برنامه‌ریزی برای سقوط دولت ملی

ترجمه: شیدا قماشچی

اشاره: یکی از اسنادی که وزارت خارجه ایالات‌متحده اخیرا منتشر کرده، گزارش بریتانیا از روند رویدادهای منتهی به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است که منبع آن مشخص نیست اما حدس زده می‌شود در وزارت خارجه بریتانیا یا سفارت انگلیس در واشنگتن تهیه شده باشد. مطابق این گزارش فقط فرماندهان لشکر، رئیس پلیس و مسوول سازماندهی تظاهرات مردمی از نقشه روز کودتا آگاهی داشتند و حزب توده شانسی نداشت که از این نقشه اطلاع بیابد. بخشی از این گزارش را می‌خوانید:

[متن سند]

گزارش بریتانیا

فوق محرمانه

۲ سپتامبر ۱۹۵۳ (۱۱ شهریور ۱۳۳۲)

بازبینی سیاسی بحران‌های اخیر

مرحله اول

۱. آنچه در ذیل می‌آید شرح وقایعی است که به حوادث ۲۱-۱۹ اوت منجر شد.

۲. در روز ۱۱ ژوئیه مطبوعات ایران نامه‌نگاری دکتر مصدق و پرزیدنت آیزنهاور را منتشر کردند. مجامع سیاسی ایران پاسخ آیزنهاور را حرف آخر آمریکا در مناقشه نفتی برشمردند و مقامات سفارت آمریکا هم ادعا کردند که این پاسخ پس از دقت فراوان و با در نظر گرفتن تبعات احتمالی آن، از جمله گرایش دکتر مصدق به سمت شوروی، تهیه شده است.

۳. در روز ۲۰ ژوئیه، سرلشکر زاهدی که دو ماه گذشته را در مجلس تحصن کرده بود، از طرف دولت تضمین گرفت که مورد آزار قرار نگیرد مشروط بر اینکه در فعالیت‌های ضددولتی شرکت نکند و به این ترتیب مجلس را ترک کرد.

۴. تا ۲۵ ژوئیه از سرلشکر زاهدی خبری در دست نبود و شایع شد که در اختفا به‌سر می‌برد. گزارش‌های موثقی موجود است که او به‌صورت مخفیانه با شاه و سفارت آمریکا در تماس بوده است. همه عقیده داشتند که دولت ایالات‌متحده خواهان سقوط دولت دکتر مصدق است.

۵. در ۲۶ ژوئیه آقای هندرسون، سفیر آمریکا که برای تعطیلات به اروپا سفر کرده بود با آقای ملبورن، رئیس بخش سیاسی سفارت آمریکا در تهران دیدار می‌کند. شایعات زیادی منتشر شده بود که سفارت آمریکا مایل بود سرلشکر زاهدی جانشین دکتر مصدق شود ولی شاه که به زاهدی بدگمان بود، فرد دیگری را ترجیح می‌داد.

۶. در روز ۲۷ ژوئیه گزارش شد که سفر شاهدخت اشرف به تهران به فعالیت‌های پشت‌پرده مربوط است.

۷. اظهارات آقای دالس در نشست مطبوعاتی‌اش در روز ۲۹ ژوئیه و ابراز نگرانی از رشد فعالیت‌های کمونیستی در ایران، به نوعی اخطار به مصدق شمرده شد تا از نزدیکی با توده‌ای‌ها و شوروی بپرهیزد.

۸. برخی از شخصیت‌هایی که با شاه ارتباط نزدیک داشتند در روز ۳ اوت گزارش داده‌اند که شاه اعلام کرده به‌زودی تغییرات اساسی شکل خواهد گرفت. عقیده بر این بود که ژنرال شوارتسکوف، مستشار اسبق آمریکایی در ژاندارمری ایران، به حضور شاه رفته و در این دیدار جزئیات کامل کودتای نظامی را در اختیار شاه قرار داده است.

۹. محافل دولتی پس از اظهارت روز ۴ اوت آیزنهاور بیم آن داشتند که او دست به هر اقدامی بزند تا از قرارگیری ایران در پس پرده آهنین جلوگیری کند.

۱۰. در روز ۸ اوت مطبوعات توده‌ای اعلام کردند که شاه قصد انجام کودتای نظامی دارد.

۱۱. بنا بر گزارش‌های دریافتی در روز ۹ اوت، دیدارهای محرمانه‌ای میان شاه، سرلشکر زاهدی و برخی از مقامات سفارت آمریکا جریان داشت.

۱۲. در روز ۱۱ اوت شاه و ملکه به رامسر رفتند تا تعطیلات را در سواحل دریای خزر سپری کنند.

۱۳. در روز ۱۳ اوت شاه فرمان برکناری مصدق و جانشینی سرلشکر زاهدی را صادر کرد. سرهنگ نصیری فرمانده گارد شاهنشاهی به‌طور محرمانه این فرمان را از رامسر به تهران منتقل کرد.

۱۴. در روز ۱۴ اوت مطبوعات توده‌ای جزئیات بیشتری از کودتای مشکوک را منتشر کردند. در تهران به‌صورت گسترده‌ای شایع شد که حزب توده اطلاعاتی راجع‌به جابه‌جایی واحدهای ارتش را در اختیار نخست‌وزیر قرار می‌دهد. گزارش شد که نخست‌وزیر به ستاد ارتش دستوراتی داده تا در صورت وقوع کودتا به‌کار بگیرند.

۱۵. اواخر شب ۱۵ اوت سرهنگ نصیری به خانه مصدق می‌رود و نسخه‌ای از فرمان سلطنتی را به فرمانده یگان مسوول حفاظت از نخست‌وزیر ابلاغ می‌کند. او به محض اینکه محل را ترک کرد، دستگیر می‌شود. به‌نظر می‌رسد نقشه این بوده که گارد شاهنشاهی همزمان با ابلاغ فرمان سلطنتی به منزل دکتر مصدق، ستاد ارتش و مراکز پلیس، رادیو و دیگر مراکز مهم رفته و آنها را به اشغال خود دربیاورند. اشتباهی رخ داد و نقشه شکست خورد. گفته می‌شد که افسران رده‌های پایین‌تر گارد محافظ از طرفداران حزب توده بودند و نقشه را مختل کردند.

۱۶. در روز ۱۶ اوت دولت اعلام کرد که کودتا شکست خورده است. گردهمایی‌های مردمی تشکیل شد که درخواستشان تاسیس جمهوری بود. بلافاصله پس از آنکه رادیو شکست کودتا را اعلام کرد، شاه و ملکه رامسر را به قصد بغداد ترک کردند.

مرحله دوم

۱. در روز ۱۷ اوت جمعیت توده‌ای و دیگر طرفداران دولت مجسمه پدر شاه را از میادین شهر تهران به پایین کشیدند. مجسمه شاه را که در یکی از پارک‌ها نصب شده بود نیز سرنگون کردند. در تمام دفاتر دولت عکس شاه را پایین آورده و لگدمال کردند. در شهرستان‌ها نیز همین اتفاقات افتاده است. جوانان، اغلب پیروان حزب توده، در خیابان‌های تهران فریاد «مرگ بر شاه» و «سلطنت باید پایان یابد» سر می‌دهند. روزنامه‌های توده‌ای و مطبوعات طرفدار دولت در سرمقاله‌هایشان خواستار تاسیس جمهوری شدند و اعلام کردند که محمدرضا پهلوی دیگر شاه نیست زیرا از کشور متواری شده است. دکتر فاطمی، وزیر امورخارجه، به امضای خود مقاله‌ای بسیار تند علیه شاه در روزنامه «باختر امروز» به چاپ رساند.

۲. سخنگوی دولت اعلام کرد که ایران از عراق درخواست کرده اقدامات لازم را انجام دهد تا از هرگونه درگیری میان دو کشور دوست و همسایه جلوگیری به‌عمل بیاید. او همچنین اضافه کرد که توصیه‌های لازم به سفیر ایران و کارکنانش در عراق ارائه شده تا از هرگونه تماس با شاه خودداری کنند.

۳. دکتر مصدق و مشاورانش از جبهه ملی تمام روز را در جلسه بودند تا راه‌حلی برای مشکلات پدید آمده بیابند. رهبران حزب توده، دکتر مصدق را تشویق می‌کردند تا طی حکمی اعلام کند دوران سلطنت در ایران به پایان رسیده و جمهوری جایگزین آن شده است. آنها به مصدق اطمینان دادند که به‌عنوان نخستین رئیس‌جمهوری ایران انتخاب خواهد شد. این‌گونه به اطلاع ما رسیده که مصدق با این پیشنهاد مخالفت کرده و خواستار تشکیل شورای سلطنت، مرکب از سه نماینده برگزیده او بوده است. او پیشنهاد کرده که پس از انتصاب اعضای شورا، دومین رفراندوم برگزار شود تا مردم این اقدامات را تایید کنند. تمام روز فرستاده‌های حزب توده و نخست‌وزیر در رفت‌وآمد بودند تا این دو دیدگاه را به یکدیگر نزدیک کنند. در آخر سازش ممکن شد، به این ترتیب که شورای سلطنت تشکیل شود و رفراندوم سومی برگزار شود تا «خواست و اراده مردم» برای تشکیل جمهوری تبیین شود. نماینده دولت اعلام کرد که تغییر رژیم مد نظر دولت نیست، ولی یک شورا یا دستگاه مناسب تشکیل خواهد شد تا وظایف شاه را که کشور را رها کرده، به انجام برساند.

۴. مطبوعات اپوزیسیون عکسی از فرمان سلطنتی که نخست‌وزیری زاهدی را اعلام می‌کرد، منتشر کردند و نوشتند که در نبود مجلس تنها شاه است که می‌تواند فرمان عزل و نصب نخست‌وزیر را صادر کند. در نتیجه دولت دکتر مصدق دیگر وجهه قانونی ندارد و باید آن را قیامی ضددولت قانونی مملکت دانست.

۵. در روز ۱۷ اوت سرلشکر زاهدی موفق شد تا کنترل لشکر موتوریزه و مرکز پلیس را در دست بگیرد. همچنین مشخص شد که تلاش دومی در راه است تا به‌زودی دولت مصدق را سرنگون کنند.

۶. آقای هندرسون سفیر آمریکا، وارد تهران شد.

۷. در روز ۱۸ اوت صدها تن از طرفداران حزب توده به تظاهرات پرداخته و تشکیل «جمهوری دموکراتیک» را خواستار شدند. رهبران توده‌ای به مصدق اطلاع دادند که کودتای نظامی دومی در راه است تا دولتش سرنگون شود. آنها از مصدق خواستند تا تعداد ۱۰ هزار تفنگ و سلاح کوچک در اختیارشان قرار دهد از دولت حمایت کنند. دکتر مصدق در پاسخ به این درخواست، جزئیات بیشتری از ماجرا را از آنها خواست ولی توده‌ای‌ها موفق نشدند جزئیات بیشتری فراهم کنند. شاه و ملکه بغداد را به قصد رم ترک کردند و روزنامه‌های طرفدار دولت همچنان به این موضوع پرداختند که شاه به‌دلیل ترک کشورش از مقام خود عزل شده است. مشخص شده که خروج شاه از بغداد تا حدی مایه آرامش محافل دولتی شده زیرا می‌ترسیدند که شاه به تبریز برود و از آنجا جنبشی علیه دولت مرکزی به راه بیندازد. دکتر مصدق و مشاورانش تمام روز ۱۸ اوت را مشغول کار روی آخرین جزئیات تشکیل شورای سلطنت و سازماندهی برگزاری دومین رفراندوم بودند. آقای هندرسون بعدازظهر آن روز با مصدق تماس می‌گیرد… ملاقات آنها به‌طور ناگهانی پایان می‌یابد. بنا به گفته منابع موثق خبری، بلافاصله پس از این بود که نقشه‌ها برای حوادث روز ۱۹ اوت به جریان افتادند. در این هنگام فقط فرماندهان لشکر، رئیس پلیس و آقای بهبهانی که مسوول سازماندهی تظاهرات مردمی بود، از این نقشه آگاهی داشتند و در نتیجه حزب توده کوچک‌ترین شانسی نداشت که از این نقشه اطلاع بیابد.

۸. حدود ساعت ۸ صبح روز ۱۹ اوت جمعیتی نزدیک به سه هزار نفر مسلح به چوب و چماق تظاهراتی ضدمصدق و به طرفداری از شاه را در جنوب شهر تهران به راه انداختند. آنها در خیابان‌های تهران فریاد می‌زدند «مرگ بر مصدق خائن» و «زنده‌باد شاه». اگرچه به‌نظر می‌رسید احساسات سلطنت‌طلبانه آنها به جوش آمده ولی اکثر این جمعیت پول دریافت کرده بودند تا در این تظاهرات شرکت کنند؛ تعداد زیادی از تظاهرات‌کنندگان افراد بیکار و اراذل معروف و شناخته‌شده بودند. همزمان رئیس پلیس دستوراتی صادر کرد مبنی بر اینکه نباید با تظاهرات‌کنندگان برخوردی صورت بگیرد.

برخی از جمعیت به سمت بازار به حرکت درآمدند و تهدید کردند که مغازه‌ها را غارت خواهند کرد. این تهدید به سرعت تاثیر کرد و بازار به آنی تعطیل شد. جمعیت افزایش یافت و عده‌ای از متمولان که از سیاست‌های مصدق و به خصوص گرایش او به حزب توده بیزار بودند به تظاهرات‌کنندگان پیوستند. تعداد زیادی کامیون و اتوبوس که آن روز صبح تدارک دیده شده بودند در صحنه حاضر شده و به‌صورت رایگان به جابه‌جایی مردم پرداختند. این وسایل نقلیه در شهر می‌چرخیدند و مردمی که بر آن سوار بودند شعار سر می‌دادند و این‌گونه یک جنگ روانی به سود شاه به راه انداختند.

به سرعت مشخص شد که تمام نیروی پلیس پشتیبان تظاهرات‌‌کنندگان است و افسران پلیس در برخی موارد به تظاهرات‌کنندگان جهت می‌دادند و آنها را هدایت می‌کردند. دکتر مصدق به سرعت رئیس پلیس را برکنار کرد و دستور دستگیری او را داد. او همچنین به ارتش دستور داد تا با تانک و زره‌پوش به خیابان برود و جمعیت را متفرق کند. طبیعتا دستور صادره از طرف ستاد ارتش به سرعت اجرا نشد و پس از چند ساعت که سربازان به خیابان آمدند به راحتی توسط مردم قانع شدند که برای دفاع از شاه به جمعیت بپیوندند. در فاصله بین ساعت ۹ صبح تا ۱۲ ظهر، مراکز ۳ حزب حامی دولت و دفاتر روزنامه‌های طرفدار مصدق مورد هجوم قرار گرفته و به آتش کشیده شدند. جمعیت سپس به روزنامه‌های توده‌ای حمله برد و در آنجا با اندکی مقاومت مواجه شد ولی به‌زودی این مقاومت درهم شکست.

کامیون‌های حامل سربازان، تانک‌ها و ماشین‌های زره‌پوش تا ظهر در تمام شهر پخش شدند و در برخی موارد به سمت مردم آتش گشودند. اما در بیشتر موارد سربازان به تظاهرات‌کنندگان پیوستند. در ساعت ۲:۳۰ بعدازظهر طرفداران سرلشکر زاهدی رادیو را اشغال کرده و اعلام کردند که دکتر فاطمی تکه تکه شده و تمامی دفاتر دولتی تصرف شده و دکتر مصدق نیز فرار کرده است (این گزارش‌های دروغین بی‌درنگ بر پایتخت تاثیر گذاشت و روحیه طرفداران دولت را که ممکن بود مقاومتی از خود نشان دهند به‌طور کامل از بین برد). گوینده رادیو سپس فرمان انتصاب سرلشکر زاهدی به نخست‌وزیری را خواند. اندکی بعد سرلشکر زاهدی در رادیو سخنرانی کرده و برنامه‌های دولتش را اعلام کرد. در فاصله ساعت ۲:۳۰ تا ۳:۳۰ بعدازظهر مراکز ستاد ارتش و دیگر دفاتر دولتی پس از اندکی مقاومت به تصرف درآمدند. در ساعت ۴ بعدازظهر سرلشکر زاهدی دیگر اوضاع را به دست گرفته بود و مقر خود را در مرکز فرماندهی پلیس تشکیل داد. سپس به خانه دکتر مصدق حمله شد.

ابتدا جمعیت زیادی به خانه‌اش حمله بردند ولی آتش مسلسل آنها را به عقب راند و عده‌ای کشته و زخمی شدند. دومین حمله طرفداران زاهدی نیز با شکست مواجه شد. در این هنگام تانک‌های سنگین شرمن وارد صحنه شدند و در ساعت ۶ بعدازظهر مقاومت خانه در هم شکست و دروازه منزل تخریب شد. سپس جمعیت به داخل خانه حمله برده و آن را غارت کرده و به آتش کشیدند. منزل پسر دکتر مصدق که در همسایگی آنجا بود به همین ترتیب ویران شد. همان شب تمامی زندانیان سیاسی آزاد شدند و زاهدی به‌طور کامل قدرت را در دست گرفت. گزارش شده که دکتر مصدق در ساعت ۱۰ صبح با دوستانش در حزب توده تماس می‌گیرد و اعلام آمادگی می‌کند تا تسلیحات در اختیارشان قرار دهد ولی آنها این پیشنهاد را رد می‌کنند و می‌گویند که دیگر دیر شده است. بسیاری بر این عقیده‌اند که کودتا موفق شد زیرا نقشه آن به خوبی طراحی شده بود، کاملاً آن نقشه را پنهان نگاه داشتند و پول زیادی برای اجرای این طرح هزینه کردند.

منبع: تاریخ ایرانی