نگاهی به دستاوردهای دانش مالی و علم اقتصاد برای فهم آنچه تحت عنوان عایدی در بازارهای دارایی میشناسیم، کمک میکند تا درکی متفاوت از فراز و فرودهای قیمتی در بورس ایران و چرایی بیتحرکی این بازار طی ماههای اخیر داشته باشیم. پژوهشگرانی که با عمق بیشتری به مطالعه بازار سهام ایران میپردازند، تصویری جالب از امروز و آینده بورس ارائه میدهند. بسیاری از این افراد برمبنای دانش مالی و اقتصادی و دستاوردهای علمی جهانی معتقدند سهمها در بازار بورس ایران بهدرستی ارزشگذاری نمیشوند و همین موضوع کلید فهم وضعیتی است که بازار سهام در آن گرفتار شده است. پیشنهادهایی که در این پرونده پیرامون بازنگری در مدل ارزشگذاری سهمها در بورس کشور از مدل فد به رویکردهای دیگری نظیر مدل گوردون یا برخی مدلهای بومی و شواهدمحور ارائه شده، تلاشی بوده برای بازاندیشی در وضعیتی که اهالی بورس به آن گرفتارند. مدلهای پیشنهادی تصور میکنند با گذار از رویکردهای معمول ارزشگذاری، لازم است به دو متغیر کلیدی یعنی نرخ بهره و نرخ ارز در مسیر ارزشگذاری توجه بیشتری شود و جدا از روندهای معمول، از این زوایا نیز وضعیت سهمها و بورس را مورد توجه قرار دهند.
والا صنیعزاده / پژوهشگر دکترای اقتصاد مالی دانشگاه صنعتی شریف
یکی از شاخصهای مهمی که تحلیلگران بنیادی در بازار سهام ایران برای تعیین ارزندگی سهمها مورد استفاده قرار میدهند، نسبت قیمت به عایدی (Price to earnings) یا همان P/E است. این نسبت میتواند بهصورت گذشتهنگر (TTM) (بر مبنای سود محقق شده چهارفصل گذشته) یا آیندهنگر (بر مبنای سود تخمینی در چهار فصل آتی) محاسبه میشود. دیدگاه رایج در بازارهای سهام از جمله ایران درباره P/E مطابق با مدل فد (Fed model) این است که مقدار منصفانه آن برای تعیین ارزش ذاتی بنگاهها عکس نرخ بهره بلندمدت است.
واکاوی چگونگی نقش متغیرهای کلان اقتصادی در تحرکات بازار سهام، طی دهههای گذشته همواره یکی از موضوعات جذاب پژوهشگران حوزه اقتصاد و مالی بوده است. پیشینه بازار سهام در اروپا به سالهای نخستین قرن هفدهم میلادی بازمیگردد و در آمریکا نیز بازار سهام والاستریت در سالهای پایانی قرن هجدهم شروع به فعالیت کرد. اما اقتصاد کلان و اقتصادسنجی از میانه دهه ۱۹۳۰ به عنوان دو شاخه نوپا از علم اقتصاد مطرح شدند. از سوی دیگر، ایجاد نظامهای ملی جمعآوری، محاسبه و ثبت دادههای اقتصادی نیز عمدتا پس از جنگ جهانی دوم در اغلب کشورها فراگیر شد. بنابراین با در دسترس قرار گرفتن دادهها، ارائه نظریات و توسعه ابزارهای کمّی، کنجکاویهای نظری و تجربی پژوهشگران در باب کشف قانونمندیهای میان متغیرهای کلان و بازار سهام در نیمه دوم قرن بیستم آغاز شد. نقطه عطف این پژوهشها را میتوان سال ۱۹۶۵ دانست؛ سالی که پل ساموئلسون (برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۳) و یوجین فاما (برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۳) مستقل از یکدیگر نظریه مشهور موسوم به «فرضیه بازار کارا» را ارائه کردند.
محمدجواد نظری /فارغالتحصیل اقتصاد از موسسه مطالعات پیشرفته تهران (Teias)
بازار سهام که اکوسیستمی پویا و پیچیده است، به عنوان مجرای حیاتی برای هدایت سرمایهگذاری به منظور تقویت رشد اقتصادی عمل میکند. با این حال، عملکرد آن تنها توسط نیروهای داخلی مانند فاکتورهای بنیادین شرکت هدایت نمیشود. علاوه بر عوامل بنیادین، بازار سهام با مجموعهای از عوامل اقتصاد کلان، در هم تنیده شده است. این عوامل مانند تورم، نرخ بهره و سیاستهای دولت، تاثیر زیادی بر رفتار بازار سهام میگذارند، احساسات سرمایهگذاران را شکل میدهند و در نهایت حرکات بازار را دیکته میکنند.
بازارهای مالی همواره با ابهام و عدمقطعیت درباره آینده همراه بودهاند. این ابهامات و عدمقطعیتها، مدیران سرمایهگذاری را با سختیهایی مواجه میکند. حفظ سرمایه سرمایهگذاران در برابر هرگونه تغییرات و نوسانات منفی، بهکارگیری ابزارهای مدیریت ریسک را امری اجتنابناپذیر کرده است.