مجیدی به همراه صفی اصفیا، سمیعی و فرمانفرماییان از جمله مدیران اقتصادی بودند که کم‌وبیش در تصمیم‌‌گیری‌‌های شاه تاثیرگذار بودند. با وجود این، شاه در بزنگاه‌های حساس و استراتژیک خود به تنهایی در ردیف بودجه‌های نظامی اعمال نظر می‌‌کرد؛ اما هیچ‌کدام از اینان همچون ابوالحسن ابتهاج یارای ایستادگی در برابر شاه را نداشتند. به گفته مجیدی«اعلیحضرت، اصولا خوششان‌‌ نمی‌‌آمد که‌‌ روی‌‌ این‌‌ فکرهای‌‌ اصلی‌‌ که‌‌ دارند و این‌‌ برنامه‌هایی‌‌ که‌‌ دارند بحث‌‌ شود؛ ولی‌‌ خب، البته‌‌ در خیلی‌‌ مسائل‌‌ دیگر انعطاف‌‌ لازم‌‌ را داشتند؛ ولی‌‌ روی‌‌ بعضی‌‌ مسائل‌‌ که‌‌ برایشان‌‌ جنبه‌‌ خیلی‌‌ اساسی‌‌ داشت، قبول‌‌ نداشتند که‌‌ در اصلش‌‌ کسی‌‌ شک‌‌ و تردید بکند. حالا چگونه‌‌ این ‌‌فکر را پیدا می‌‌کردند؟ کی‌‌ برایشان‌‌ کار می‌‌کرد؟ مثلا مساله‌‌ تشکیل‌‌ حزب‌‌ رستاخیز، از کجا یک‌‌ دفعه‌‌ چنین‌‌ فکری‌‌ پیش‌‌ آمد؟ کی‌‌ این‌‌ ایده‌‌ را داد؟ واقعا برای‌‌ من ‌‌سوالی‌‌ بزرگ است.» جز آنچه را که شاه به اطرافیان خود دیکته می‌‌کرد و راز تصمیم‌‌گیری‌‌هایش را نمی‌‌گفت مراکز دیگری هم بود که چنین عمل می‌‌کردند. درنتیجه رئیس سازمان برنامه و بودجه با کمبود‌‌ها و نقصان‌‌های زیادی مواجه بود تا برنامه‌های توسعه چهارم و پنجم را بنویسد. «می‌‌دانید ما هیچ‌‌ وقت‌‌ آن‌‌طور که‌‌ باید و شاید اطلاع‌‌ را نه‌‌ می‌‌توانستیم‌‌ از وضع‌‌ بازار نفت‌‌ در دنیا داشته‌‌ باشیم‌‌ - که‌‌ تقاضا چقدر رشد می‌‌کند و در نتیجه‌‌ قیمت‌‌ها چگونه خواهد بود - نه‌‌ از نظر میزان‌‌ حجم‌‌ صادرات‌‌ می‌‌توانستیم‌‌ داشته‌‌ باشیم. اینها بین‌‌ شرکت‌‌ نفت‌‌ و شرکت‌های‌‌ بازرگانی‌‌ نفتی‌‌ بحث‌‌ می‌‌شد که‌‌ ما از آن‌‌ خارج ‌‌بودیم.»مجیدی در سال‌های دهه۵۰ شاید مهم‌ترین عضو اقتصادی دولت بود که در نظام بودجه‌‌نویسی کشور حرف اول را می‌‌زد. به روایت مدیران عالی‌‌رتبه سازمان برنامه و بودجه، تدبیر و اراده او در معیشت اقتصاد ایران نقش بسیار تعیین کننده‌‌ای داشت و او بود که پیش از دیگران هشدارهای جدی را در رامسر و تخت جمشید به شاه داد. با این همه آن‌چنان‌که بسیاری معتقد بودند که وفور پول و سرمایه در سال‌های دهه۵۰ اقتصاد ایران را از محور اصلی آن خارج کرد. او بر این باور بود که چنین فرصتی هرگز به اقتصاد ایران تعارف نشد. چندان که در روزهای وفور و فراوانی فروش بشکه‌های نفت، یک روز در تابستان ۱۳۵۴ خبرنگار نیوزویک از او پرسید: «با این‌‌ درآمد نفت‌‌ که‌‌ این‌‌ قدر بالا رفته، شما وضعتان‌‌ خیلی‌‌ خوب‌‌ است.» مجیدی در پاسخ می‌‌گوید: «شما اشتباه‌‌ می‌‌کنید. ما کمتر از سه‌‌ سال ‌‌از این‌‌ تاریخ‌‌ برای‌‌ قرض‌‌ کردن‌‌ به‌‌ capital market، به‌‌ بازار سرمایه‌‌ پول‌‌ خواهیم‌‌ آمد.» مجیدی بعد‌‌ها به خاطر آورد که «هیچ‌‌ وقت‌‌ این‌‌ مساله‌‌ مطرح‌‌ نشد که‌‌ ما این‌‌ قدر [زیاد] پول‌‌ داریم‌‌ که‌‌ نمی‌‌دانیم‌‌ با آن‌‌ چه کنیم. هیچ‌‌ وقت‌‌ درباره ایران‌‌ که‌‌ من‌‌ هیچ‌‌ وقت‌‌ خاطرم‌‌ نمی‌‌آید. ما همیشه‌‌ گرفتاری‌‌ کسری بودجه‌‌ را داشتیم.» ادعایی که بار‌‌ها و بار‌‌ها شاه و هویدا در جلوی دوربین‌‌های تلویزیون و در مصاحبه‌های مختلف به آن اذعان داشتند.مجیدی ربع قرن در سازمان برنامه و بودجه خدمت کرد و مدتی هم وزیر کار و سال‌ها معاون نخست‌‌وزیر بود، با وجود آن او از این سال‌ها رضایت مطلوبی کسب نکرد. «از جمله‌‌ چیزهایی‌‌ که‌‌ همیشه‌‌ پدرم‌‌ به‌‌ ما نصیحت‌‌ می‌‌کرد - که‌‌ متاسفانه‌‌ گوش‌‌ ندادم ‌‌- این‌‌ بود که‌‌ هیچ‌‌ وقت‌‌ نوکر دولت‌‌ نشوید که‌‌ متاسفانه‌‌ رفتیم‌‌ و نوکر دولت ‌‌شدیم‌‌ و الان‌‌ چوبش‌‌ را داریم‌‌ می‌‌خوریم.»

  منبع: تاریخ ایرانی و خاطرات عبدالمجید مجیدی