سیر ترقیات فرنگی

ناصرالدین شاه در دوران سلطنت خویش سه‌بار به دیار فرنگ سفر کرد. از این قرار:

سفر اول برابر با ۱۲۵۲ ه.ش ۱۸۷۳ میلادی

سفر دوم برابر با ۱۲۵۷ ه.ش ۱۸۷۸ میلادی

سفر سوم برابر با ۱۲۶۸ ه.ش ۱۸۸۹ میلادی

سفر مغرب خیال‌انگیز بود، هم فال بود و هم تماشا. اما انگیزه طراحان این سفرها سیاحت نبود سیر و سلوک در قانون تربیت و مدنیت بود که به‌واسطه انقلابات، تاریکی قرون گذشته متروک شده بود. بر سر آن بودند که پادشاه و بزرگان کشور با مشاهده ترقیات طبیعی و صنعتی مغرب از تمدن جدید آگاه شوند و تنظیمات مغرب‌زمینیان را در حفظ حقوق ملت و ثروت دولت به رای‌العین ببینند تا برای پیشرفت دولت و ملت ایران تدابیر فوری و موثر بیندیشند.

این فکر از یک فرض سیاسی سرچشمه می‌گرفت که چون دولت عامل اصلاح و ترقی است سران دولت باید به ترقی‌خواهی اعتقاد یابند و به اصلاح مملکت برخیزند، فکری که در سراسر مشرق رایج بود به همان نیت سلطان عثمانی سفری به فرنگ (۱۲۸۳ ه.ق) کرده بود. چند سال بعد برادر امپراتور ژاپن [۱]رهسپار آن دیار شد. حالا نوبت شهریار ایران بود. به خیال میرزاحسین‌خان سپهسالار این سفر شاهراه بزرگی به روی ترقی ایران می‌گشود. او حتی در تشویق شاه گفت: «ارمغان این سفر معظم‌تر از فواید سفر نادر به هندوستان خواهد بود.»[۲] میرزا حسین‌خان طی‌نامه بلندی به شاه چنین از فواید سفر غرب سخن گفته بود:

«فواید و معانی این سفر ... همایونی به فرنگستان در نظر اغلب عقلای ما هنوز به آن‌طور که باید معلوم نشده است … این عزم ملوکانه محض سیاحت نیست، این یک شاهراه بزرگی است که از برای ترقیات ایران گشوده می‌شود، در این سفر تنها پادشاه ایران به فرنگستان نمی‌رود، در حقیقت تمام دولت ایران به جهت نجات این ملک به تفحص اوضاع دنیا می‌رود. هرگاه مقصودات عالیه ... درست به‌عمل آید نتایج آن بلاشک معظم‌تر از آن فواید خواهد بود که نادر به واسطه فتوحات خود در سفر هند تحصیل نمود. پس از مراجعت ... جمیع خیالات باطل و کل غفلت‌های کهنه تغییر خواهد یافت و آن اشخاص که تا به حال بی‌آنکه ملتفت بشوند مانع ترقی بوده‌اند و گاهی هم عمدا اصول تمدن را خلاف شریعت محمدی شمرده‌اند بیش از همه‌کس مقوی منظورات عالیه … خواهند بود. علاوه بر هزار نوع فواید دیگر، مراودات شخص اعلیحضرت … با سلاطین فرنگ میان ایران و سایر دول ارتباط و مصالح تازه به میدان خواهد آورد … دولت ایران آن وقت تازه داخل سلک دول متمدنه خواهد بود. خلاصه امروز سرمایه امید ایران این سفر فرنگستان است، ویقینا این سفر را می‌توان منشأ هزار نتایج بزرگ، بلکه اسباب نجات این ملک قرار داد، کمال بدبختی خواهد بود هرگاه این وسیله بزرگ را از دست بدهیم و آن نتایج عالیه که منظور است حاصل ننماییم. بر هر وزیر بلکه بر هر رعیتی که فی‌الجمله غیرت ملی داشته باشد واجب است که اسباب رونق این سفر را به هر وسیله‌‌ای که بتواند تقویت نماید.»[۳]

او در سر مقاله روزنامه وقایع عدلیه نیز نوشته بود: «در خطه آسیا تا این عصر که آیین تمدن و رسم مراودات چندان مسلوک و معهود نبود و ثمرات اختلاط و الفت که اصول قاعده مردمی و اساس قانون تربیت و انسانیت است مجهول و متروک بود، قطع مراوده با دول و ملل و سد باب شناسایی و معرفت را مایه صلاح و سلامت و وسیله امن و راحت می‌شمردند. مشرق زمینی‌ها قرن‌ها از ترقیات طبیعی و صنعتی و فواید نشر علوم دور ماندند و به دست بی‌دانشی ابواب صلاح و رفاه را به روی خود بستند، پادشاهان مشرق زمین هرگز به‌خاطر نیاوردند که بی‌غائله جنگ و جدل از خطه ملک و خط سرحد به خارج مملکت می‌توان پا بیرون نهاد، یا جز از در خصومت و طریق خلاف گامی به خاک دیگری می‌توان برداشت. چنان این عقیده باطل به‌خاطر خلق راسخ بود که مسلمین قطعه آسیا ... منزوی و منقطع نشستند و بلندی و برتری دیگران را به حسرت نظاره کردند، اما در این عهد به ملکات عقل به تصفیه آن احوال و محو عادات و رسوم ناممدوح سلف توجه گردید و از آغاز این سلطنت به اقتضای حالت و استعداد مملکت علوم نافعه و صنایع مستحدثه اروپ را به این طرف جلب و شایع نمودند، اینک قصدی بزرگ‌تر در نظر است. پادشاه مصمم شده‌اند که به مجاهدت نفس و مشهودات نظر راه ترقی اروپا را به این مرز و بوم بگشایند و آن قسم وسایل حسنه که دول فرنگ در حفظ حقوق ملت و تمهید لوازم آسودگی و ثروت خلق به‌دست گرفته مظهر این همه امتیازات حیرت‌انگیز شده‌اند خود به رای‌العین علانیه فرموده، در تکمیل ترقیات و تدارک لوازم آسایش اهالی این مملکت تدابیر فوری و موثر کسب کنند.» [۴]

در نامه‌های رسمی شاه به روسای کشورهای اروپا که کم یا بیش به یک مضمون نگاشته شده، چنین تاکید رفته: «از آنجا که نظم تمدن و کثرت صنایع و انتشار علوم فرنگستان، عموم ملل را با همدیگر مربوط ساخته است، خواستیم ترقیات آن ممالک را به شخصه سیر و تحقیق نماییم.»[۵] چند روز پیش از عزم سفر نیز شاه در سلام عام گفت: «مقصود این است بعضی از امور که بدون مشاهده حسیه معلوم و محقق نمی‌توان نمود، ملاحظه نموده آنچه مایه ترقی دولت و ملت و رونق صنعت و تجارت و زراعت و غیره باشد با خود خواهیم آورد.»[۶] ملکم وزیر مختار ایران نیز در صحبت با لرد گرنویل وزیر امور خارجه انگلیس از همان مقوله حرف زد که: [۷] «شاه و صدراعظم دست به‌دست هم داده، به اصلاح مملکت کمر همت بسته‌اند. قصد پادشاه از مسافرت انگلستان این است که به شخصه پیشرفت این کشور را در جهان تمدن ببیند. مطلوب این بود که فقط چند نفری همراه باشند ولی پادشاه علاقه‌مند است جملگی وزیران از احوال مغرب زمین آگاه شوند چه این خود وسیله بیداری افکار ایشان خواهد گشت و نقشه اصلاحات را نیکوتر پیش خواهند برد.»[۸]

شاه در کار سفر فرنگ استخاره کرد، بسیار بد آمد. به میرزا حسین‌خان نوشت: «حالا که خدا مصلحت ندانست، باید کلیتا از این صرافت افتاد.»[۹] نامه شاه به میرزا حسین‌خان خواندنی است: «جناب صدر اعظم، چون سفر فرنگستان کار عمده‌‌ای بود، برای تسلیه خاطر لازم شد استخاره به قرآن بشود که اگر خوب آمد به جد تمام مشغول بشویم، اگر بد آمد که از صرافت بیفتیم. امروز به آقا سید صادق نوشتم، بدون اینکه مطلب را بفهمد، نیت را استخاره کرد اول آیه میانه مایل به بد آمد، برای رفع تردید دوباره استخاره شد بسیار بد آمد. آیه مبارکه را فرستادم ببینید، حال که خدا مصلحت ندانست باید از این صرافت افتاد. با شارژ دافر روس دیگر مذاکره نشود. ان‌شاءالله در داخله سفرهای خوب باید کرد در این زمستان ... کارها را باید به خدا واگذاشت، زیاده فرمایشی نبود.»[۱۰] ولی صدر اعظم به استخاره اعتقاد نداشت، در نیکویی سفر برهان آورد و رای خود را به شاه پذیراند.

کاروان سلطنتی مرکب از شاه و صدراعظم با هیاتی از بزرگان دولت و شاهزادگان و انیس‌الدوله زن سوگلی شاه در ۲۱ صفر ۱۲۹۰ ه.ق رهسپار فرنگ شدند، به ترتیب این کشورها را دیدند: روسیه، آلمان، بلژیک، انگلیس، فرانسه، سوئیس، ایتالیا، اتریش از راه عثمانی و قفقاز پس از پنج ماه در نیمه رجب به ایران باز آمدند. با سران ممالک و رجال سیاسی آن کشورها گفت‌وگو داشتند. دیدن کارخانه‌های گوناگون صنعتی، تاسیسات نظامی و برخی تاسیسات اجتماعی نیز جزو پروگرام [برنامه] عمومی سفر به آن ممالک بود. شاه به پارلمان آلمان و فرانسه و انگلیس رفت در پارلمان آلمان به دفاع بیسمارک از نقشه دولت گوش داد. در انگلیس شیوه کار وکلای طرف اغلب (اکثریت) یا ماژوریته و کلای طرف اقل (اقلیت) یا مینوریته توجه پیدا کرد و بلژیک کشور: «بسیار آزاد و رتق و فتق امورات با مجلس پارلمنت است ... روزنامه‌نویسان این ولایت بسیار آزاد هستند، هر چه بنویسند از هیچ‌کس باک ندارند.»[۱۱]

از مردان سرشناس اروپا که حضور شاه رسیدند یکی لسپرس فرانسوی مهندس ترعه سوئز بود که اکنون نقشه راه‌آهن سرتاسری اروپا و آسیا را می‌ریخت، دیگر کروپ صاحب کارخانه‌های بزرگ جنگی آلمان و روچیلد سرمایه دار معتبر یهودی، بعد‌ها که موضوع کمپانی بین المللی راه‌آهن ایران با پشتیبانی آلمان عنوان گردید قرار بود به سرمایه روچیلد ساخته شود. شاه در یادداشت‌های سفر اول خود به تاریخ دوشنبه ۱۲ جمادی الاول ۱۲۹۰ ه.ق آورده است: «روچیلد معروف یهودی که بسیار با دولت (ثروتمند) است به حضور آمد، صحبت شد، حمایت یهودی‌ها را زیاد می‌کرد و از یهود ایران، عرض می‌کرد که باید آسوده باشند به او گفتم: شنیده‌ام شما برادرها هزار کرور پول دارید من بهتر می‌دانم که پنجاه کرور به یک دولت کوچک یا بزرگی بدهید، مملکتی را بخرید و آنچه یهود در دنیا هست آنجا جمع بکنید و خودتان رئیس آنها بشوید و همه را آسوده راه ببرید و این‌طور متفرق نباشید. بسیار خندیدم و جواب نداشت به ما بدهد. به او حالی کردم که من به جمیع ملل خارجه که در ایران هستند حامی هستم.»[۱۲]

باری از نظرگاه سپهسالار سفر فرنگ دو جنبه اصلی و متمایز داشت یکی سیر معنوی شاه و بزرگان دولت در جهان نو به امید پیش بردن نقشه تحول و ترقی ایران، دوم گفت‌وگو با سران دولت‌ها برای تحکیم وضع ایران در سیاست بین الملل. به علاوه چند ماه پیش از سفر امتیازنامه رویتر به امضا رسیده بود (۱۸ جمادی الثانی ۱۲۸۹ ه.ق) که اهمیت اقتصادی و سیاسی زیاد داشت، در واقع انگلیس و روس را در تقابل هم قرار می‌داد. [۱۳] تلاش سپهسالار در اینکه ایران بتواند جایگاه محکم‌تری در سیاست جهانی به دست آورد چندان موفقیت‌آمیز نبود اما تا درجه‌‌ای توانست علاقه عمومی آلمان را به سوی ایران جلب کند. این توجه در عهدنامه‌‌ای که ضمن همان سفر با دولت بیسمارک بست منعکس شده است. اما کوشش وی در اینکه مناسبات روس و انگلیس به هم بزند به جایی نرسید.

[۱] موتسو هیتو Mutsu Hito - ۱۸۶۷- ۱۹۱۲ میلادی امپراتور تجددطلب ژاپن که هدف او اقتباس از تمدن جدید اروپا بود وی در سال ۱۸۸۹ میلادی مقارن با سال ۱۳۰۷ ه.ق پس از غلبه بر فئودال‌ها و عناصر ارتجاعی کشور خود، فرمان تاسیس پارلمان را صادر کرد.

[۲] آدمیت، فریدون. اندیشه ترقی و حکومت قانون (عصر سپهسالار). خوارزمی. چاپ دوم. تهران. ۱۳۵۶ ص ۲۵۹

[۳] آدمیت، فریدون. اندیشه ترقی و حکومت قانون (عصر سپهسالار). خوارزمی. چاپ دوم. تهران. ۱۳۵۶ ص ۲۶۰

[۴] همان ماخذ، همان صفحه

[۵] همان ماخذ، ص ۲۶۱

[۶] آدمیت، فریدون. اندیشه ترقی و حکومت قانون (عصر سپهسالار). خوارزمی. چاپ دوم. تهران. ۱۳۵۶ ص ۲۶۲

[۷] لرد گرنویل به تامسون ۱۷ آوریل ۱۸۷۳ برابر با ۱۶ صفر ۱۲۹۰ ه.ق

[۸] آدمیت، فریدون. اندیشه ترقی و حکومت قانون (عصر سپهسالار)، ص ۲۶۲

[۹] همان ماخذ، همان صفحه

[۱۰] همان ماخذ، همان صفحه،پی نوشت.

[۱۱] آدمیت، فریدون. اندیشه ترقی و حکومت قانون (عصر سپهسالار). خوارزمی. چاپ دوم. تهران. ۱۳۵۶ ص ۲۶۳

[۱۲] همان ماخذ، همان صفحه

[۱۳] میرزا یعقوب خان در رساله خود می‌نویسد: «چه عیب خواهد داشت به قدر امکان صاحبان مایه خارجه را آلوده خیر و شر ایران بکنند.» همان ماخذ، ص ۴۸