دکتر نوریان (2) copy

دانش زبان‌شناسی به ما آموخته است که واژگان بار معنایی خود را به مفهوم اصلی گسترش می‌دهند و چه‌بسا ممکن است که انتخاب نادرست یک واژه مفهوم اصلی را هم دگرگون سازد! اتفاقی که دقیقا دراین‌باره افتاده است و سازوکارهایی که اکنون برای ترویج کارآفرینی در جامعه اقتصادی ما اندیشیده شده، بیش از آنکه متناسب با مفهوم و فلسفه اصلی آن باشد، بامعنای ایجاد اشتغال همسو شده و موجب گردیده سازوکارهای لازم برای تربیت و توانمندسازی افراد نوآور و خلاق در جامعه کمتر فراهم گردد این واژه‌گزینی واقعیاتی را درباره کارآفرینی کمرنگ نموده که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنم.

شجاعت و ریسک‌پذیری

کارآفرین کسی است که شجاعت مواجهه با واقعیات اقتصاد و بازار را داشته باشد، کسی که تشویش و هیجان ناشی از عدم قطعیت‌های محیطی را دل‌چسب‌تر از بالش نرم حقوق و دستمزد اندک تضمین‌شده بداند و به وضعیت موجود قانع نباشد، کسی که عدم قطعیت و ریسک‌های محیطی را بهتر و زودتر از دیگران شناسایی می‌کند و ایده‌هایی را متناسب با بهره‌گیری از آن‌ها در سر می‌پروراند و تا تحققشان دنبال می‌کند.

طبیعتا اگر مراد از کارآفرینی تنها اشتغال‌زایی باشد، شاید این هدف را بتوان راحت‌تر و بهره‌ورتر و مطمئن‌تر از مواجهه با دگرگونی‌ها و ریسک‌های فعلی و آتی محقق کرد، اما کارآفرین رویای آینده را در سر می‌پروراند و به دنبال خلق ارزش است. اما واقعیت این است که همواره مواجهه با ریسک سری در موفقیت و سری دیگر در شکست دارد، پس کارآفرین فردی است که از ریسک نمی‌هراسد لذا اگر جامعه اقتصادی به دنبال بسط این مفهوم و پشتیبانی از چنین کارآفرینانی است باید اثر شکست در پذیرش ریسک‌ها را برای آن‌ها کاهش دهد و ایشان را از عواقب ریسک‌پذیری زیاد برهاند نه آنکه بترساند!

اکنون در کشور ما به تعداد زیاد صندوق‌های تامین مالی، شتاب‌دهنده‌ها و سازمان‌های متعدد برای فراهم آوری نقدینگی جهت فعالیت کارآفرینان ایجادشده اما با اندکی دقت متوجه می‌شویم که سازوکارهای اغلب آن‌ها نه‌تنها با مفهوم کاهش تبعات منفی ریسک همخوانی ندارد بلکه آن را تقویت می‌کند! اخذ ضمانت‌نامه‌ها و وثیقه‌ها، بهره و هزینه‌های تامین مالی بالا و سازوکارهایی این‌چنینی، کارآفرینان جوان را در چنبره ترس از عواقب مواجهه با ریسک‌ها فرومی‌برد و در آن‌ها این رفتار را تقویت می‌کند که بهتر است بر ایده‌های کم ریسک و کم بازده تمرکز کنند یا حتی خدای‌نکرده از ایده کارآفرینی خود منصرف شوند و از آن منابعی که به دست آورده‌اند در فعالیت‌های دیگری که ریسکی ندارد مانند نوسان گیری از بازارهای مختلف که بازدهی بیشتری دارند استفاده کنند! این نارسایی تنها محدود به شکل حمایت نیست بلکه نوع حامیان را هم در برمی‌گیرد! کسانی معمولا می‌توانند از این تسهیلات استفاده کنند که امتیازهای زیادی در موارد معمولا نامرتبط با شایستگی‌های کارآفرینی جمع کرده باشند! فعالیت‌های علمی، نوشتن مقاله! عضویت در هیات علمی دانشگاه و ... درواقع شایستگی‌های یک فرد کارآفرین ریسک‌پذیر با چنین صفات و ویژگی‌هایی چقدر سازگار است!

شکست تقریبا محتوم!

مفهوم دیگری که در ذات کارآفرینی نهفته است، واقعیت شکست است، همه باید بپذیرند که شکست در ذات کارآفرینی است! قرار است بسیاری از آن‌هایی که در این عرصه پای می‌گذارند شکست بخورند! دلیلش هم کاملا مشخص و ساده است، آن‌ها در ورطه عدم قطعیت و ریسک پای گذاشته‌اند! مانند یک جبهه رزم که آنجا هم فضای عدم قطعیت است تعداد زیادی از قهرمانان موفق به تجربه مشاهده پایان جنگ و پیروزی نمی‌شوند تا تعداد دیگری از قهرمانان آن را تجربه کنند! هر دو گروه قهرمان هستند زیرا گروه اول زمینه پیروزی گروه دوم را فراهم کرده است، در کارآفرینی هم عیناً همین‌طور است، تعداد زیادی از کنشگران اقتصادی این حوزه باید شکست بخورند تا دانش و تجربه و بینش‌های لازم برای موفقیت دیگران فراهم گردد. اما همه می‌پندارند که کارآفرینان حتماً موفق می‌شوند چون آن‌ها تنها موفق‌ها را می‌بینند، متاسفانه کسی درباره شکست‌هایش کتاب نمی‌نویسد، کسی از بازنده‌ها تقدیر نمی‌کند و رسانه‌ها هم تمایلی به مصاحبه با آن‌ها ندارند!

ادامه دارد..