در ردیف شاملو‌  بلوکباشی و جعفر شهری
شایان ربیعی محمدجعفر قنواتی، پژوهشگر فرهنگ عامه و از سرشناس ترین چهره‌های این حوزه به‌ویژه در فضای رسانه‌ای ایران است. او با همکاری سیداحمد وکیلیان مجموعه‌ای از داستان‌های طنزآمیز ادب فارسی از زمان حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی تا سعدی و مولانا و عبید زاکانی و ملاحبیب‌الله کاشانی را جمع‌آوری و تدوین کرده و در حوزه مطالعات ادبیات شفاهی فرهنگ عامه صاحب نظر است.قنواتی ارزش آثار به جا مانده از مرحوم مرتضی احمدی را در ثبت و ضبط دقیق و اجرای مناسب ترانه‌ها می‌داند و معتقد است ارزش کارهای او در ردیف کارهای چهره‌های نام آشنای حوزه فرهنگ عامه به وژه احمد شاملو، علی بلوکباشی و جعفر شهری است. گفت‌وگوی کوتاه زیر بخشی از نظرات وی را درباره فرهنگ عامه، اهمیت آن و ارزش آثار مرحوم مرتضی احمدی در این زمینه را شامل می‌شود.
به‌عنوان یک پژوهشگر فرهنگ عامه،‌ آثار به جا مانده از مرحوم مرتضی احمدی را، که عموما در این بخش قابل دسته بندی هستند، چگونه می‌بینید؟ منظورم عمدتا آثار مکتوب و صوتی از ایشان است.خب البته آثار و صد البته شخصیت مرحوم مرتضی احمدی از زوایای متعددی قابل بررسی و دارای اهمیت است. آنچه در پرسش شما مطرح می‌شود درواقع یک بخش مجزا و منفک از دیگر ویژگی‌های شخصیتی و توانمندی‌های او نیست.
مانوس بودن مرحوم احمدی با درونمایه و لایه‌های متعدد فرهنگ عامه به‌ویژه ادبیات شفاهی،‌ خصلتی است که در قریب به اتفاق ویژگی‌های شخصیتی وی اثر گذاشته و برای مثال در هنر بازیگری ایشان نیز نمود بارزی دارد. به این معنی که بیشتر نقش‌هایی که احمدی در فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی و تئاترها بازی کرده است متناسب و مربوط به توانمندی وی در حوزه بازنمایی اجزای فرهنگ عامه بوده و از این رو می‌توان گفت که زندگی ایشان در مقام یک هنرمند به نحو قابل توجه متاثر از مختصات فرهنگ عامه است. به بیان دیگر، می‌توان گفت که نه فقط در آثار مکتوب و صوتی بلکه در کارهای نمایشی هم،‌ می‌توان رگه‌ها و نشانه‌های بارز اجزای فرهنگ عامه را در کارهای ایشان مشاهده کرد.
زنده‌یاد مرتضی احمدی خواندن ۴۰۰ ترانه ضربی را در کارنامه کاری خود ثبت کرده و چند کتاب تالیفی را هم در زمینه فرهنگ مردم تهران همچون «فرهنگ بر و بچه‌های تهرون» و «پرسه در احوالات تهرون و تهرونیا» نوشته است که قابل توجه است.
این نشانه‌هایی که می‌گویید تا چه حد در مطالعات فرهنگ عامه می‌تواند واجد ارزش علمی باشد؟
نگاه کنید یکی از مهم‌ترین اصولی که در ثبت و ضبط اجزای فرهنگ عامه در طول زمان به کار می‌رود آن است که همه چیزی در این بخش از فرهنگ، همان‌گونه که در بین مردم جریان دارد،‌ ثبت شود؛ یعنی پژوهشگر یا گردآورنده نباید چیزی را کم یا اضافه کند. این نکته مهم به بهترین نحو ممکن در آثار مرحوم احمدی وجود دارد هم در آثار مکتوب و هم در ترانه‌های اجرا شده. برای مثال کتاب‌های چهارگانه احمدی به جرأت از مهم‌ترین منابع ادبیات شفاهی فرهنگ عامه است و مکمل باارزشی است برای برخی دیگر از کتاب‌های دایره‌المعارفی از جمله کتاب «طهران قدیم» استاد جعفر شهری.
البته واضح است که این کتاب‌ها قابل مقایسه با یکدیگر نیستند چرا که کتاب مرحوم شهری با عنوان طهران قدیم حال و هوای تاریخی تهران را با جزئیاتش بیان می‌کند و همه اجزای فرهنگ عامه را به‌طور موشکافانه‌ای بیان کرده است. اما درست همانجا که شهری کمتر مورد توجه قرار داده، ‌یعنی ادبیات شفاهی،‌ مرتضی احمدی به بهترین شیوه ممکن توانسته است مکملی برای آن فراهم کند.
به نظر می‌رسد کسانی که در این حوزه کار کرده باشند یا دست‌کم آثار قابل استنادی تولید کرده باشند،‌ کم‌شمار هستند.
بله البته متاسفانه این‌گونه است و پژوهشگرانی که در حوزه ادبیات شفاهی کار کرده باشند،‌ پر شمار نیستند. در واقع شاخص‌ترین کارهایی که در این باره به انجام رسیده است مدیون تلاش پژوهشگران انگشت شماری همچون استاد علی بلوک باشی، استاد جعفر شهری و برخی از چهره‌های برجسته در ادبیات از جمله مرحوم احمد شاملو و مرحوم مرتضی احمدی است. از این نظر شما وقتی متوجه این نکته باشید که کارهایی مثل کارهای مرتضی احمدی در ثبت ادبیات شفاهی فرهنگ عامه،‌ کم شمار و نادر است، ارزش کار او را بیشتر درک خواهید کرد.
اما برخی اعتقاد دارند که ثبت و ضبط اجزای فرهنگ عامه به این علت که فرهنگ یک خصلت سیال دارد و ایستا نیست،‌ واپس‌گرایانه است و اهمیت بنیادی ندارد و بیشتر مناسب خاطره‌انگیزی و نوستالژی است.
بله فرهنگ به‌طور کلی و فرهنگ عامه به شکل مشخص‌تر، یک موجود زنده و همیشه در حال تحول است. در واقع تعریف فرهنگ جز با یک نگاه معطوف به پیوستار تاریخی ممکن نیست.
اما شناخت هر جامعه - شناخت دیگران از جامعه و شناخت جامعه از خود- مبتنی بر ستون‌های فرهنگی است.
فرهنگ به‌طور کلی دارای دو وجه است؛‌ فرهنگ رسمی و فرهنگ عامه. بدون شناخت هر یک از آنها نمی‌توان دیگری را شناخت. اتفاقا به همان دلیلی که فرهنگ زاینده است و سیالیت دارد باید ثبت و ضبط شود زیرا متونی که تولید می‌شود - چه متون ادبی، چه علمی و...-، ساختار زبان و دایره واژگانی و همه نمودهای رفتاری و نشانه‌های فرهنگی در جریان سیر پیش رونده فرهنگ معنادار می‌شوند و ثبت و ضبط آنها نه یک کار صرفا آکادمیک بلکه حتی یک امر اضطراری است.
برای مثال درباره ترانه‌های مرتضی احمدی بدیهی است که این ترانه‌ها خودسرانه و بدون هدف سروده نشده و هر یک از آنها به مناسبتی که مبتلا به جامعه آن روز بوده، تهیه و در اختیار دوستداران قرار می‌گرفته‌اند. مثلا ترانه «حمومی آی حمومی» فریاد شاعری بوده که سارق آنچه را این مرد داشته به سرقت برده و به همین منظور سروده شده است. یا ترانه «گله از چرخ ستمگر بکنم یا نکنم، شکوه از بخت بد اختر بکنم یا نکنم…» به خاطر مرد تهی‌دستی که به هرجا زده و به
هرکس متوسل شده و به جایی نرسیده و ناگزیر به جامعه درخود مانده متوسل و از آنها می‌خواهد که گره‌گشای کارش باشند، سروده شده است. مرد تهی‌دست سرانجام به این نتیجه می‌رسد که مشکلات جامعه از گرفتاری‌های خودش کمتر نیست و درمانی برای این مرد دردمند ندارند. این ترانه‌ها از آنجا که ماده خام پژوهش را فراهم می‌کنند، اهمیت دارند و می‌توانند پایه‌های مطالعات جامعه شناختی را گسترش دهند. ثبت و ضبط آنها برای شناخت جامعه ضروری است و من گمان نمی‌کنم داعیه‌داران چنین چیزی که شما در سوال به آن اشاره کردید، از اهمیت شناخت جامعه غافل باشند.
عموما این نگاه ناظر به حذف تدریجی برخی مناسبات فرهنگی و زایش برخی مناسبات نوین است.
بله! همان‌طور که قبلا هم گفتم، اجزای فرهنگ عامه مبتنی بر اقتضائات زمان تغییر پیدا می‌کنند. به بیان دیگر اجزای این بخش از فرهنگ، یا بر اساس امکان‌های موجود تغییر شکل می‌دهند یا در صورتی که کارکرد آنها از دست رفته باشد، از بین می‌رود؛ همچنانکه برخی از وجوه این فرهنگ از جمله برخی مراسم، برخی شعرها و ترانه‌ها و... از بین رفته است. منتها باید این نکته را یادآوری کنم که از بین رفتن این اجزای فرهنگی، چنانکه برخی از افراد دیگر ممکن است تصور کنند تراژیک و غم‌انگیز یا غیرطبیعی نیست. همان‌گونه که گفتم فرهنگ یک موجود زنده است و همواره در معرض تغییرها و تحول‌های متنوعی قرار دارد. اصطلاحا در هر زمان و در هر لحظه در حال به روز شدن است و این امر نگران‌کننده نیست. نگرانی آنجا است که به واسطه برخی کژکارکردها، مردم نسبت به بنیادهای هویتی خود و به بیان دیگر بنیادهای فرهنگی خود نگاه بی‌تفاوتی داشته باشند. در واقع آنچه شاید بتوان عنوان «فرهنگ باختگی» را برایش به کار برد. نگرانی در این بخش نهفته است.
درباره این موضوع بیشتر می‌توان صحبت کرد! اینکه منظور شما از بی‌تفاوتی مردم نسبت به اساس و بن مایه‌های فرهنگی خودشان چیست و... با این اوصاف به موضوع مصاحبه بر می‌گردم، آیا مبتنی به همین نکته‌ای که اشاره کردید،‌ شما کارکردی برای آثار مرحوم احمدی به‌ویژه در رفع این نگرانی قائل هستید؟
ترانه‌های روحوضی مرحوم احمدی به واسطه برخی مطایبه‌ها و طنازی‌هایی که در دل خود ترانه‌ها وجود دارد و همچنین به واسطه اجراهای خوب، دقیق و مناسب آنها قابلیت آن را دارد که برای مخاطبان امروزی‌شان جذابیت داشته باشد و تردیدی نیست که از این نظر بیشتر و بهتر می‌توانند با ایرانیان امروز ارتباط برقرار کند.
اما نگرانی از بی‌تفاوتی مردم به بن‌مایه‌های فرهنگی خود ژرف‌تر و پیچیده‌تر از آن است که بتوان به سادگی، خودمان را دلخوش به برطرف کردنش کنیم.
نگاه کنید مرحوم احمدی در کارهایش چیزی به اصل مطلب نه اضافه کرده و نه کم کرده است. در واقع همان چیزی را که از چندین دهه پیش در عروسی‌ها، عزاها، جمع‌های دوستانه، مهمانی‌ها و.... اجرا کرده، عینا با زبان و فرم دقیق و مناسبی ثبت و ضبط کرده و در دسترس عموم قرار داده است. این یعنی مواجهه بی‌کم و کاست با اجزای فرهنگ عامه که امکان تجربه‌اش را مرحوم احمدی برای تک‌تک ایرانیان فراهم کرده است. به بیان دیگر یک ماده خام مطلوب در ادبیات شفاهی!
مثلا اگر کسی بخواهد بخشی از مناسبات و مراسم گذشته را احیا کند،‌ این شانس را دارد که از آثار مکتوب و صوتی مرتضی احمدی به‌عنوان یک سند دست اول در این کار استفاده کند. اما از سوی دیگر پرسش شما قابل توجه است. اینکه آیا آثار مرحوم احمدی، به‌ویژه آثار صوتی به جا مانده از وی در ترغیب افکار عمومی به شناخت مختصات و ابعاد فرهنگی ایرانی اثر و عاملیت دارد؟ طبعا پاسخ این سوال مثبت است. فروش خوب کتاب‌های وی و همچنین فروش آلبوم ترانه‌هایش نشان‌دهنده استقبال عمومی نه فقط از مرحوم احمدی بلکه از یک کلیت به نام فرهنگ عامه است. این فضای همدلانه در میان جامعه حول محور فرهنگ عامه، مهم‌ترین زمینه‌سازی برای پاسداشت و به‌روزرسانی وجوه و اجزای فرهنگی و همچنین معرفی و حفاظت از بن‌مایه‌های فرهنگی ایرانی است.