باورمندی؛ آغاز آموزش درست مصرف کردن

برای این‌که رفتار مصرف درست شیوه گلوله برفی در آموزش همگانی به خود بگیرد باید انگیزه‌ها و مشوق‌هایی قابل‌قبول در نظر گرفت مهم‌تر از مشوق‌ها، این است که خود کارکنان در ادارات برق و آب استانداردهای مصرف را رعایت کنند و ملزم به اجرای آن باشند از طرف دیگر این شیوه‌ها را باور کنند و این باور فرهنگ خانواده کارکنان صنعت آب و برق و دیگر قالب‌های انرژی باشد.

حالا اگر کارکنان صنعت آب و برق را ۱۰۰ هزار نفر فرض کنیم با همسران و دو فرزند نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر این جمع خواهند بود و اگر این افراد آموزش درست را باور کنند و هر خانواده این فرهنگ را به ده خانواده منعکس کنند ببینید استانداردهای مصرف و آب و برق کاملا تغییر خواهد کرد.

حالا اگر حتی پاداش ایجاد یک نیروگاه کوچک را بپردازیم جدا از هزینه‌های سرمایه‌گذاری سرمایه جاری، هزینه‌های تعمیرات قیمت تولید و یارانه‌هایی که در هنگام فروش می‌پردازیم این رقم پاداش‌ها کمتر از هزینه‌های زیست‌محیطی خواهد بود؛ بامطالعه دقیق این گفته را می‌شود اثبات کرد که مردم، رفتار کارکنان و خانواده‌های ما را الگو می‌دانند، وقتی شهروندی به یکی از ادارات آب و برق واردشده و مصارف آن‌چنانی را می‌بیند؛ مطمئن باشید هیچ تبلیغی غیر سازنده‌تر برای ساختن نگرش‌های او نیست یا وقتی یکی از اقوام و یا همسایگان وارد منزل هرکدام از ما که کارمند وزارت نیرو هستیم می‌شود، آب‌نما، باغچه پرمصرف آب و یا چراغ‌هایی لوکس و پرمصرف با وات بالا را می‌بیند تبلیغات ما را گول زننده و فریبکاری می‌داند بنابراین مهم‌ترین شیوه مدیریت مصرف و روش عالی آموزش همگانی تطبیق رفتار ما کارکنان وزارت نیرو و خانواده‌های ما با الگوهای مصرف و به‌نوعی استانداردسازی است

نکته دوم در آموزش این است که باید روابط عمومی‌ها به روابط عمومی و آموزش همگانی تبدیل گردد و یا تغییر نقش دهند

 اگر این نقش به حالت خودکار در کارکردهای این دفاتر لحاظ شود، طبیعی است که روندی اثرگذار پی‌ریزی خواهد شد، نباید ازنظر دور داشت که در زمانه حال، بنر زدن پیامک دادن و کلیپ سازی جایگاهی ندارد و در کشور ما ظرفیتی برای تاثیرگذاری آن باقی نمانده است، به‌عبارت‌دیگر تنها دو روش می‌تواند پذیرنده داشته باشد، اول این‌که شیوه تبلیغ یا آموزش باید منفعتی مستقیم برای مصرف‌کننده داشته باشد یا اینکه الگوها یعنی گروه‌های مرجع رفتار مصرف خود را تغییر دهند که همکار و خانواده یا نهادهایی مانند مساجد، ادارات دولتی و عمومی عاملان نخست این رفتار هستند

در حال حاضر این‌گونه فهمیده می‌شود که روابط عمومی‌ها نقش اطلاع‌رسانی را دارند درحالی‌که اگر نقش تغییر رفتار را نهادینه کنیم شرایط در سال‌های آینده تغییر خواهد کرد.

 نکته سوم: در حوضه مصرف آب و برق باید مصارف رایگان و یا مخفف باید از نو بررسی شود که حداقل در این لحظه با این مفهوم سه نوع نگاه می‌توان داشت

برای شروع مصرف‌کننده‌هایی که از تعرفه مخفف استفاده می‌کنند یا تعرفه آن‌ها رایگان است باید به‌اندازه نیاز مصرف تولید داشته و این تولید ترجیحا خورشیدی یا بادی باشد دوم این‌که مصرف‌کننده رایگان باید در ساعات و ماه‌های پیک مصرف نکنند یا استانداردهای مصرف را رعایت کنند

رایگان بودن یا استفاده از تعرفه‌های مخفف را باید به رعایت استانداردهای مصرف منوط کرد، گروهی که ما در اینجا از آن نام بردیم گروهی مرجع برای مردم شناخته خواهند شد از بین این گروه می‌توان فعالِ مدیریت مصرف و فعالِ رسانه‌ای برق تربیت کرد حتی می‌شود نهادهایی آموزشی ترویجی را از بین خانواده کارکنان صنعت برق ایجاد کرد زیرا این‌ها اگر فعال شوند کار آنان همراه با باور خواهد بود، امروز زمان نصیحت کردن و تبلیغات سنتی گذشته، رفتارها بر اساس آموزه‌هایی شکل می‌گیرد که دیده‌شده یا دیده می‌شود! زندگی اصولا دیدنی است اگر زندگی را شنیدنی بدانیم عملا به تاریخ زندگی روی آورده‌ایم اگر قرار است شیوه‌ای جدید در بین ما شکل بگیرد شیوه‌ای موفق است که امروز به‌گونه‌ای زیبا در آن زندگی می‌کنند پس باید دولت‌مردان ما که منادیان الگوهای مصرف در هر زمینه‌ای هستند مبلغان و استادان درست زندگی کنند و این درست زندگی کردن را به مردم منعکس کنند یعنی زندگی درست را به مردم منعکس کنند تا مردم از این نوع زندگی کم‌مصرف الگوبرداری کنند

به عبارت بهتر کسی که در دهک اول تا سوم است اگر می‌تواند پول همه خدمات را هم بپردازد برای این‌که محیط‌زیست درستی داشته باشد باید به گونه شیوه‌های زندگی دهک‌های پایین زندگی کند و پول را در تولید و توسعه زیرساخت‌ها مصرف کند نه به این دلیل که دیگران از آن بهره‌مند شوند بلکه برای این‌که خود او و خانواده بتوانند در زیست بومی قابل‌قبول زندگی کنند

امروز از اخلاق دم زدن و عمل نکردن چالش جدی جامعه است بیاییم زیست‌بوم را برای زندگی امروز و فردای خودمان حداقل نگهداریم با این شکل مصرف دیگر نه آبی می‌ماند نه هوایی و نه فضایی.