حکومت خاتون بخارا

گروه تاریخ اقتصاد- پیشینه پادشاهی و فرمانروایی زنان در ایران به دوران پیش از اسلام باز می‌گردد. پادشاهی زنانی چون پوراندخت و آذرمیدخت، دختران خسرو پرویز ساسانی که بر اریکه تخت شاهی تکیه زدند، اگر چه کوتاه بود، اما نشانگر تسامحی بود که در پذیرش زنان در عرصه‌های پادشاهی در ایران آن دوران وجود داشته است. پس از ورود اسلام به ایران، در بخارا ملکه‌ای حکومت ‌کرد که در کتاب تاریخ بخارا از وی به عنوان «خاتونی» ذکر شده است که با اقتدار و شکوه مدت سی سال فرمانروایی کرد. «در سرزمین بخارا سلسله فرمانروایان محلی به نام «بخار خدات» حاکمیت داشتند که تا دوره اسلامی حکومت آنها ادامه یافت. در پروسه تطابق ایرانیان با آیین جدید، حکمرانان و فرمانروایان محلی مقاومت‌هایی ‌کردند، اما خاتون بخارا از راه مصالحه، سیاست منعطف و دادن خراج توانست با تسامح و مدارا به حکمرانی خود ادامه دهد.

ابوبکر محمد نرشخی (۳۴۸-۲۸۶ ه.ق)، تاریخ‌نویس ایرانی قرن چهارم هجری می‌نویسد: ملکه به واسطه خردسال بودن فرزندش طغشاده، نایب‌السلطنه شد. زیرا همسرش بندون، فرمانروای بخارا فوت کرده بود و ملکه به نیابت سلطنت رسید».

ملکه شخص بسیار مقتدری بود و درباری با شکوه داشت. چنانکه هر روز جوانان، کمربند زرین بسته و شمشیر حمایل کرده و ملک زادگان و دهقانان و غلامان و خواجه سرایان به خدمت وی می‌رسیدند. هنگامی که اعراب در سال

۵۴ هـ./ ۶۷۳ م. به فرماندهی عبیدالله بن زیاد حاکم خراسان برای نخستین بار به بیرون دروازه‌های بخارا رسیدند، خاتون از یک سو، برای ترکان پیکی فرستاد و از آنان کمک خواست و از سوی دیگر نیز، پیکی برای عبیدالله بن زیاد فرستاد و هفت روز مهلت خواست و همراه پیک هدایای زیادی برای دشمن فرستاد که این اقدام از سیاست ورزی زنانه او بود.به دنبال جنگی که بین ترکان و مسلمانان درگرفت، مسلمانان پیروز شدند و غنایم فراوان از سلاح و زر و برده به‌دست آوردند. نرشخی می‌نویسد: بانوی بخارا با دیدن خرابی‌هایی که اعراب به وجود آورده بودند، کسانی فرستاد و امان خواست و تن به صلح داد. نرشخی در شرح خرابی‌ها می نویسد: «عبیدالله بن زیاد فرمود تا درختان می‌کندند و دیه‌ها را خراب می‌کردند و شهر را نیز خطر بود، خاتون کس فرستاد و امان خواست صلح افتاد بر هزار بار هزار درم». دو سال بعد در سال ۵۶ ﻫ./ ۶۷۵م. سعیدبن عثمان از جیحون گذشت و به بخارا آمد. با ملاقات ملکه، عاشق او شد. زیرا خاتون زنی زیبا و با کمال بود، اما عملکرد سعید بن عثمان در بخارا در جریان اسارت گرفتن جوانان بخارایی و انتقال آنان به مدینه منجر به قتل وی توسط بردگان تحقیر شده شد. چند سال بعد در دوران خلافت یزید بن معاویه، مسلم بن زیاد امیر خراسان شد و به بخارا آمد. باری دیگر، خاتون بخارا با سیاست تلطیف‌آمیز خود برای جلوگیری از جنگ و خونریزی راه صلح و گفت‌وگو را باز گذاشت. چنانکه نرشخی می‌نویسد: «... کس فرستاد و قید خواست و مسلم با وی صلح کرد و مال عظیم بستد. ...» خاتون بخارا در شرایطی که فرمانروایان عرب به طور متوالی به بخارا آمد و شد می‌کردند، همچنان مقاومت می‌کرد و با راهکار از تسلط آنان بر سرزمینش جلوگیری می‌کرد. کار بخارا به‌آنجا کشید که نرشخی می‌نویسد: «در هر سال دویست هزار درم خلیفه را دهند و ده هزار درم امیر خراسان را و از خانه‌ها و ضیاع، یک نیمه بر مسلمانان دهند و علف ستوران عرب و هیزم و آنچه خرج گردد...» خاتون بخارا با تسامح و گفت‌وگو سی سال بر بخارا حکمرانی کرد. بخارا در سال ۸۹ ﻫ./۷۰۹م. توسط قتیبه ابن مسلم به تصرف کامل در آمد.