جهانی‏شدن سبب شده تا دنیا به هم متصل‏تر شود. فناوری جدید و تجارت آزاد میان مناطق بزرگ اقتصادی بر رشد و ثروت جهانی افزوده‏اند، اما همچنین مدیریت و عملیات را برای سازمان‏ها پیچیده‏تر کرده‏اند. این پیچیدگی، در ترکیب با بی‌ثباتی فزاینده صنایع و محیط عمومی، بر سطوح عدم اطمینان در دنیای کسب‏وکار می‏افزاید. و چالش‏های جدیدی را برای مدیریت و تصمیم‏گیری استراتژیک می‏آفریند، چون تحولات آتی نسبت به گذشته کمتر قابل پیش‏بینی‏اند. تحت چنین شرایطی، ابزارهای سنتی برنامه‏ریزی مانند پنج نیروی پورتر یا ماتریس سهم بازار (رشد کمتر و کمتر) از گذشته قادر به برآورده کردن مطالبات مدیران اجرایی و برنامه‏ریزان استراتژیک هستند. یک دلیل عمده آن است که ریشه آنها به دهه‏های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در دنیایی با پیچیدگی و بی‏ثباتی کمتر بازمی‌گردد. چارچوب‏های سنتی‏تر اصلا بی‏ثباتی را به‌حساب نمی‏آورند. آنها بالعکس تحلیل‏های ایستایی را از وضعیت کنونی فراهم می‏کنند و فاقد عنصر پویایی هستند که تحول در طول زمان را در نظر بگیرد. علاوه بر آن، عموما مبتنی بر فرض رشد مستمر هستند و توصیه‏های استراتژیک مرسوم خود را حول این فرض بنا می‏کنند. همان‌گونه که امروزه شاهد هستیم، در بسیاری از صنایع آن فرض دیگر قابل دفاع نیست.از دهه ۱۹۹۰، رویکردهای سنتی به برنامه‏ریزی استراتژیک و مفاهیم زیرساختی آنها انتقادات فراوانی را هم از سوی پژوهشگران و هم مجریان و مدیران به خود جلب کرده‏اند. انتقادات به‏ویژه مربوط به انگاره مرکزی برنامه‏ریزی استراتژیک می‏شود که برنامه‏ها باید صرفا برای یک جهت واحد در آینده تدوین شوند. بسیاری از تحلیلگران استدلال می‏کنند که مفاهیم و چارچوب‏های سنتی برنامه‏ریزی استراتژیک مطابق با الزامات برنامه‏ریزی موفق در یک محیط پویا، پیچیده و به‏طور فزاینده بی‏ثبات کسب‏وکار نیستند.

با توجه به این چالش‏ها، مدیران استراتژیک در محیط امروزی کسب‏وکار باید پاسخ‏هایی را برای دو پرسش کلیدی بیابند:

۱. چگونه می‏توانیم بی‎ثباتی، پیچیدگی و عدم اطمینانی را که امروزه در بسیاری از صنایع مشاهده می‏کنیم در برنامه‏ریزی استراتژیک تلفیق کنیم؟

۲. چگونه می‏توانیم استراتژی‏ها را منعطف‏تر و سازگارتر با محیط‏های متغیر سازیم؟

برنامه‏ریزی سناریو در دهه ۱۹۷۰ در شرکت نفت شل آغاز شد. این نوع برنامه‏ریزی متفاوت از چارچوب‏های اولیه استراتژی است چون، با در نظر گرفتن بی‏ثباتی و پیچیدگی، عدم اطمینان را با فرآیند استراتژی در هم می‏آمیزد. به‏ویژه، تحولات آتیِ ممکنِ گوناگون را تجزیه‌وتحلیل می‏کند و عواملی را هم از صنعت تحت بررسی و هم محیط عمومی درون چارچوب تلفیق می‏کند. افزون بر آن، به‌واسطه تدوین گزینه‏های استراتژیک مختلف، نوعی انعطاف‏پذیری فراهم می‏کند که به شرکت‏ها اجازه می‏دهد تا با بی‏ثباتی در محیط انطباق یابند.

با این ‌همه، معایب بیشتر رویکردهای برنامه‏ریزی سناریو- مثلا رویکردهای فن در هایدن (۲۰۰۵) یا شومیکر (۱۹۹۵)- آن است که کاربرد آنها در عمل پیچیده است. درواقع، میزان زمان و تلاش موردنیاز بسیاری از شرکت را از خود می‏رانند. این جایی است که رویکرد جدید ما به برنامه‏ریزی استراتژیک مبتنی بر سناریو وارد می‏شود. مزیت اصلی آن در سادگی کاربرد آن به لطف طراحی ابزارمحور آن نهفته است.

رویکرد HHL- رولاند برگر به برنامه‏ریزی استراتژیک مبتنی بر سناریو، چارچوبی نوآورانه بر اساس ۶ گام فرآیندی مستمر است. این گام‏ها بیشتر آنچه که رویکردهای سنتی انجام می‏دهند را، در فرآیندی ساختاریافته و جامع در برمی‏گیرد. مهم‏تر آنکه، این رویکرد از هر یک از این ۶ گام با ابزار مشخصی پشتیبانی می‏کند. این ابزارها به مدیران کمک می‏کنند تا چارچوب را در طول زمان به‌آسانی و به‏طور ثابت به‌کار گیرند. کتاب «برنامه‌ریزی استراتژیک مبتنی بر سناریو» ۶ گام و ابزارهای پشتیبان آنها را کاملا تشریح می‏کند و افراد شاغل در کسب‏وکارها و دانشجویان را قادر می‏سازد تا رویکرد را مستقیما پیاده‏سازی کنند و آن را در چالش‏های استراتژیک مشخصی که در صنایع گوناگون مواجه می‏شوند به‌کار بندند.

ابزارهای هر یک از ۶ گام فرآیند، موجب می‏شوند تا تدوین استراتژی‏های منعطف براساس سناریوها، به‏طور معنی‏داری از رویکردهای سنتی مبتنی بر سناریو سریع‏تر انجام شوند. بنا به تجربه، شرکت‏ها می‏توانند این رویکرد را در تنها چهار تا شش هفته عملی کنند، در مقایسه با پنج ماه تا یک سال که معمولا برای رویکردهای سنتی موردنیاز است. چارچوب زمانی کوتاه‏تر بیشتر هم‌راستا با میزان وقتی است که معمولا برای برنامه‏ریزی استراتژیک در نظر گرفته می‏شود. ازآنجایی‌که کاربرد این رویکرد آسان است، می‏تواند برای دوره‏های کوتاه‏تر برنامه‏ریزی مورد استفاده قرار گیرد. به‏طور سنتی، شرکت‏ها برنامه‏ریزی سناریو را صرفا برای برنامه‏ریزی بلندمدت، با افق‏های زمانی ۱۵ تا ۲۰ سال، استفاده می‏کنند (فن در هایدن، ۲۰۰۵). برنامه‏ریزی سنتی سناریو، بنا به پیچیدگی آن، برای دوره‏های برنامه‏ریزی زیر پنج سال مناسب نیست. در نقطه مقابل، رویکرد ما برای این‌گونه افق‏های برنامه‏ریزی قابل استفاده است و ازاین‏رو زمینه را برای یکپارچه‏سازی برنامه‏ریزی سناریو با فرآیند برنامه‏ریزی استراتژیک آماده می‏سازد.

رویکرد HHL- رولاند برگر به برنامه‏ریزی استراتژیک مبتنی بر سناریو از فنون (تکنیک‏های) سنتی برنامه‏ریزی سناریو استفاده می‏کند و همه مزایای آنها را عرضه می‏کند. این رویکرد عوامل متعددی را از درون و بیرون سازمان برای لحاظ کردن پیچیدگی در نظر می‏گیرد و سناریوها و گزینه‏های استراتژیک متعددی را برای مقابله با بی‎ثباتی توسعه می‏دهد. علاوه بر آن، از طریق فراهم ساختن گزینه‏های مختلف استراتژی به سازمان‏ها انعطاف‏پذیری استراتژیک بیشتری ارائه می‏کند. این گزینه‏ها به‌عنوان بخشی از فرآیند توسعه می‏یابند و بسته به چیزی که در محیط عمومی روی می‏دهد می‏توانند پیاده‏سازی شوند. افزون بر آن، رویکرد می‏تواند در عمل به‌سرعت استفاده شود، که آن را برای دوره‏های برنامه‏ریزی کوتاه‏تر از آنچه با روش‏های سنتی برنامه‏ریزی استراتژیک مقدور است مناسب می‏سازد.

سه پیام اصلی که باور داریم برای مدیران عمل‏کننده در دنیایی نامطمئن مهم هستند عبارتند از:

۱. مدیران نیاز به درک تاثیر بنیادین عدم اطمینان بر برنامه‏ریزی و تصمیم‏گیری و نیز پیامدهای آن برای مدیریت استراتژیک به‏طور عام، دارند.

۲. برنامه‏ریزی سناریو چارچوب روش‏شناختی نیرومندی را برای توضیح عدم اطمینان، بی‏ثباتی و پیچیدگی در فرآیند مدیریت استراتژیک فراهم می‏سازد.

۳. برنامه‏ریزی سناریو می‏تواند کیفیت تصمیمات استراتژیک را در محیط‏های نامطمئن افزایش دهد و منجر به استراتژی‏های منعطفی شود که می‏توانند با بی‏ثباتی مقابله کنند.

منبع: کتاب برنامه‏ریزی استراتژیک مبتنی بر سناریو؛ تدوین استراتژی‏ها در دنیایی نامطمئن - ترجمه محمدحسین بیرامی، انتشارات دنیای اقتصاد