بیگانه ایرانی، جنب پارک لاله

رضا دبیری‌‌‌نژاد، کارشناس موزه‌‌‌داری، در گفت‌‌‌وگو با «دنیای‌اقتصاد» به این موضوع اشاره می‌‌‌کند که موزه‌‌‌ها در ایران در روایت و بیان در نسل اول موزه‌ها باقی مانده‌‌‌اند، ‌‌‌ نسلی که در آن حفاظت از آثار به مثابه اشیای عتیقه تنها کارکرد تلقی شده و برای هر اثر یا شیء موزه‌ای هم اطلاعات شناسنامه‌‌‌ای کفایت می‌‌‌کرد. او می‌‌‌افزاید: در این نسل نگاه به اشیا از منظر مجموعه‌‌‌شناسی بود و در آنها اطلاعات کلی یعنی قرنی که اثر پدید آمده،  ابعاد و... را به مخاطب ارائه می‌کردند. با همین نگاه است که در موزه فرش هم شاهدیم اطلاعات کلی از جمله محل بافت فرش‌‌‌،  جنس تار و پود، ‌‌‌ نوع گره و نام طرح تنها اطلاعاتی است که ارائه می‌شود.

به گفته این کارشناس موزه‌‌‌داری، اطلاعات توصیفی فنی به لحاظ تکنیکی اثر را معرفی می‌‌‌کند. این داده‌‌‌ها برای متخصصان حوزه‌‌‌ها که با این کدها آشنا هستند کاربرد دارد. به عنوان مثال باستان‌‌‌شناسی که دانش زمینه‌‌‌ای از تاریخ ایران دارد می‌تواند لایه‌‌‌های مختلف این اطلاعات کلی را درک کند. در عوض بازدیدکننده‌‌‌ای که با تاریخ ایران آشنا نیست،  تفاوتی بین دوره هخامنشی و ساسانی قائل نمی‌‌‌شود به این ترتیب این فرد نمی‌تواند از فرش‌‌‌های نمایش داده در موزه فرش  هم درکی به دست آورد. او ادامه می‌دهد: موزه‌‌‌های دنیا سال‌هاست دریافته‌‌‌اند که نباید به متخصصان به عنوان تنها جامعه مخاطب اکتفا کنند. در سایر کشورها موزه‌‌‌ها تلاش کرده‌‌‌اند از قصه‌گویی و روایتگری به جای اطلاعات توصیفی استفاده کنند.

دبیری‌‌‌نژاد با اشاره به اینکه ما آثار مشهور را با قصه‌‌‌هایشان می‌‌‌شناسیم،  می‌‌‌گوید: در موزه فرش و سایر موزه‌‌‌ها هم باید روایتگری وجود داشته باشد. اینکه نقوش فرش چه معنایی دارد و هر کدام بر چه چیزی دلالت می‌‌‌کنند. این روایت‌‌‌ها می‌توانند اطلاعات تاریخی را با جذابیت بیشتری به مخاطب منتقل کنند، ‌‌‌ با این حال شاهدیم آنچه در موزه‌‌‌ها ارائه می‌‌‌شود در حد پانویس است.

این کارشناس موزه از QR کدها، ‌‌‌ تصاویر، ‌‌‌فیلم‌‌‌ها‌‌‌،  اطلاعات تفسیری و... به عنوان مواردی نام می‌‌‌برد که سایر موزه‌‌‌های جهان به کار گرفته‌‌‌اند تا ارتباط تعاملی با مخاطب شکل بگیرد. این کارشناس موزه‌‌‌داری اضافه می‌‌‌کند: با بهره‌‌‌گیری از این موارد بازدیدکننده می‌تواند درکی از تک‌تک نقوش، ‌‌‌ گرفت و گیرها، ‌‌‌ گل‌‌‌ها و... فرش‌‌‌های موزه داشته باشد. حتی در برخی موزه‌‌‌ها شاهدیم که روایت‌‌‌های شخصی را هم ارائه می‌‌‌دهند اما در کشور ما یک قالب ثابت برای ارائه وجود دارد.

دبیری‌نژاد معتقد است موزه‌‌‌های ما پس از گشایش عموما رها شده‌‌‌اند زیرا نگاه ما به موزه به عنوان یک سازمان نگهداری و بهره‌‌‌برداری نبوده است. او می‌‌‌گوید: این بهره‌برداری فقط ساختمان نیست‌‌‌ بلکه نرم‌‌‌افزاری هم هست. موزه‌‌‌ها برخلاف تصور نهاد خدمت‌‌‌‌‌‌رسان هستند. ما باید رضایتمندی برای مخاطب ایجاد کنیم و نباید این نهاد را با پارک اشتباه بگیریم که بازدیدکننده در آن چرخی بزند و برگردد. مسوولان موزه باید مخاطب را به عنوان مهمان بپذیرند‌‌‌،  نیازمندی‌‌‌هایش را برطرف کنند و حواس‌‌‌شان به آنها باشد.

از نظر این کارشناس موزه بخشی از بدنه موزه‌‌‌های ما شور و شوق اولیه را برای خدمات‌رسانی ندارند. از سوی دیگر نهاد خدمات‌‌‌رسان هم به این موضوع توجه نمی‌‌‌کند که افراد باانگیزه را به کار گیرد. او اضافه می‌کند: در سال‌‌‌های اخیر همه نگاه ما در موزه‌‌‌ها به مقوله نگهداری تقلیل پیدا کرده و اینکه چطور نگهبان بگذاریم. این روند حتی باعث شده راهنمای موزه هم به همین سمت تقلیل یابد. راهنماها در موزه‌‌‌ها یا حذف شده‌‌‌اند یا کاهش قابل توجهی داشتند و در مواردی هم دچار رخوت شده‌‌‌اند‌‌‌،  گاهی در مواردی درباره فردی که برایش موقعیت شغلی مشخصی نداشتند،  سمت راهنما را پیشنهاد کرده‌‌‌ و او را در این بخش به کار گرفته‌‌‌اند.

دبیری‌‌‌نژاد معتقد است راهنمای موزه می‌تواند ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کرده و اطلاعات مرتبط را به او بدهد. او می‌‌‌افزاید: مخاطبان موزه‌‌‌ها در بسیاری موارد افراد متخصص هستند که می‌توانند به اطلاعات موزه اضافه کنند. به عنوان مثال یک سکه‌‌‌شناس می‌تواند درباره سکه‌‌‌های موزه اطلاعات جدیدی بدهد که باید توسط موزه این داده‌‌‌ها ثبت و ضبط شود؛ این موضوع درباره فرش و... هم صدق می‌‌‌کند. با این حال اگر بدنه موزه یا راهنمایان فاقد انگیزه باشند منطقی است که این ارتباط شکل نگیرد و در مقابل انتقادها تنها به توجیه اکتفا شود.

او در این باره که چطور می‌توان رخوت حاکم بر موزه‌‌‌ها را کاهش داد،  می‌گوید: با دستورالعمل و آیین‌‌‌نامه نمی‌توان این کار را انجام داد‌‌‌،  در مقابل ما باید رویه تشویق و مشارکت را در پیش بگیریم. اینکه افراد حس کنند حرف و عمل آنها نتیجه می‌‌‌دهد. متاسفانه معمولا متولیان موزه‌‌‌ها مشکلات را گردن راهنما می‌‌‌اندازند و در این باره که چه میزان از این قشر پشتیبانی کرده یا چه معیارهایی را برای انتخاب راهنما لحاظ می‌‌‌کنند‌‌‌،  حرف نمی‌‌‌زنند. گاهی شاهدیم که متولیان همین که یک نفر بتواند پنج صفحه را حفظ کند برای راهنمای موزه بودن کافی می‌‌‌دانند،  گویی که راهنما نقش پانویس را دارد.

تولید محتوای انجام‌شده در فضای مجازی موزه‌‌‌ها مورد دیگری بود که دبیری‌‌‌نژاد آن را بااهمیت می‌‌‌داند و می‌‌‌افزاید: صفحه اینستاگرام یک موزه صفحه شخصی فردی که آن را ایجاد کرده نیست. در این صفحات کیفیت ارائه و تصاویری که به اشتراک گذاشته می‌‌‌شود مهم است و باید به شکل حرفه‌‌‌ای باشد. متاسفانه ما در مواردی حتی شاهد بودیم مسوول صفحه اجتماعی یک موزه اقدام به حذف کامنت کرده است.

او فراتر از صفحات اجتماعی،  پایگاه‌‌‌ اطلاع‌‌‌رسانی موزه‌ها را ویترینی برای آثار می‌‌‌داند و می‌گوید: در صفحه اصلی موزه لوور تصویری از دیدارهای مدیر موزه یا اخباری درباره عملکرد موزه نمی‌بینیم. اگر قرار است که چنین مواردی اطلاع‌‌‌رسانی شود جای آن در صفحات دیگر است. ما در این پایگاه‌‌‌های اطلاع‌رسانی با موزه آشنا می‌‌‌شویم. در مقابل در ایران بارها شاهد بودیم که این پایگاه‌‌‌ها جایی برای رفع تکلیف است.

به گفته دبیری‌‌‌نژاد کار در موزه یک کار فرآیندی است که در آن کار مستندنگاری، ‌‌‌ عکاسی‌‌‌،  حفاظت و مرمت و... توسط گروه‌‌‌های مختلف در تعامل با هم انجام می‌‌‌شود. او می‌‌‌گوید: موزه‌‌‌های ما یکسویه و واحدهای منقطعی هستند که در آنها این فرآیند را نمی‌‌‌بینیم. روابط عمومی‌‌‌،  واحد مرمت،  ادمین شبکه اجتماعی و... هر کدام کار خودشان را می‌‌‌کنند و همین رویه باعث شده خروجی مشخصی داشته باشیم.

پویایی،  نیاز موزه فرش

میثم امامی، راهنمای گردشگری که سابقه برگزاری تورهای فرش برای توریست‌‌‌های خارجی و داخلی را دارد درباره مقایسه نمایشگاه فرش در ایران و سایر کشورها می‌گوید: در موزه وین در کنار هر فرش شما می‌توانید توضیحات مختصری را دریافت کنید. البته زمانی که از مختصر صحبت می‌‌‌کنیم نسبت به توضیحاتی که در موزه فرش ما وجود دارد بیشتر است.  او در این باره که برای پویایی بیشتر موزه فرش چه باید کرد به استفاده از دستگاه‌‌‌های ویسپر اشاره و اضافه می‌‌‌کند: این دستگاه‌‌‌ها در اصفهان هم استفاده می‌‌‌شوند. ما می‌توانیم یک تیم تولید محتوا داشته باشیم که فرش‌‌‌‌‌‌های داخل موزه و مخزن را کدگذاری کرده و راجع به هر کدام اطلاعاتی حتی در حد یک دقیقه بدهند. به این ترتیب کسانی که به دنبال اطلاعات بیشتری هستند این دستگاه‌‌‌ها را اجاره می‌‌‌کنند.

این موضوع هم سبب درآمدزایی شده و هم اطلاعات بیشتری به مخاطب می‌‌‌دهند.  به گفته امامی گروه‌های کمی هستند که هنگام مراجعه به موزه فرش با راهنما باشند،  همین موضوع سبب شده اغلب مخاطبان با یک ربع گشت زدن موزه را ترک کنند. او می‌‌‌گوید: اطلاعاتی که در حال حاضر در موزه وجود دارد برای بازدیدکننده کافی نیست. اگر توضیحاتی حتی به اندازه یک دقیقه برای فرش‌‌‌ها داشته باشیم می‌توانیم داده‌‌‌های بیشتری را به مخاطب منتقل کرده و به این ترتیب باعث پویایی بیشتری برای موزه فرش که جزو مهم‌ترین موزه‌‌‌های ماست،  شویم.