۱) انحصار سلطنتی یا انحصار نیمی از منابع مهم ملی، مانند ابریشم.

۲) امتیازات تبعیض‌آمیز تجاری بزرگ، به‌خصوص کمپانی‌های هند شرقی انگلستان و هلند و تاجران ارمنی جلفای نو.

۳) حفظ کارگاه‌های سلطنتی و کارگزاران تجاری که انجمن تجاری وابسته سلطنتی را حمایت می‌کرد، اما بازارهای فروش کالاهای بخش‌خصوصی ایرانی و پیشه‌وران کالاها را بی‌بهره می‌گذاشت.

۴) استفاده از سود انحصارها و تاسیسات سلطنتی برای انباشت بی‌مصرف طلا و نقره.

۵) ناکامی انتشار کیفیت مناسب سکه با استاندارد خوب و رواج سکه‌های نازل در نیمه دوم سده ۱۱ق به بعد.

۶) تحمیل مالیات‌های منظمی که در رابطه با چرخه پولی و تحمیلاتی که اعتماد تجاری را بر هم می‌زد.

۷) ناآگاهی از نیاز به قوانین بهتر و سنت‌هایی در زمینه اعتبار تجاری که به‌دنبال آن در دستان صرافان افتاده بود.

۸) رویکرد دیوانسالاری ایرانی عموما باعث مخالفت تاجران بومی شد و به‌صورت بالقوه موجب شد، شرکت‌های تجاری موفق ثروت خود را پنهان کنند، یا آن را در مستغلات گسترش دهند تا در تجارت یا صنعت. احتمالا این گفته فرای درست است که می‌گوید: توسعه خزانه پادشاه، ثروت را از چرخه منحرف و مردم را به تجارت بی‌علاقه کرد.

منبع: مهدی کیوانی، پیشه‌وران و زندگی صنفی آنان در عهد صفوی، ترجمه یزدان فرخی، نشر امیرکبیر،‌۱۳۹۲.