هیچ اتفاق غیرمنتظره‌ای نمی‌افتد - ۲۷ بهمن ۸۶

الناز مظاهری

غیر‌منتظره اولین اثر محمد‌هادی کریمی در مقام کارگردان است که تا‌کنون سیزده فیلمنامه نوشته است، دختران انتظار، سیب سرخ حوا، رخساره، مارال، اتانازی، چشمان سیاه و ساغر دستاورد‌های عمده او هستند که هیچ‌کدام اثر متفاوتی نبودند. اولین تلاش‌های کریمی برای آزمودن طریق کارگردانی در یک اثر کوتاه متجلی شد، فیلمی با مایه‌های انسان دوستانه در مورد تلاش یک معلول برای بازگرداندن کیف پول گمشده به صاحبش، اما «غیر‌منتظره» آغاز راه جدیدی است که قرار است این فیلمنامه‌نویس را به جرگه کارگردان‌ها پیوند زند، اولین اثر بلند کریمی حتی در حد و اندازه فیلمنامه‌های معمولی او هم نیست. غیر‌منتظره داستان یک مرد جوان است که به علت داشتن فاکتور‌های یک مانکن؛ برای این کار برگزیده می‌شود و حوادثی که در ادامه این ماجرا پیش می‌آید، قرار است که بیننده را جذب کند تا ۱۲۰ دقیقه به این روایت چشم و گوش بسپارد.

غیر‌منتظره نامی تجاری است. نامی که مخاطب می‌آفریند و تماشاگر جذب می‌کند و احتمالا هوشمندانه توسط کارگردان انتخاب شده است که این خوش‌سلیقگی را خیلی از کارگردانان به خرج نمی‌دهند و همین در بی‌توجهی مخاطب و سیگنال‌‌‌های منفی اولیه ارتباطی مخاطب تاثیر دارد. در عین حال موضوع فیلم نو و تازه است. همین تازگی و ابهام‌آمیز بودن، پتانسیل کشاندن تماشاگر به سالن سینما را دارد. طرح موضوع مدلینگ هم که در دهه‌های اخیر تا‌حدودی دور از دسترس بوده، کنجکاوی‌برانگیز است. همه این‌ها نکات مثبتی است که تا هنگام نشستن روی صندلی سینما و قبل از آغاز اولین سکانس فیلم با تماشاچی همراه است؛ به محض شروع فیلم و برخورد با بازی‌های ضعیف خیلی راحت متوجه خواهیم شد که فاکتورهای جذاب و رنگی‌ای که به دنبال آن به سالن کشیده شدیم، در حد همان عناصر فریبنده باقی مانده‌اند.

ماجراهای فرعی‌ای هم علاوه بر موضوع مدل شدن محمود (دانیال عبادی) در قصه وجود دارد که فیلم به دلیل کیفیت تمرکز و نحوه ارائه آنها باعث ابهام بیشتر شده‌اند و چفت و بست مناسبی برای رویدادهای ماجرا ایجاد نکرده‌اند.

فیلم در کلیت ماجرا سوال‌های زیادی را بی‌پاسخ می‌گذارد. این که چرا شیوا (همسر محمود) که ‌هانیه توسلی نقش آن را ایفا کرده است، هیچ‌گونه تعلق خاطری به موفقیت‌های محمود، خصوصا پس از چاپ عکس بزرگ او در اتوبان ندارد، نمی‌دهد. نگرانی شیوا در فیلم کاملا عنوان نمی‌شود و دلایل مخالفت او به طور واضح شرح داده نمی‌شوند. اگر بخواهیم رفتارهای محمود را به عنوان دلیل ذکر کنیم، مجادله‌ای جدی بر سر این موضوع رخ نمی‌دهد که شاید این به ضعف دیالوگ‌ها باز گردد. نسخه‌ای که دکتر روانپزشک برای جدایی شیوا از محمود می پیچد هم پایه منطقی به لحاظ پزشکی و سینمایی ندارد.

هرچند خود کریمی پزشک است و اطلاعات کافی از علم پزشکی دارد، اما یک همچین راه‌حلی از نادرترین راه حل‌های پزشکی می‌تواند باشد و به لحاظ سینمایی هم پذیرش فوری آن توسط شیوا با منطق شناختی او سنخیت ندارد.

ایراد اصلی فیلم نه در قصه بلکه در پرداخت شخصیت اصلی فیلم است و این مساله بارزترین وجهش نا‌امیدی مخاطب از فیلم و کارگردان است و این عمیقا گسست مخاطب و فیلم را سبب می‌شود. واکنش‌ها به اتفاقات مختلف منطقی نیست.

چرا که انگیزه‌ها برای مخاطب روشن نشده است. این عدم شناخت در لحظات بحرانی نیز بیشتر به شناخت شخصیتی از بازیگرها لطمه می‌زند. زمانی که شیوا با ترفندی شوخ‌طبعانه و ساده محمود را به خانه می‌کشد تا تولدش را به او تبریک بگوید، چه واکنشی از او باید انتظار داشت‌؟ بخندد، بگرید، دعوا راه بیا‌ندازد، قهر کند یا آن را شوخی محسوب کند. ما هیچ‌کدام از این‌ها را نمی‌بینیم و با یک خشم مصنوعی در نگاه محمود و بدون عکس‌العمل واضح ماجرا تمام می‌شود. نه این که این رویداد به دلیل عدم‌حدس زدن از طرف مخاطب موفقیت فیلمنامه‌نویس محسوب شود؛ بلکه به عکس چون شناخت کافی از محمود در رویدادهای پیشین به دست نیامده است، وضعیت واکنشی گنگی برای حدس و گمان ایجاد می‌شود و انتخاب یکی از این حدس‌ها مشکل را پیچیده و وضعیت را مبهم‌تر می‌کند. از این رو اغتشاش در شخصیت و رفتار محمود او را در حالتی مبهم قرار داده و تحلیل صحیحی از این شخصیت در قصه شکل نگرفته است.شاید این به انتخاب بازیگر فیلم هم بازگردد که برای طراحی یک چنین بازی‌هایی در مقاطع مختلف خصوصا زمان شعف‌ها، عصبانیت‌ها و واکنش‌های مثبت و منفی محمود لازم بود بازیگر تواناتری این نقش را بازی کند تا یک مدل و این از عوامل اصلی در عدم توانایی فیلم در بر قراری ارتباط صحیح و برپایه آگاهی و اطلاعات است.اما خود پرداختن به ایده فراز و فرود یک آدم در عرصه مدلینگ جذابیت‌های خاص خود را داشت که عدم‌تجربه کارگردان و شاید نداشتن شناخت کافی در حوزه مد و مسائل مربوط به آن هم در ضربه زدن به اولین اثر «کریمی کارگردان» موثر بوده است.