صندوقی با نرخ بهره صفر

بخش دوم

نویسنده: کانی بروک

مترجم: دکتر جعفر خیرخواهان

حرکت گسترده‌تر به سمت مدل سودده اعطای اعتبار در دهه نود میلادی آغاز شد، زمانی که شبکه‌ای از نهادهای آمریکای لاتین به نام آکسیون بین‌المللی نتیجه گرفت تجاری‌سازی تنها راهی است که تامین مالی خرد می‌تواند به تعداد زیادی از مردم خدمت کند چون بنگاه‌های تجاری قادر به بهره‌برداری از بازارهای سرمایه برای وجوه مالی هستند تا بتوانند رشد کنند. در ۱۹۹۲ بانکوسول بولیوی که یکی از شرکت‌های تابعه آکسیون بود از یک شرکت غیرانتفاعی به نخستین بانک تجاری خصوصی در جهان تبدیل شد که منحصرا به تامین مالی خرد اختصاص یافت و ده‌ها نهاد دیگر از آن پیروی کردند. ماریا اترو رییس این سازمان اعلام کرد: «آکسیون مدل تجاری را بوجود آورد و مدل تجاری تنها مدلی است که نتیجه می‌دهد.» او و کارمن ولاسکو از پروموجر دوستان قدیمی هم‌مدرسه‌ای در بولیوی بودند و پدرانشان بهترین دوستان هم بودند. اکنون آنها در دو جهت مخالف این جامعه کوچک قرار دارند. اترو به من گفت «پروموجر عملکرد خوبی داشته و می‌تواند یک بانک تجاری شود. اما کارمن معتقد است تجاری شدن عمل کثیفی است چون در آن سود وجود دارد. او تصور می‌کند تجاری‌شدن این برنامه را بی‌اعتبار خواهد ساخت.» اما اترو فکر می‌کند غیر انتفاعی‌ها آینده‌ای در تامین مالی خرد ندارد.

بحث و جدل فقط درباره خلوص انگیزه‌ها نیست. جناح یونس نگران«انفعال و دستخوش حوادث شدن ماموریت» هستند و می‌گویند با افزایش محرک سودآوری، فقط افراد به اصطلاح « کمتر فقیر» (در مقابل افراد بسیار فقیر) واجد شرایط دریافت وام خواهند شد. جاناتان لویس مدیر بنگاه‌های اعتبار خرد که ضمانت وام از اهداکنندگان ثروتمند را در اختیار نهادهایی می‌گذارد که عمدتا به فقیرترین زنان خدمت می‌کنند، گفت: «از یک طرف، کسانی هستند که می‌گویند ما اساسا می‌خواهیم سیتی‌گروپ برای مردم فقیر باشیم، اما از طرف دیگر ما هستیم که می‌گوییم ما اینکار را شروع نکردیم تا بانک شویم. اینکار را برای خاتمه دادن به فقر شروع کردیم. بنابراین ما می‌خواهیم همه روش‌های مختلف سودده و غیر سودده را تجربه کنیم که بتوانیم با هواداران خود، کسانی که مشتریان ما و نه سهامداران ما هستند، کار کنیم. اگر ماموریت اصلی‌تان یافتن مسیری برای خروج از فقر مطلق است، مجموعه پرسش‌های متفاوتی به‌وجود می‌آید در مقایسه با زمانی که ماموریت‌تان ایجاد بازار جهانی برای معاملات آتی تامین مالی خرد است.»

مبالغه‌گویی از هر دو طرف، گفت‌وگو را به هم می‌زند. محمد یونس درباره محو فقر بسیار با شیوایی سخن می‌گوید اما برخی طرفداران تجاری‌سازی استدلال می‌کنند که اعتبار خرد، بدهی سنگینی بر دوش افراد بسیار فقیر تحمیل می‌کند و افراد کمتر فقیر تنها مشتریان مناسب آن هستند. از آنجا که تحقیقات دقیق بسیار اندکی درباره تاثیر تامین مالی خرد انجام گرفته است ظاهرا ایدئولوژی در اینجا تسلط دارد. جاناتان مورداک استاد سیاست عمومی و اقتصاد در مدرسه عالی خدمات عمومی دانشگاه نیویورک که بیش از یک دهه در این زمینه تحقیق می‌کند، گفت: شواهد روشنی هست که تامین مالی خرد می‌تواند به افراد بسیار فقیر کمک کند اما او افزود که «اعتبار به تنهایی علاج درد نیست.» او تاکید دارد گروه‌هایی که وام‌دهی را با سایر شیوه‌های ابتکاری از قبیل آموزش و مراقبت درمانی ترکیب می‌کنند موفق‌تر هستند. و اگر چه وضع زندگی افراد بهتر شده است وام‌هایی که به فقرا داده می‌شود هنوز اثر قابل اثباتی بر سطوح کلی فقر نداشته است. مورداک به من گفت «جسورانه‌ترین ادعا به طرفداری از تامین مالی خرد، که یک تنه می‌تواند بخش اعظم فقر جهانی را محو کند، با فاصله‌ای طولانی بسیار جلوتر از شواهد انباشته شده تا امروز است.» پس از اعلا‌م جایزه نوبل به یونس، برخی افراد در جامعه تامین مالی خرد نگران شدند که ادعاهای اغراق‌آمیز درباره تامین مالی خرد سرانجام، هنگامی که انتظارات غیرواقعی برآورده نشد، به بی‌اعتباری این حوزه بیانجامد. منتقدان بیرونی استدلال می‌کنند که تامین مالی خرد صرفا یک راه چاره موقتی و مسکن است که نقشی در ایجاد اصلاحات اجتماعی عظیم ندارد اصلاحاتی که برای کاهش فقر ضروری هستند و حتی در جهت حفظ وضع موجود عمل می‌کند، به نحوی که زندگانی فقرا را قابل تحمل‌تر می‌سازد. مورداک می‌گوید: «تا یک مرحله این انتقاد معتبر است. اما بیایید واقع‌بین باشیم. چه مدت مایلید برای انقلاب منتظر بمانید؟ من هیچ مبنای اخلاقی برای بی‌توجهی به محرومیت‌های ‌میلیاردها فقیر جهان نمی‌توانم ببینم. اگر تامین مالی خرد بتواند به ارائه گزینه‌هایی با کمترین هزینه کمک کند ما باید آن را مورد ستایش قرار دهیم.» سازمان ملل سال ۲۰۰۵ را به نام سال بین‌المللی اعتبارات خرد نامگذاری کرد و قصد اولیه این بود که سیاست‌گذاران را تشویق کند تا از محیط‌های تنظیمی مساعد حمایت کنند. اما حتی عنوان سال باعث جنگ و ‌ستیز تند و تیزی شد. آیا نباید آن را سال تامین مالی خرد می‌نامیدند؟ آکسیون و سایر گروه‌های با ذهنیت سودده درخواست تغییر نام به تامین مالی خرد را کردند. یک موسسه وابسته به بانک جهانی به نام گروه مشورتی کمک به فقرا (CGAP) که کنسرسیومی از سازمان‌های توسعه‌ای دولتی و خصوصی هست و در جهت گسترش تامین مالی خرد کار می‌کند نیز چنین درخواستی کرد. هنگامی که CGAP در ۱۹۹۵ ایجاد شد نام آن «گروه مشورتی کمک به فقیرترین‌ها» بود که یونس نقش شدیدی در این نامگذاری داشت. در سال ۲۰۰۳ عنوان «فقیرترین‌ها» به «فقرا» تغییر یافت. (دلیلی که آوردند این بود که فقیرترین‌ها قادر به کار و رسیدگی به اعتبار دریافتی نیستند پس باید فقط به فقرای در بخش درآمدی بالاتر توجه کنیم.» یونس گفت این مطلقا برخلاف نیت راه‌اندازی CGAP بود) درنهایت با پافشاری کشورهای در حال توسعه، به خصوص بنگلادش، «اعتبار خرد» جایگاهش را در نامگذاری حفظ کرد اما دبیر کل سازمان ملل کوفی‌ عنان در سخنرانی افتتاحیه عبارت «تامین مالی خرد» را بکار برد.

چند سال قبل پیر امیدیار دره سیلیکون را ترک و با خانواده به هندرسون در ایالت نوادا رفت که دقیقا خارج از لاس وگاس بود. یک شخصیت لاغراندام با ظاهری معمولی که نشانه‌هایی از سفیدی در موهای سیاه مجعد وی دیده می‌شود. او به افکار بلند تمایل داشت، اینکه از مسیرهای نامنظم و غیر عادی برود و به دنبال راه‌حل‌های تئوریک برای مشکلات باشد. در هر صورت رویکرد وی با گذشت زمان انتزاعی‌تر شده است. هنگامی که مهندس جوان نرم‌افزار بود مسائل را به محض ظاهرشدن حل می‌کرد اما اینک دوست دارد در ماهیت و طبیعت پدیده eBay اندیشه کند و اینکه چگونه فلسفه وی را تائید می‌کند. او اغلب دکترین آدام اسمیت را شاهد می‌آورد که نیروهای بازار آزاد و مهار نشده و نفع شخصی باعث کاراترین و از نظر اجتماعی سودمندترین استفاده از منابع می‌شود. امیدیار اصول فلسفه اسمیت را در eBay دخیل و درحال کار می‌بیند، او معتقد است که موفقیت تجاری eBay به خیر اجتماعی عمیق ربط پیدا می‌کند. «من یک نمایش سیار سرمایه‌گذاران نورسیده در پاییز ۱۹۹۷ برگزار کردم و به نیویورک رفتم تا با جماعت وال استریت صحبت کنم و با خود گفتم خیلی خوب است در اینجا غریبه‌ها از همه جای کشور و برخی اوقات به‌صورت بین‌المللی حضور دارند و با همدیگر به‌وسیله اینترنت معامله می‌کنند. ولی مردم به نشانه مخالفت سرشان را تکان می‌دادند. این کار هرگز نتیجه نمی‌دهد و غیر عملی است! شما نمی‌توانید به هر کسی اعتماد کنید، سرتان کلاه خواهد رفت!» او می‌گوید اینک eBay «به بیش از دویست‌میلیون نفر آموخته است که آنها می‌توانند به یک فرد کاملا غریبه اعتماد کنند.» امیدیار به من گفت که او معتقد است اعتمادی که به eBay القا شده است به سایر سایت‌های اینترنتی منتقل شده و احتمالا به تعاملات زندگی واقعی نیز انتقال یافته است. «مردم آموخته‌اند که در کل انسان‌ها اصولا خوب هستند و ما این را به اثبات رساندیم».

امیدیار معتقد است eBay تاثیر اجتماعی قدرتمند دیگری داشته است. «من به خاطر می‌آورم در گروه‌های کانونی اولیه که با برخی مشتریان برگزار می‌کردم یک زن خانه‌دار وجود داشت که به طور اتفاقی شروع به فروش اجناس در eBay کرده بود. او به بازار کهنه فروش‌ها می‌رفت و اجناس را به مبلغ بیست و پنج‌سنت می‌خرید و با گذاشتن آنها در سایت eBay به قیمت بیست و ۵‌دلار می‌فروخت و می‌گفت کار خیلی عالی است. این زن می‌گفت «حالا من بالاخره احساس می‌کنم مثل اینست که در درآمد خانواده نقش دارم.» پس این قضیه فوق‌العاده توانمندسازی است. هنگامی که فرد توانایی خود برای ایجاد ارزش اقتصادی را کشف می‌کند.» او افزود: «حالا حدود یک‌میلیون نفر هستند که با فروش در eBay امرار معاش می‌کنند.»

سرخوردگی امیدیار از دنیای نیکوکاری سنتی، سرانجام منجر به آن‌ چیزی شد که یکی از همکاران وی لحظه «شادی بخش» وصف می‌کند. eBay الگوی امیدیار برای آینده خواهد بود. در سال ۲۰۰۴ او شبکه امیدیار را تاسیس کرد که سرمایه‌گذاری‌های سودده و نیز بخشش‌های نیکوکارانه انجام می‌دهد و در حین جست‌وجو برای ابزاری با خصوصیات شبیه eBay او به این نتیجه رسید که تامین مالی خرد تناسب باور نکردنی با eBay دارد. هم eBay و هم تامین مالی خرد به مردم اجازه می‌دهد تا کشف کنند که می‌توانند کارآفرین باشند. هر دو بر اعتماد استوار هستند. هر دو را می‌توان به عنوان استدلالی از اصول بازار آزاد تلقی کرد. هر دو را می‌توان کسب‌وکارهایی دید که سودآوری‌شان به تاثیر اجتماعی‌شان متصل است. امیدیار از گفت‌وگو درباره تامین مالی خرد به عنوان روشی برای پایان دادن به فقر جهانی دست برداشت و در عوض ماموریت آن را هم‌راستا و سازگار با تجربه eBay توصیف کرد. حقیقتا وقتی از امیدیار دعوت شد تا با یونس در میزگردی درباره محو فقر در همایش طرح جهانی کلینتون در سپتامبر ۲۰۰۵ شرکت کند، او و همکارانش در شبکه امیدیار برای مدت طولانی درباره اینکه آیا باید دعوت را بپذیرد یا خیر تامل کردند. آیا همایش، پیام اشتباهی ارسال نمی‌کرد؟ درنهایت او به آنجا رفت. اما یکی از نخستین جملاتش این بود که «برای ما تامین مالی خرد صرفا درباره محو فقر نیست، بلکه درباره خود توانمندسازی اقتصادی است.» امیدیار به من گفت که در دو سال پس از آن که فکرش درگیر تامین مالی خرد بود از هیچ موسسه تامین مالی خرد دیدن نکرد و با یک وام‌گیرنده ملاقات نکرد. امیدیار دقیقا در جهت مخالف ورود یونس به تامین مالی خرد عمل کرد: یونس تئوری را پشت سر گذاشت تا به فقرا گوش فرا دهد و امیدیار به نظر می‌رسد عمدتا به تئوری متکی بوده است. امیدیار خودش را یک کارگزار تغییر جهانی، در این مورد، تجاری‌سازی بخش تامین مالی خرد، می‌بیند. ازاینرو اصرار دارد تا هدیه یک صد‌میلیونی‌اش به تافتس به شیوه‌ای سرمایه‌گذاری شود که تجاری‌سازی آن را تقویت کند.

لورنس باکو، رییس تافتس به تازگی در دفتر کار خود به من گفت «پیر نقش خود در جهان را کاملا جدی می‌گیرد.» او به برگه گواهی انتقال سهام یکصد‌میلیون دلاری eBay اشاره کرد که قاب گرفته شده و برروی دیوار دفترکارش آویزان شده بود. «امیدیار یک بار جهان را با eBay تغییر داد و دوباره نیز می‌خواهد جهان را تغییر دهد.»

در سال ۲۰۰۵ سیتی گروپ، بزرگ‌ترین شبکه بانکداری در جهان، بخش جدید کسب‌وکار تامین مالی خرد به راه انداخت. در آن زمان رابرت آنیبال که اینک مدیر جهانی بخش است می‌گوید دو و نیم‌میلیارد نفر هرگز از یک بانک استفاده نکرده‌اند: «چهل‌درصد جهان خارج از دنیایی هستند که ما می‌شناسیم.»

استانلی فیشر، مقام ارشد سابق بانک جهانی که در آن زمان رییس بخش بین‌الملل سیتی گروپ بود و حالا رییس بانک مرکزی اسرائیل است به مدیران عالی سیتی‌گروپ گفت بخش تامین مالی خرد سعی می‌کند تا نرخ بازدهی معقولی به دست آورد. اما او همچنین گفت «اگر چه نرخ‌های بازدهی بسیار بالایی در این صنعت به دست می‌آید، ما شنیده‌ایم که شرکت‌ها چهل تا پنجاه‌درصد سود می‌کنند، یک شرکت مثل سیتی‌گروپ نمی‌تواند از لحاظ وجهه و روابط عمومی به آنجا برود و بازدهی سرمایه را حداکثر سازد. ما نمی‌خواهیم چنین کاری بکنیم.» (بدیهی است اشتغال به تامین مالی خرد، به رابطه سیتی گروپ با نهادهای تنظیمی نیز کمک می‌کند، اما نه در صورتی‌که به نظر رسد سرگرم سودجویی از فقرا است.) فیشر استدلال می‌کرد، اکثر مشتریان تامین مالی خرد از لحاظ اقتصادی رشد کرده و پایه مشتری کاملا جدیدی برای سیتی گروپ می‌شوند.آنیبال اصرار دارد که چالش رسیدن به افراد «بدون بانک» چنان گسترده است که جا برای هر رویکردی هست: رویکردهای سودده، پایدار و یارانه‌ای. اما او یک بانکدار تجاری بوده و درباره کاهش فقر صحبت نمی‌کند. منظور او بانکداری خرده‌فروشی برای فقرا است که نه فقط وام‌ها و پس‌اندازها بلکه همچنین بیمه و ارسال پول را شامل می‌گردد. آنیبال گفت: «امید می‌رود روزی برسد و اعتبار خرد ناپدیدشود و ما در این باره صحبت کنیم که چه کسی خدمات مالی را به چه کسی ارائه می‌کند. آیا بانک‌ها باید فقط به مردمی خدمت‌رسانی کنند که با ۳‌دلار در روز زندگی می‌کنند و کسانی که با‌دلار در روز زندگی می‌کنند، باید از نهادهای تامین مالی خرد خدمات مالی دریافت کنند؟ من واقعا هیچ دیدگاه روشنی ندارم، اما فکر می‌کنم آنچه ما واقعا درباره‌اش صحبت می‌کنیم صرفا گسترش دسترسی به خدمات مالی است» (فناوری باید این پیشرفت را سرعت بخشیده باشد. در هند سیتی گروپ شروع به نصب دستگاه‌های خودپرداز در نهادهای تامین مالی خرد کرد و مشتریان قادر به افتتاح حساب پس‌انداز بدون نیاز به حداقل موجودی خواهند بود. دستگاه‌ها می‌توانند مشتریان را با اثر انگشت شناسایی کنند و با آنها در هر کدام از شش زبان محلی صحبت می‌کنند.) آنیبال گفت: نقش ما این است که «هرکسی را یک مشتری در نظر بگیریم، نه مثل گیرنده و منتفع‌شونده از یک هدیه به او نگاه کنیم. چون وقتی ما با کسی روبرو هستیم که از نظر روانشناسی فکر می‌کنیم مشتری ما است می‌گوییم «چگونه او را راضی سازیم؟ اگر شما فقط قصد پول دادن به او را داشته باشید قضیه بسیار متفاوت می‌شود.»

در چند سال گذشته، سیتی گروپ و شرکت تابعه آن به نام بانامکس ۷۰‌میلیون دلار در بازارهای سرمایه برای کمپارتاموس که شرکت وابسته آکسیون، بزرگ‌ترین نهاد تامین مالی خرد درآمریکای لاتین با بیش از ۵۰۰‌هزار مشتری هست، جمع‌آوری کرد. کارلوس لابارت معاون رییس کمپارتاموس اعلام کرد: «به‌صورت یک ان جی او که هدیه دریافت می‌کند ما قادر به رشد کردن نبودیم. اما وقتی قادر باشید به بازار مراجعه کنید پس آسمان محدود است و سقف دارد.» لابارت گفت کامپاراتاموس اکنون به ۲۰۰‌میلیون دلار در بازار دسترسی دارد. او پیش‌بینی کرد در عرض پنج سال، ۸۰ تا ۹۰‌درصد نهادهای تامین مالی خرد به شکل نهادهای انتفاعی در خواهند آمد.

من با لابارت و شریکش کارلوس دانل در دفتر مرکزی کامپارتاموس در یک ساختمان شیشه‌ای مرتفع در مکزیکو سیتی مصاحبه کردم. این دو که به «دو کارلوس» معروف هستند در۱۹۹۰ کامپارتاموس را راه‌اندازی کرده و عمدتا در استان‌های جنوبی فقیر چیاپاس و اکساکا فعالیت کردند. هر دو از خانواده‌های مرفه مکزیکی بوده و از دانشگاه‌های راست‌گرا فارغ‌التحصیل شدند. در سال‌های نخست بیشتر وجوه را از اعضای جنته نوا که شبکه سازمان‌های غیرانتفاعی است دریافت می‌کردند. لابارت که مردی خوش‌مشرب و بی‌تکلف است پیراهن سفیدی که دگمه‌های آن تا سینه‌اش باز بود بر تن داشت و با صلیب بزرگ نقره‌ای بر گردن، به من گفت که موفقیت کامپارتاموس را ناشی از احساس رضایت شرکتی شرکا می‌داند. در ۱۹۹۳ وقتی آنها فقط سیصد مشتری داشتند توجه دقیقی به بانک گرامین کردند. او گفت «ما در آن زمان این دیدگاه را داشتیم که تعداد می‌تواند انفجاری بالا رود و به ارقام عظیمی برسد.

اندازه بانک گرامین و نه فلسفه یونس، بود که آنها را به هیجان آورد. لابارت توام با طعنه گفت: «محمد یونس همیشه گفته بود اعتبار یک حق انسانی است. من آن را باور ندارم. فرصت یک حق انسانی است، آموزش همین‌طور، اما اعتبار به کسی تعلق می‌گیرد که فرصت تولید کار مولدی با آن را دارد. این از جهاتی خلق کردن ثروت است که کاری بیش از محو فقر است. نه اینکه مسوول مراقبت از فقرا و تهیدستان باشیم.» من از او پرسیدم نظرش درباره وام‌دادن بانک گرامین به گداها چیست که آنها را قادر به فروش اقلام کوچک به در منازل کرد. یونس از آنها بهره‌ای دریافت نمی‌کرد و با بهره پرداختی سایر وام‌گیرندگان جبران می‌کرد. لابارت دستش را با حالت تحقیرآمیز تکان داد. «این نوع وام نه بهره و نه جدول بازپرداخت داشت. آن یک نوع کمک محلی بود.» او گفت: از سوی دیگر جمعیت هدف کومپارتاموس را کسانی تشکیل می‌دهد «که عده‌ای فقرای سرگرم کار می‌نامند، مردمی که تغذیه خوبی دارند به سطحی از بهزیستی رسیدند که به آنها اجازه می‌دهد تا به فعالیت اقتصادی مشغول شوند. ما معتقدیم در اینجا است که تامین مالی خرد موثر است.»

مدل وام‌دهی کامپارتاموس اعتبار ساده است، آن نشست‌هایی درباره تنظیم خانواده یا خشونت خانگی یا توانمندی زنان برگزار نمی‌کند. با اینکه شرکت عمدتا به زنان وام می‌دهد، لابارت تاکید دارد که «این موضوعی فلسفی نیست، بلکه جنبه عملی دارد.» او به «احکام شانزده گانه» بانک گرامین اشاره می‌کند، مجموعه‌ای از راه‌حل‌ها که خود وام‌‌گیرندگان انجام می‌دهند شامل برنامه‌ریزی برای خانواده‌های کوچک‌تر و دست برداشتن از سنت جهیزیه که در آن دختران به ویژه در خانواده‌های بسیار فقیر، باری بر دوش خانواده تلقی می‌شوند. لابارت گفت «آنها به وضوح دارای دستور کار فرهنگی هستند.» در کامپارتاموس در ابتدا به زنان وام می‌دهند نه فقط چون آنها می‌دانند زنان وام‌گیرندگان قابل اطمینان‌تری هستند، بلکه چون در اکثر روستاها، بیشتر مردان به آمریکا مهاجرت کردند و زنان سرپرست خانوار هستند. در پنج سال گذشته که حوزه فعالیت به مناطق شهری گسترش یافته، آنها به مردان نیز وام می‌دهند.

بیش از ۷۰‌درصد جمعیت مکزیک دسترسی به بانک نداشته و هیچ ارائه‌دهنده عمده تامین مالی خرد دیگری وجود نداشت. جاناتان شلفر در یک موردکاوی برای مدرسه کندی دولت در ۲۰۰۴ نوشت کومپارتاموس «مک دونالد مجازی بانکداری روستایی شده است. ارائه‌دهنده تقریبا انحصاری یک محصول به بازار است.» فقدان رقابت به کامپارتاموس کمک کرد تا نرخ‌های بهره‌ای بگیرد، که حتی در دنیای تامین مالی خرد فوق‌العاده بالا محسوب می‌شود. لابارت توضیح داد برای اکثر وام‌ها، وام‌گیرندگان کومپارتاموس نرخ بهره و مالیات ۱۰۵درصد می‌پردازند. برخی نرخ‌ها وقتی با هزینه‌های واقعی تعدیل می‌شوند بیشتر از یکصد و بیست‌درصد می‌شوند. (لابارت پیش‌بینی می‌کند که این اعداد پایین خواهد آمد.) به تازگی بانک مرکزی مکزیک دستورالعملی منتشر کرد که ارائه‌دهندگان اعتبار را ملزم به اظهار شفاف مبلغ واقعی می‌کند که وام‌گیرنده بابت بهره کمیسیون و حق‌الزحمه خواهد پرداخت و کومپارتاموس تلاش می‌کند تا هزینه‌های پنهانی را برای مشتریان توضیح دهد.

CGAP اعلام کرد: برخی نهادهای تامین مالی خرد سودآورتر از بانک‌های تجاری هستند و کومپارتاموس تا حدی به دلیل نرخ‌های فوق‌العاده بالا متعلق به آن دسته است. دانل و لابارت انتظار دارند پایه مشتریان خود را تا سال ۲۰۰۸ دو برابر کرده و به یک‌میلیون برسانند و وقتی فیدل کاسترو بمیرد برنامه دارند تا کومپارتاموس را به کوبا ببرند. هنگامی که آنها را ملاقات کردم به تازگی از سفر واشنگتن برگشته بودند که در آنجا پیشنهادشان را با یک مقام رسمی در بانک توسعه بین آمریکایی عرضه داشتند و به عقیده یکی از بانکدارها «بسیار پر شور و هیجان بود.» اما بانکدار افزود با توجه به روابط آمریکا و کوبا، توافق شد که آمریکا در پشت صحنه این سرمایه‌گذاری قرار گیرد.

لابارت گفت: «حالا که ما می‌توانیم از این بازارها استفاده کنیم بسیاری از بانکها، شرکت‌های تامین مالی و سرمایه‌گذاران خصوصی به کومپارتاموس نگاه می‌کنند و می‌بینند که این کسب و کار خوبی است. قبلا فقرا را همیشه مشکل بخش‌خصوصی تصور می‌کردند اما حالا آنها می‌توانند فرصت داشته باشند.»

سال گذشته که لورنس باکو نخستین بار به هیات امنای تافتس توضیح داد که امیدیار اصرار می‌ورزد دانشگاه صندوق جداگانه‌ای برای هدیه وی ایجاد کند که فقط در تامین مالی خرد سرمایه‌گذاری شود، برخی از اعضای هیات امنا گفتند «ما می‌خواهیم با آن پول چکار کنیم؟» آنها نگران «بلوغ نیافتگی» شدید این بخش بودند، مثلا داده‌ها درباره بازدهی‌ها مستند نبودند، اطلاعات درباره ابزارهای گوناگون سرمایه‌گذاری به آسانی دردسترس نبود، ریسک ارزی در این نوع سرمایه‌گذاری بسیار شایع بود و روش‌های موجود بازاریابی (یعنی پیدا کردن خریدار هنگامی که کسی می‌خواهد بفروشد) محدود بودند. اگر چه در نهایت مقاومت در برابر پیشنهاد یک صد‌میلیون دلاری امیدیار ناممکن بود.

هدف صندوق تامین مالی خرد امیدیار، تافتس، همگام با بقیه موقوفات تافتس، رسیدن به بازدهی حداقل ۹‌درصد بود. اما مکان‌های زیادی در دنیای تامین مالی خرد وجود ندارد تا بتوان آن بازده را به دست آورد. امیدیار به من گفت«ما متوجه شدیم که سرمایه‌گذاری کردن یک صد‌میلیون دلار دشوار است. مشکل به نهادهای تامین مالی خرد برمی‌گشت که بسیاری از آنها هنوز به حد کافی تکامل نیافته یا سودده نبودند.» امیدیار گفت: «مشکل اینجا است که لفاظی و زبان بازی جلوتر از واقعیت است. وقتی مردم می‌گویند طرح‌های سودده عملی داریم، خوب آنها واقعا طرح‌های سودده عملی ندارند.» او اکنون امیدوار است که صندوق مثل یک «هویج» عمل کند به طوری که نهادهای مشتاق دریافت سرمایه، به امید واجد شرایط بودن برای دریافت سرمایه، نظم و انضباط بیشتری پیدا کنند. این بازدهی اگر حاصل شود سایر سرمایه‌گذاران را به بازار خواهد کشاند. امیدیار این صندوق را یک روش آزمون‌کردن تئوری‌هایش درباره تجاری‌سازی بخش تامین مالی خرد می‌داند. او گفت «در وهله نخست واقعا من به دنبال تاثیر نمایشی و اثباتی آن هستم.» در حال حاضر اکثر منابع صندوق در سرمایه‌گذاری‌های کوتاه قرار داده شده و منتظر خرج کردن است.

دلایل خوبی برای انتظار کشیدن وجود دارد. ستارگان دنیای تامین مالی خرد تجاری، نهادهای مالی و عملیاتی قوی مثل کومپارتاموس، فقط‌درصد اندکی از کل نهادهای تامین مالی خرد را تشکیل می‌دهند. مجریان با بهترین عملکرد نه فقط محبوب سرمایه‌گذاران بوده بلکه اهداکنندگان نیز به دنبال آنها هستند. (بر طبق آمار CGAP، ‌د۸۰ درصد کل منابع مالی به ۲۰ نهاد می‌رود.) امیدیار و همکارانش می‌گویند بزرگ‌ترین مانع برای تجاری‌سازی بخش، سرمایه نیکوکارانه است. آنها می‌گویند که این سرمایه، بازار را دچار اختلال کرده و به هم می‌ریزد، نه فقط به خاطر پرکردن کانال‌هایی که می‌توانست سرمایه‌گذاران تجاری را جذب کند، بلکه همچنین با سرپا نگهداشتن برنامه‌های ناپایدار و غیرعملی. تریفان اوانز مدیر سرمایه‌گذاری در صندوق امیدیار، تافتس که قبلا در موسسه USAID کار می‌کرد، گفت: «یکی از چیزهایی که ما لازم داریم و به دست خواهیم آورد چرخه تخریب سازنده است. اگر شما ناکارا هستید، رقبا از شما پیشی خواهند، گرفت.» اوانز گفت: «او مطمئن است که صندوق به هدف ۹درصد بازدهی و بالاتر می‌رسد. (پاداش‌ها و فوق‌العاده‌های وی به همین بازدهی‌ها بستگی دارد.) صندوق برنامه‌ریزی کرده است تا در عرض سه سال تمام پول را سرمایه‌گذاری کند.»

امیدیار با اشتیاق گفت «من دوست دارم سرمایه‌گذاران و اهداکنندگان واقعا در این باره فکر کنند. «بین سرمایه بی‌دردسر» که اهداکنندگان تقدیم کرده و در قبال آن انتظار هیچ بازدهی ندارند و «سرمایه پردردسر» که نیازمند شفافیت گزارش‌دهی مالی و پاداش مناسب بابت ریسک است تفاوت وجود دارد.» او می‌گوید هدفش «کاهش دادن منشا سرمایه بی‌دردسر و رشددادن سرمایه دیگر است.» اما آن ماموریت به خاطر ورود برخی همکارانش در جامعه فناوری شامل بیل گیتس، مایکل دل، سرگی برین و لاری پیج پیچیده شده است. امیدیار معتقد است که سرمایه نیکوکارانه در حوزه‌های مرزبندی شده‌ای مثل تامین مالی برای تحقیقات و ساختن زیربناها نقش دارد. اما اگر این بنیادها مبالغ عظیمی در سایر انواع فعالیت‌ها متعهد شوند، همان‌طور که بنیاد گیتس در کمک به پروموجر یک سازمان تامین مالی خرد اینکار را کرد و امیدیار گفت او از این سازمان حمایت نمی‌کند، تلاش‌های وی سخت‌تر شده و «چرخه تخریب سازنده» کندتر می‌شود. امیدیار گفت از کمک‌های همکارانش تا حدی با سردی استقبال می‌کند.

«من امیدوارم که اهل کسب‌وکار، ارزش رویکرد تجاری و سودمحور را بفهمند.»اناتان لویس از شرکت اعتبارات خرد گفت «صندوق امیدیار نشانه باور مبتنی بر ایمان به بازارها است.» و با همه شوروشوق درباره آنچه بازارها می‌توانند عرضه کنند پرسش‌های سخت همچنان پنهان مانده است.

او افزود نرخ بازپرداخت وام‌گیرنده عالی است اما آمار اندکی برای نرخ نکول نهادهای تامین مالی خرد موجود است، اگر یک نهاد نکول کند چگونه سرمایه‌گذاران سرمایه‌شان را خارج کنند بدون اینکه به مشتریان موسسه آسیبی برسد؟ لویس گفت «روزی افراد مجبورند دل به دریا بزنند چون وقایعی مثل سلب مالکیت به‌وجود می‌آید. آیا رییس تافتس و پیِر امیدیار، وقتی منتظر دریافت نقدینگی هستند به سی و هفت‌هزار زن خواهندگفت، متاسفیم ما داریم موسسه را تعطیل می‌کنیم و شما وامی دریافت نمی‌کنید پس برگردید و به بچه‌هایتان دو بار در روز غذا بدهید.»