پول سیاه و لقمه چرب!

مرگ ناصرالدین‌شاه نتایج ناگواری برای امین‌الضرب داشت. اندکی پس از به سلطنت رسیدن شاه جدید، امین‌السلطان صدراعظم و حامی امین‌الضرب از کار برکنار شد و عبدالحسین میرزا فرمانفرما که حسن ظنی به امین‌الضرب نداشت، به وزارت جنگ رسید که از هر لحاظ اختیارات صدراعظم را داشت. با وقوع این حوادث نه‌تنها امین‌الضرب حامی خود امین‌السلطان را از دست داد، بلکه با آغاز سلطنت مظفرالدین‌شاه، گروه جدیدی از درباریان آذربایجان راهی تهران شدند که دنبال به دست آوردن مال و منال بودند. طبق همه گزارش‌های معاصر، این گروه که سال‌ها از قدرت دور بودند، نمی‌توانستند برای ثروتمند شدن بیش از این صبر کنند مهدی‌قلی هدایت سخنی را از یکی از درباریان مظفرالدین‌شاه نقل می‌کند که: «شاه چهار سال بیشتر مجال نداد» ما چهل سال در خانه او گرسنگی خوردیم به امید امروز.» تصنیفی عمومی در شهر ساخته شد بدین مضمون که: «حالا نخوریم کی بخوریم، خوردن نبود بلعیدن بود.»

در توصیف آغاز حکومت مظفرالدین‌شاه، حاج سیاح می‌گوید: «مظفرالدین‌شاه که از مصالح مملکت و صرفه دولت، اطلاعی نداشت و گویا در کتاب‌ها خوانده و از زبان‌ها شنیده بود سخاوت چیز خوبی است، اطرافیان گرسنه طماع کمر بستند که دخل مملکت را بلعیده، ثروت بزرگ فراهم کنند و در سر خوردن مال دولت و ملت و در سر تقرب و تقدم، با یکدیگر مخالفت و غرض‌ورزی آغاز کردند. فرمانفرما به کار خود قناعت نکرده به هر کار دخالت نمود، وزیر داخله با او معارض شد. طمع اطرافیان شاه را کسی جلوگیری نتوانست کرد، دخل مملکت از عهده حرص ایشان و مخارج گزاف و بخشش‌های بی‌جای مظفرالدین‌شاه بر نیامده، کم‌کم اشیاء دولتی و افتخارات ملی را به بازار حراج و فروش گذاشتند و پرده ناموس دولت را دریده. سابقا جریمه‌ها اگر صد بود، هزار شد و رشوه‌ها اگر هزار بود، حرف کرور به میان آمد.»

اولین اقدام آنها غارت خزانه اندرون بود که برخلاف انتظارشان توانستند فقط دویست هزار تومان اشرفی طلا، مقداری صندلی طلا و مقدار کمی سینی و کاسه آش‌خوری طلا پیدا کنند. یحیی دولت‌آبادی از همان شرایط گزارش داده و می‌گوید. اطرافیان مظفرالدین‌شاه می‌خواستند در مدت کم همان مقدار ثروتی را به دست بیاورند که ملازمان ناصرالدین‌شاه در طول ۴۰ تا ۵۰ سال به دست آورده بودند. وی در ادامه تاکید می‌کند که نه‌تنها فرمانفرما در هر کاری دخالت می‌کرد، بلکه برای فرو نشاندن عطش و اشتهای شاه و اطرافیانش، حتی از ضبط سکه‌ها و فروش جواهرات خزانه نیز خودداری نمی‌کرد. لذا به آب کردن صندلی‌های طلا و کاسه‌های طلای عتیقه که در بازارهای اروپا قیمت‌های گزاف داشتند، مبادرت می‌کرد و طلای حاصل از فروش آنها را تبدیل به اشرافی می‌کرد. اولین قربانی این افراد پول‌پرست، میرزااسماعیل‌خان امین‌الملک برادر صدراعظم سابق و رئیس خزانه بود که او را به بهانه رسیدگی به حساب‌های خزانه تحت فشار قرار دادند تا اطلاعاتی در مورد خزانه کسب کنند. سرپرستی این کار با بصیرالسلطنه ملازم و محرم راز مظفرالدین‌شاه بود که به فساد مشهور بود.

یک‌بار حتی امین‌الملک را در حال بیماری به بستن به فلک تهدید کرد. بالاخره آنها به میرزارضا صراف که یکی از کارکنان امین‌الملک بود رشوه دادند و او محل مخفی پول‌ها را در خزانه به آنها نشان داد که مقادیر زیادی پول به دست آمد. امین‌الملک از اهانتی که به او شده بود آن‌چنان رنج کشید که پس از مدت کوتاهی در سن سی‌ودو سالگی درگذشت. مخبرالدوله وزیر داخله تنها کسی بود که سعی کرد زیاده‌روی این افراد را فرو بنشاند ولی بی‌نتیجه بود. در چنین محیط و جوی، امین‌الضرب که ثروتش افسانه‌ای و سرمایه‌گذاری‌های عمومی‌اش مشهور شده بود، طبیعتا هدف آنها واقع می‌شد به‌خصوص که حامی خود را نیز از دست داده بود و به قول مخبرالدوله: «حاج محمدحسن امین‌الضرب لقمه چربی بود.» گزارش‌های مختلفی از دستگیری و زندانی شدن امین‌الضرب وجود دارد.

اما واقعیت امر به این صورت است که از او به دلیل ضرب زیاد پول سیاه که سکه‌های مسی بودند شکایت شده بود و عنوان شده بود که از این راه سود فراوانی برده است. لذا جریمه‌ای به میزان ۱۲ کرور (۶ میلیون تومان) به او بسته شد. وی از دادن این مبلغ سر باز زد، در رجب ۱۳۱۴ ق/ دسامبر ۱۸۹۶ م. و دستگیر و به قولی در ضرابخانه و به قولی دیگر در خانه مخبرالدوله تحت نظر قرار گرفت. در همین زمان حاج محمدحسین آقا، پسر امین‌الضرب، از اروپا از طریق مسکو و مشهد برمی‌گشت. در دهکده نمک، بین سمنان و تهران دستگیر شد. مهدی‌قلی هدایت، پسر مخبرالدوله گزارش می‌دهد که تا زمانی که امین‌الضرب در خانه آنها بود، با او به احترام رفتار می‌شد، ولی وی همچنان از پرداخت جریمه سرباز می‌زد. ظاهرا مذاکرات تنها زمانی آغاز شد که حاج محمدحسین آقا رسید. هدایت این مرحله را چنین توصیف می‌کند:

«طرف مذاکره با او ]حاج محمدحسین[ من بودم، امین‌الضرب گرگ باران دیده بود، به هر فشاری نم پس نداد. حاج محمدحسین جوان بود و جویای نام، من با او از طریق شرافت و غیرت و رفع تهمت درآمد کردم که در این مملکت زندگی بایست کرد و مساله پول سیاه لکه است به دامان شما، این لکه را باید شست، اگر ترا به منزل آورده‌ایم برای حفظ آبروی تو است، اگر فراشخانه مایلی، مانعی نیست. یکی را خواستم و گفتم کفش‌های حاجی را جفت کن. حاجی محمداسمعیل قزوینی از دوستان و مصاحب او است، از آن امر من اندیشه کردند و باب مذاکره گشوده شد، حاجی محمدتقی شاهرودی هم شریک مذاکره است. جویی اهانت در منزل ما به حاجی نشد و باید گفت حاجی محمدحسین در این مذاکره شرافتمند پیش آمد، بدوا به اتفاق حاج محمداسمعیل عنوان چهل هزار تومان به صنیع‌الدوله و سیصد هزار تومان به دولت شد. به ذهن شاه رفته بود که خسارت پول سیاه بیست کرور بوده، از روی حساب دقیق در مدت تصدی امین‌الضرب سه کرور بیشتر سکه پول سیاه... ممکن نبود... در نتیجه بی‌غرضی ما صورتی از اموال پدرش را داد.» طبق گزارش‌های هدایت، حاج حسین آقا صورت دارایی پدرش را به این شرح نوشت: راه‌آهن محمودآباد به ارزش ۷۵۰.۰۰۰ تومان، زمین و ملک به ارزش ۲۵۰.۰۰۰ تومان، ابریشم خام در مارسی به ارزش ۱۲۰.۰۰۰ تومان، جواهرات به ارزش ۲۰۰.۰۰۰ تومان و سکه و شمش طلا به ارزش ۴۵۰.۰۰۰ تومان. سعی حاج حسین آقا بر این بود که آنها راه‌آهن را به جای جریمه قبول کنند ولی آنها سرباز زده و ۷۶۰.۰۰۰ تومان پول نقد مطالبه کردند. ادامه داستان توسط هدایت چنین نقل شده:

«فردا باید حاجی محمدتقی به اتفاق حاجی محمدحسین و حاجی محمداسمعیل بروند و از منزل امین‌الضرب آنچه نقد است بیاورند. رفتند، فرمانفرما خبر شد، سراسیمه به منزل ما آمد که این چه کاری بود، ممکن است حاجی از در دیگر در چادر چاقچور فرار کند. گفتم اولا با کیفیتی که از اخلاق او به‌دست آمد فرار نمی‌کند، وانگهی کجا خواهد رفت، از برای فرمانفرما تصور صحت عمل مقدور نیست و رفع نگرانی او نشد، الحق حاجی حسین‌‌آقا روی احساسات شرف رفتار کرد و من ارادتی به او حاصل کردم، قریب چهارصد هزار تومان طلای مسکوک و غیرمسکوک به خانه ما وارد شد. سفره چرمی میان اتاق پهن کردند و آنچه بود روی سفره ریختند و شمردند و به خزانه بردند؛ جز سیاهی سفره چیزی در خانه ما نماند. حاج محمداسمعیل و حاج محمد تقی دو شاهد قضیه بودند. فرمانفرما چسبید که سهم من کو و دوازده هزار تومان می‌خواست که با حکیم‌الملک در میان بگذارد. گفتیم آن حاجی، آن شما، خود دانید، حاجی محمدحسن مرخص شد. فرمانفرما هزار و پانصد تومان جنس (آیینه و چراغ)، از او برده بود، قیمت آن را نداد.» طبق گزارش هدایت، آنها قبل از جریمه کردن امین‌الضرب احساس کردند که ضروری است از میرزا حسن آشتیانی مجتهد و مرجع تقلید تهران فتوایی بگیرند، مبنی بر اینکه جریمه امین‌الضرب به خاطر اقدام به ضرب پول سیاه شرعی است. جالب است که برخلاف آنچه که در فتوائیه عنوان شده بود، امین‌الضرب و حاج‌حسین‌آقا در طول همه مذاکرات اصرار داشتند که ثروتشان را از راه شرعی و تجارت معمولی به‌دست آورده‌اند.

کلنل کاساکوفسکی، فرمانده بریگاد قزاق در ایران مراحل فوق را کاملا متفاوت گزارش می‌دهد. طبق گزارش او فرمانفرما یکی از طرفین مذاکره بود و زمانی که امین‌الضرب از پرداخت جریمه سرباز زد، او را از اتاق راحت در ضرابخانه به زیرزمین سرد و تاریک برده و آنجا محبوس ساختند ولی او همچنان از قبول پرداخت پول، سرباز می‌زد. آنها مذاکره با پسر او را آغاز کرده و پیشنهاد کردند که موضوع را با یک صد هزار تومان فیصله دهند و از حاج محمدحسین‌آقا خواستند پول را حواله سایر بازرگانان کند. او بلافاصله آن حواله را نوشت ولی در ادامه عنوان کرد که به هیچ‌وجه بازرگانان بدون امضای پدرش پرداخت نخواهند کرد و او خود سعی خواهد کرد پدرش را به امضای این حواله ترغیب کند. ولی بازهم امین‌الضرب از امضای هر سندی خودداری می‌کرد. در همین اثنا سفرای خارجی که در راسشان دو بالوآ، سفیر فرانسه قرار داشت، چون به‌طور مستقیم نمی‌توانستند در این موضوع دخالت کنند، توجه دولت ایران را به این مساله معطوف کردند که چون تمام معاملات پولی و کشورهای خارجی و اتباع آنهاتوسط امین‌الضرب انجام می‌گرفته است، لذا اگر امین‌الضرب، فورا آزاد نشود، دولت ایران باید خسارات وارده را به ایشان پرداخت کند. طبق گزارش کاسکوفسکی، این اخطار باعث آن شد که پرداخت ۸۰۰ هزار تومان به‌صورت قسطی، به جای ۱۲ کروری که در ابتدا مطالبه شده بود، مورد توافق طرفین قرار گیرد.

جدا از اینکه امین‌الضرب چه مبلغی پرداخت، بالاخره آنچه که تمام عمر از آن وحشت داشت برایش اتفاق افتاد. نامه‌های او از اروپا که به حکومت قانون و با ضابطه و لزوم وجود عدالت اجتماعی و امنیت مالی تاکید می‌کند، با توجه به اتفاقی که برای خودش پیش آمد و شاهد وقوع آن با درجه کمتر برای دیگران بود، بیشتر قابل درک می‌گردد. وسواس او در مورد رازداری و حسادت دیگران ریشه در چنین جریاناتی داشته است. پس از عزل امین‌الضرب از سرپرستی ضرابخانه، مرتضی قلی‌خان صنیع‌الدوله به این سمت برگزیده شد. وی وزارت خزانه‌داری را نیز داشت و پسر مخبرالدوله، وزیر داخله و داماد مظفرالدین شاه بود. صنیع‌الدوله یکی از کسانی بود که در مراحل مختلف جریمه مالی امین‌الضرب، دست داشت.

مظفرالدین شاه یک سال پس از جلوسش بر تخت سلطنت در شوال ۱۳۱۴.ق/ آوریل ۱۸۹۶.م میرزاعلی‌خان امین‌الدوله را به سمت صدارت عظمی برگزید. این مقام از زمان عزل امین‌السلطان در تاریخ جمادی‌الثانی ۱۳۱۴.ق/ نوامبر ۱۸۹۶.م خالی بود. امین‌الدوله که به آزادی‌خواهی و اصلاح‌طلبی مشهور بود به برخی اصلاحات اقدام می‌ورزید که بیشتر آنها ناموفق بودند. یکی از حوزه‌های مورد علاقه او اصلاحات ضرابخانه بود که سرپرستی آن را سابقا در سال‌های ۱۲۹۴ق./ ۸-۱۸۷۷م. شخصا عهده‌دار بود. وقتی که امین‌السلطان پدر و امین‌السلطان پسر و امین‌الضرب، کار ضرابخانه را به عهده داشتند، این وضع چون خاری در چشم امین‌الدوله بود و در طول حیاتش او را آزار می‌داد لذا کینه شدیدی علیه دارندگان سمت سابق خود در دل پرورد و همواره به آنها حسادت می‌کرد. به‌خاطر همین بود که شوق زیادی برای نظارت بر عیار سکه‌ها نشان داد که قبلا در موردش صحبت کردیم و در تمام مدت سرپرستی امین‌الضرب در ضرابخانه دفتر خاطرات او سرشار از انتقاد در مورد شیوه اداره ضرابخانه است.

با در نظر گرفتن این نکات، جالب توجه است که امین‌الضرب در زمان صدارت امین‌الدوله باز به ریاست ضرابخانه که پست قبلی‌اش بود بازگردانده شد، ولی تنها مدرک موثق در دسترس از این انتصاب، از طریق منابع بریتانیایی است که در این زمان در رقابت با روسیه، طرفدار امین‌الدوله و مخالف فرد مورد حمایتش، امین‌الضرب بودند. ظاهرا ابتدا شاه فرمانی صادر کرد و اداره ضرابخانه را مشترکا به امین‌الضرب و صنیع‌الدوله داد. طبق گزارش هاردینگ شارژه دافر بریتانیا، او و امین‌الدوله با این انتصاب مخالفت کرده بودند. مدرکی دال بر مخالفت امین‌الدوله وجود ندارد ولی هاردینگ به لندن نوشت: «... بنابراین نامه‌ای به تاریخ ۲۲ ژوئیه خطاب به شاه نوشتم که افتخار دارم رونوشت آن را در جوف تقدیم دارم. در این نامه توجه اعلیحضرت را نسبت به بی‌کفایتی حاج محمدحسن که سابقا مسوول ضرابخانه بود، جلب کردم و اعلیحضرت را تشجیع کردم که به‌طور جدی به این مساله توجه کند و نظر وزرا را که تلاش مذبوحانه‌ای می‌کردند که شاه او را دوباره به این سمت برگزیند ناکام گردد... و خوشوقت هستم که گزارش کنم در نتیجه کوشش من، وی فقط سه روز در این پست باقی ماند و شاه همان شبی که نامه مرا دریافت کرد، تلگرافی او را معزول نمود.» در همین اثنا، هاردینگ پیشنهاد تدوین طرحی را برای اصلاح ضرابخانه داد و دستور داد به ستوان کلنل پیکو و جوزف رابینو، مدیر بانک شاهنشاهی ایران نقشه‌ای را برای این اصلاح تهیه کنند. این طرح در واقع کنترل ضرابخانه را به دست بانک شاهنشاهی ایران می‌سپرد.

منبع: زندگی نامه حاج محمدحسین امین‌الضرب، نوشته شیرین مهدوی

ترجمه: منصوره اتحادیه، نشر تاریخ ایران، 1374