اقامتگاه بومی قبرس، ارث مادربزرگ به نوه

گروه ترجمه: اسم من کیتی چارالامبوس است. مادربزرگم و خواهرهایش در واسیلیون زندگی می‌کردند. در آن زمان شهر پلیس، شهر مرکزی روستاهای کوچک در منطقه آکاماس بود. امروزه، منطقه پلیس به یکی از اصلی‌ترین تفرجگاه‌های گردشگری قبرس تبدیل شده است. زمانی که بچه بودم برای دیدن مادربزرگم و گذراندن تعطیلات عید پاک و تابستان به اینجا می‌آمدم. در آن روزها زندگی به کندی می‌گذشت؛ من اولین نوه خانواده بودم و همه توجهات به من بود. نسبت به آن روزها حس نوستالژیک دارم. پیاده‌روی‌های بعدازظهر با مادربزرگ را به یاد می‌آورم. املاک ما به دریا خیلی نزدیک بود و من این تفرجگاه را دوست داشتم. شب‌های ماه اوت را به خاطر می‌آورم که به داستان‌های خاله پرسا گوش می‌دادم. او به ما می‌گفت در شب‌های ماه اوت آسمان باز می‌شود، ستاره‌ها پایین می‌افتند و ما می‌توانیم آرزو کنیم، اما باید مراقب باشیم چه چیزی را آرزو می‌کنیم چون آرزوهایمان واقعیت پیدا می‌کنند. وقتی بزرگ‌تر شدم آرزو می‌کردم کسب‌وکار خودم را داشته باشم. هرگز فکر نمی‌کردم آرزویم برآورده شود و آن خانه گذراندن تعطیلات دوران کودکی به محل کسب‌وکار من تبدیل شود.

آغاز کسب‌وکار

سال‌ها برای شرکت هواپیمایی محلی‌مان کار می‌کردم. زمانی که برنامه بازنشستگی پیش از موعد اعلام شد، شرکت هواپیمایی را ترک کردم. در آن زمان خانه مادربزرگم به من به ارث رسیده بود اما تقریبا ویران شده بود. برای بازسازی آن به پول زیادی نیاز داشتم. خوش‌شانس بودم که در آن زمان صندوق‌های ساخت‌وساز اروپایی وجود داشت و این شروع کار بود. پس از آنکه فهرست دارایی‌ها تهیه شد، باید کارهای تشریفاتی و برخی کارهای اداری را انجام می‌دادم؛ به خصوص به این دلیل که در باغ ما بقایای باستان‌شناسی مربوط به سه دوره مختلف کشف شده بود.

هرچه پیش می‌رفتم اشتیاق تکمیل این پروژه در من قوی‌تر می‌شد. از اینکه می‌دیدم ایده‌ها و رویاهایم بزرگ‌تر می‌شوند، هیجان‌زده بودم. این پروژه یک تفرجگاه سنتی قبرسی بود.

حالا زندگی بسیار سریع و پر از فشار شده است. ما در دنیایی مدرن زندگی می‌کنیم و به همین دلیل تکنولوژی و راحتی یک الزام است. از آنجا که اکثر ما زندگی پرجنب و جوشی داریم، به فکر یک راه گریز بودم. بنابراین به خانه مادربزرگم برگشتم که برایم به معنی مکانی امن، باغی پر از گل‌های رز، سبزی‌های خانگی، درختان میوه و البته کیک‌های خانگی بود.

همه کارهایم را با لذت انجام می‌دهم. زمانی که با یک خانه سنتی سر و کار دارید، باید از عواطفی قوی برخوردار باشید. قلب‌های بزرگ می‌توانند مشکلات را تحمل کنند. من عاشق باغبانی و مراقبت از گل‌های رز هستم، این کار به من آرامش می‌دهد و همچنین از واکنش مثبت میهمانان به گل‌ها و باغ لذت می‌برم. از طریق این کسب و کار احساسات گرم مربوط به گذشته‌ام را به میهمانانم منتقل می‌کنم.

از آشپزی هم لذت می‌برم. اتاق‌های ما مجهز به آشپزخانه هستند، اما وقتی میهمانان بخواهند غذاهای قبرسی را امتحان کنند، با خوشحالی با آنها آشپزی می‌کنم. اغلب ترجیح می‌دهم مزاحم میهمانان نشوم و اجازه دهم آنها استراحت کنند. در واسیلیون حریم خصوصی از اهمیت بالایی برخوردار است.

واسیلیون علاوه بر اینکه کسب‌وکار من است، پناهگاهم نیز هست. نمی‌توانم تصور کنم که کار دیگری انجام دهم، چون از این کار بیشترین لذت را می‌برم. واسیلیون بخشی از تاریخ و زندگی من است. ما به یکدیگر پیوند خورده‌ایم. من هنوز هم به رویابافی ادامه می‌دهم و در شب‌های ماه اوت آرزو می‌کنم.

به گزارش «دنیای اقتصاد» واسیلیون که در سال ۱۹۲۹ ساخته شده و در مرکز یکی از شهرهای سنتی قبرس واقع است، توسط نوه مالک اصلی آن به دقت بازسازی شده و برای گردشگران سراسر جهان اقامتگاه دلپذیری را فراهم کرده است. در این مکان زندگی مدرن با فضای سنتی تلفیق شده و باغ‌های مملو از گل‌های محلی، میوه‌ها و سبزی‌های خانگی فضای دلپذیری را به وجود آورده است. آثار باستانی کشف شده مربوط به عصر هلنیستی(یونانی) نیز اکنون بخشی از جاذبه‌های گردشگری این مکان محسوب می‌شود.

سازمان جهانی جهانگردی در سال ۲۰۱۳ کتابی به انتشار رساند که در آن تجارب مردمی از مکان‌های مختلف دنیا را که در بخش گردشگری کشور خود فعال هستند، جمع‌آوری کرده است؛ «داستان‌های توریسم (چگونه گردشگری زندگی من ‌را غنی کرد؟)» نام این کتاب است که در واقع مجموعه‌ای از دلایلی را که می‌توان برای کار در بخش توریسم آورد، ارائه کرده است.