چرا متولی موزه‌ها باید یک نهاد باشد؟

عاقلانه آن است که سازمان میراث فرهنگی و گردشگری عهده‌دار تمامی این موزه‌ها و امورات آنان باشد و یک بار برای همیشه این بساط پراکندگی و سردرگمی و وضعیت اسفبار موزه‌داری در کشور برچیده و تعیین تکلیف شود. اگرچه متاسفانه بخش مهمی از میراث معنوی و تمدن ایران زمین به ناحق در موزه‌های معتبر کشورهای دیگر نگهداری می‌شود اما منطقی آن است که دولت و مجلس با هماهنگی یکدیگر در راستای تجمیع و ادغام و در نهایت تعیین متولی اصلی امور موزه و موزه‌داری در کشور تصمیم درست و منطقی گرفته و کشور را از بحران نابودی میراث معنوی ایران نجات بخشند.

متاسفانه این موازی‌کاری‌ها سبب شده سالانه شاهد هزینه‌های سرسام‌آوری برای نگهداری موزه‌هایی باشیم که حتی هیچ عواید اقتصادی هم ندارند. از سوی دیگر موزه‌داری از سوی دستگاه‌ها، ساختار سازمانی و پرسنلی آنان را هم دچار گرفتاری می‌کند؛ چون موزه‌داری تخصص و شرایط خاص مکان و پرسنل خود را دارد و یک امر فنی و حرفه‌ای است. درواقع جای موزه‌داری در ساختار مجموعه مجلس شورای اسلامی یا بانک مرکزی یا بنیاد مستضعفان و آستان قدس رضوی و.... نیست. این نهادها باید در راستای سبک‌سازی و چابک کردن خود گام برداشته و از برخی منافع احتمالی چشم‌پوشی کرده و کار را به کاردان و متولی اصلی آن بسپارند.

این پراکندگی‌ها تا آنجاست که مثلا اگر شخصی به عنوان محقق علوم قرآنی بخواهد به نسخه‌های خطی قدیمی قرآن دسترسی داشته باشد واقعا نمی‌داند باید به کدامین موزه و در چه شهری و با چه شرایطی مراجعه کند. آیا اساسا ما سامانه‌ای جامع از موزه‌های کشور و هرآنچه که در آنها هست داریم؟ در چنین شرایطی، هیچ چیزی جز اتلاف وقت برای چنین محققی حاصل نمی‌شود. ما در واقع نیازمند سامانه موزه‌ای مقتدر یکپارچه و متمرکز هستیم که متاسفانه در چهل سال گذشته توجه لازم به آن نشده و این باعث هدر رفت امکانات و فرسوده شدن وسایل موزه‌ها و خاک خوردگی آنان شده است.

بیگانگی با موزه‌ها

در این میان آمار مراجعان داخلی به موزه‌ها بسیار نگران‌کننده است. مردم با موزه‌ها قهر هستند و موزه‌ها به نظر می‌رسد که بیشتر دوست دارند بکر بمانند و تعطیل باشند و خاک بخورند. وضعیت اسفبار توریست‌ها و گردشگری هم که نیازی به گفتن ندارد؛ چراکه واقعا اگر بخواهیم یک گروه گردشگر را با تاریخ و تمدن و میراث معنوی کشورمان آشنا کنیم باید او را به کجاها ببریم؟ اینکه هر ارگان و سازمانی یک‌سر قصه موزه‌داری را گرفته و به نفع خود کار کند و جزیره‌ای عمل کنیم قطعا برآیند آن به نفع صنعت گردشگری و اقتصاد و بودجه کشور نیست؛ حال چه رسد به فرهنگ و تمدن.

حقیقت آن است که مردم از موزه‌ها فراری هستند و به نظر نمی‌رسد یک آسیب‌شناسی و تحقیق میدانی جامعی صورت گرفته باشد که چرا میزان مراجعه مردم به موزه‌ها کم است. این اشیا و ابزارآلات و تجهیزات بی‌جان که در دل خود هزار حرف نگفته دارند، چرا باید مورد بی‌مهری مردم قرار بگیرند؟ اینها همه و همه برای عبرت و مطالعه و آشنایی ما با آنچه در گذشته جریان داشته است نگهداری می‌شوند، پس چرا خاک می‌خورند و می‌پوسند و از آنان استقبالی نمی‌شود؟ در چهل سال گذشته، روسای جمهوری ده‌ها و صدها سفر استانی داشته‌اند، اما کدامیک چند مصوبه برای حمایت از میراث معنوی و موزه‌ها داشته‌اند؟ روسای مختلفی بر مسند سازمان میراث فرهنگی نشسته‌اند؛ اما کدامیک حقیقتا کاری کرده است کارستان برای دفاع از موزه‌ها؟

به نظر می‌رسد وقت آن رسیده که موزه‌ها را از نابودی نجات دهیم. زنگ خطر نابودی موزه‌ها سال‌هاست که به صدا درآمده اما کجاست گوش شنوا؟ یکی از اصلی‌ترین راه‌هایی که می‌تواند موزه‌ها را از نابودی نجات دهد این است که آنها به اهلش، به متخصص، متولی و صاحبکار اصلی آن واگذار شوند. در این صورت است که همگان تکلیف خود را با موزه خواهند دانست و می‌توان برای آن طرح و برنامه مناسب اقتصادی، فرهنگی و گردشگری داشت.