسیار بالایی تغییرات محسوسی تجربه کرده یا دقیق‌تر به تهدیدات و تحدیدات (محدودیت‌های) گسترده‌ای دچار خواهند شد.

یکی از راه‌های بررسی ریسک‌ها، فرصت‌ها و تغییرات پیش‌رو متغیرهای اثرگذاری است که با وزن متفاوت، بر دورنمای صنایع موثر خواهند بود تا جایی که می‌توان آنها را راهبر و لیدر برخی تغییرات صنعتی به شمار آورد. این در حالی است که به مرور زمان متغیرهای جدیدی نیز به این عرصه پیچیده اضافه خواهد شد. نکته دیگر آنکه با بررسی یک صنعت خاص می‌توان اثرات آن را بر صنایع دیگر نیز بررسی کرد اگرچه توجه به اوضاع کلی در وجه (چهره) صنعتی اقتصاد نیز حمایت بسزایی از ترسیم دورنمای صنعت دارد.

تا جایی که می‌توانیم عمر کالای تولیدی را افزایش دهیم تا جایی که بتوان مدت‌های طولانی‌تر از یک کالای مشخص خریداری‌شده استفاده کرد. کاهش هزینه‌ها در کنار افت مخاطرات زیست‌محیطی و کمک به چرخه طبیعی بازیافت با عرضه کمتر زباله همگی از جذابیت‌های افزایش عمر کالای تولیدی است. همین داده به این معنی است که واحدهای تولیدی، هرچه بیشتر به سمت کالاهای بادوامی حرکت کنند که عمر مفید بالاتری دارند موفق‌تر عمل می‌کنند.

به عنوان یک نمونه مشخص در صنعت پلیمر زمانی افتخار ما این بود که از مواد اولیه ضایعاتی بهره نبرده، استفاده نکنیم ولی امروز بازار می‌پسندد و از شما می‌خواهد که به گونه‌ای تولید و از نوع مشخصی از تکنولوژی استفاده کنید که از ضایعات بتوانیم به عنوان استفاده مجدد مواد اولیه بهره ببریم به شکلی که ایمنی، امنیت و سلامت مصرف‌کننده نیز لحاظ شود و موضوعاتی همچون آلودگی میکروبی و موارد مشابه آلودگی در فرآیند بازیافت جدا شده باشد. نکته دیگر آنکه هر کالایی هرچقدر از سطح تکنولوژیک بالاتری برخوردار باشد چند ویژگی مهم خواهد داشت اول آنکه به نسبت وزن آن کمتر شده و شاید استحکام بالاتری داشته باشد همچنین راندمان بالاتری پیدا خواهد کرد، همچنین ابعاد کوچک‌تر به خود می‌گیرد. این مطلب به معنی آن است که وزن قیمت ماده اولیه در قیمت تمام‌شده کالا کاهش پیدا کرده هزینه دانش‌محوری، تکنولوژی حتی برندینگ و مکانیسم‌های مدیریتی نرم‌افزاری آن افزایش می‌یابد. با تجمیع این موارد به کمک فرآیندهای مهندسی وزن حتی ابعاد قطعه را کاهش دهیم ولی کارایی آن افزایش داشته باشد. نکته دیگر آنکه بتواند مصرف‌کننده را به این رویکرد ترغیب کند که تولیدکننده کالایی را انتخاب می‌کند که در تولید مجدد این کالا انرژی کمتری مصرف می‌شود. این ویژگی اگرچه در نگاه اول یک فرآیند انتزاعی در رویکرد بازاریابی به شمار می‌رود ولی ذات مصرف کمتر انرژی اثر حفاظت از محیط زیست برجسته‌ای دارد و در نهایت توجه مصرف‌کننده و آحاد مختلف جامعه را به خود جلب می‌کند. این در حالی است که اگر واحدهای موجود در حوزه پلیمر به این واقعیت توجه و دقت نکنند، با فرهنگ استفاده یا به صورت فراگیرتر، با فرهنگ مصرفی که در آینده این موارد برایش مهم خواهد بود مواجه شده و اگر از هم‌اکنون به این موارد توجه نکنند، با تهدیدی جدی برای سهم بازار خود روبه‌رو می‌شوند. اگر در مقیاس جهانی به اعداد قابل قبولی در حوزه مصرف انرژی نرسند حتماً در آینده دچار زیان شده و با ریزش تقاضا در بازار خود روبه‌رو می‌شوند. با توجه به این موارد این چهار رویکرد است که مثلاً برای صنعت پلاستیک می‌تواند آینده تولید صنعتی آن را ترسیم کرده؛ رقم بزند. چرخه طولانی‌تر مصرف و زمان استفاده از یک کالای خاص، استفاده بیشتر از مواد اولیه بازیافتی، وزن قطعه با توجه به کاربرد و تکنولوژی به کاررفته و در نهایت میزان انرژی مصرف‌شده در تولید چهار رویکردی است که آینده یک صنعت را از مسیر عرضه و تقاضا مدیریت خواهد کرد.

نکته دیگر آنکه چه صنایعی ارتباط بیشتری بین بازار و تولید رهنمون می‌سازد. به عنوان مثال در گذشته فرآیندهای تولید و تجارت دو رویکرد متفاوت بود که بعضاً ارتباط چندانی نداشت. بخش تولید بر اساس توانمندی‌های ذاتی و بعضاً جبری خود، کالای خاصی را عرضه می‌کرد و تولید و در اختیار گرفتن این کالا از قطعیت‌های صنعتی به شمار می‌رود. البته این مطلب ناخودآگاه به یک انحصار نانوشته در فاز تولید منتهی می‌شد که در برخی صنایع این انحصار پذیرفتنی و در برخی دیگر غیرقابل پذیرش بود. به عنوان مثال در صنایع معدنی یا تولید از ذخایر زیرزمینی مشخص است که ماده اولیه طبیعی قرار است به چه کالایی تبدیل شود و این فرآیند از چه ویژگی‌هایی برخوردار خواهد بود. محدودیت‌های فنی جزء غیرقابل تفکیک این فعالیت‌هاست و هم‌اکنون نیز چرخه‌های صنعتی و فرآیندهای اقتصادی این واقعیت‌ها را پذیرفته‌اند. به عنوان مثال تولید مواد خام یا فلزات در حوزه معدنی یا تولید نفت خام، گاز طبیعی یا حتی فرآورده‌های پایه یا یوتیلیتی در حوزه پالایش و پتروشیمی همگی از این قبیل مواردی است که حتی مورد پذیرش اقتصاد جهانی قرار گرفته است. این در حالی است که به مرور زمان اهمیت این بخش‌ها تغییر کرده و همین تغییر به تفاوت در سودآوری در صنایع مختلف یا بازه‌های زمانی گوناگون منتهی شده است.

این در حالی است که بخش دوم یعنی همراهی فروش و تولید نکته مجزایی است که بخش اعظم صنایع در جهان را در بر می‌گیرد و دیگر جدایی این دو بخش با یکدیگر نه تنها توجیه ندارد بلکه یک نقیصه جدی به‌شمار می‌رود. اینکه تولید یک فرآیند مهندسی است و فروش یک فرآیند خدماتی با تکیه بر ویژگی‌های فردی، همکاری و مدیریت تیمی در کنار انعطاف بر مبنای چرخش‌های بازار یک واقعیت غیرقابل انکار است ولی در شرایطی که هم‌اکنون از واژه مهندسی فروش یاد می‌شود به این معنی است که از یک‌سو یک تغییر حائز اهمیت ایجاد شده و از سوی دیگر این تغییر هر روز بااهمیت‌تر از قبل در حال خودنمایی است.

نقش برجسته تیم‌های تحقیق و توسعه

در گذشته اگر صنعتی راه‌اندازی و فعال می‌شد خیال همه راحت بود که این محصول یک چرخه عمر حداقل ۲۰‌ساله را در زنجیره مصرف دارد و می‌تواند ماشین‌آلات و سرمایه‌گذاری خود را با بازده کافی همراه ساخته و هزینه اولیه را مستهلک می‌کند. این در حالی است که هم‌اکنون با تولیداتی مواجه هستیم که چرخه عمر آنها به زیر سه سال رسیده است یعنی امروز کالایی تولید می‌شود که تا سه سال آینده جایگزین خواهد داشت؛ گویی عمر این کالا را از هم‌اکنون باید سه سال در نظر گرفت. ذات پرداختن به انقلاب صنعتی چهارم به این معنی است که باید بیش از گذشته به فکر این تغییرات بود و در نهایت چنین مطلبی بر رخدادهای صنعتی سایه می‌افکند. این مطلب را باید یک قرائت جهان‌شمول از دورنمای صنایع به شمار آورد و آینده قطعاً با این اتفاقات عجین می‌شود.

اینکه استهلاک از مدافتادگی اجازه نمی‌دهد که تولید در یک صنعت خاص برای کالایی مشخص استمرار داشته باشد یک عرف اقتصادی است اما واقعیت آن است که سرعت تغییرات به قدری افزایش یافته که واحدهای تولیدی در بسیاری از موارد از رخدادها عقب افتاده‌اند. این مطلب نقش تیم‌های تحقیق و توسعه را نه‌تنها برجسته کرده بلکه باید فرآیند تولید را از مسیر اطلاعات حاصل‌شده و برنامه‌ریزی‌های مدون تعقیب کرد. هرچه می‌گذرد آینده پیچیده‌تری پیش‌روی نسل بشر قرار می‌گیرد و این آینده مبهم به آینده‌پژوهی عمیق همچنین رصد تغییرات تولیدی، صنعتی حتی اجتماعی نیاز دارد. مواد اولیه جدید، تکنیک‌های چاپ سه‌بعدی، تغییر در طراحی و کاربرد محصولات مختلف، تغییرات زیست‌محیطی و همچنین نگرانی از شیوع بیماری‌ها همگی مواردی هستند که در نهایت آینده اقتصادی و رفتارهای تولیدی را دستخوش تغییر کرده بنابراین به تغییری عمیق در نگاه‌ها به واقعیت‌های صنعتی نیاز دارد.