اینالجیق با مطالعه‌ای تاریخی پیرامون نهادهای کلاسیک و متاخر عثمانی و توصیف تاریخ بازرگانی آنان هم از دیدگاه خود و هم از نظرگاه سایر تاریخ‌دانان اقتصادی و سیاسی، مجموعه عللی را به‌عنوان مهم‌ترین دلایل سقوط تمدن عثمانی مورد بررسی قرار می‌دهد. ما ضمن پذیرش و بررسی این نهادها و بررسی عمیق‌تر تاثیرات آنان بر عملکرد اقتصادی از دریچه پارادایم مکتب تاریخیِ اقتصاد بر اساس تعالیم فردریک لیست مهم‌ترین مکانیسمی را که موجب افول این تمدن شد، بررسی خواهیم کرد. بنابراین مهم‌ترین سوالی که با آن روبه‌رو هستیم این است که این مکانیسم بر اساس مکتب تاریخی چیست؟ و آیا می‌توان میان سقوط تمدن‌های بزرگی همچون تمدن هانزاردی و عثمانی با وجود اختلافات فاحش در ساختار نهادی هرکدام به دنبال نقاط و علل مشترکی گشت؟

امپراتوری عثمانی تنها به یک سرزمین با مردمانی با فرهنگ و سازه‌های ذهنی مشترک یا به قول فیلسوف آلمانی دیلتای مردمانی با نظام معانی مشترک خلاصه نمی‌شد. این امپراتوری به‌راستی می‌توانست در حوزه بررسی معنادار تاریخی قرار گیرد؛ چون جامعه‌ای را در زمان اوج خود دربرمی‌گرفت که می‌توانیم آن را به‌راستی یک تمدن بنامیم. تمدنی که از جامعه روم ایلی در اروپای شرقی، آناتولی در ترکیه و جامعه سرزمین‌های اسلامی همچون مصر و سوریه در شرق تشکیل می‌شد.

عثمانی در آغاز سلطان‌نشین کوچکی بود که در کنار مابقی سلطان‌نشینان آناتولی قرار می‌گرفت و مسیر قدرت برای این سلطان‌نشین زمانی هموار شد که آنان به پیروزی بزرگی علیه امپراتور بیزانس در اولین سال سده چهاردهم میلادی نائل آمدند. خاستگاه قبایل و امیرنشینان ترکمان آناتولی به آسیای میانه بازمی‌گردد؛ اما ذکر این نکته مهم است که از میانه سده سیزدهم که توجه امپراتوران خاندان پالئولوگ به مستملکات روم ایلی مبذول شد فرصتی فراهم آمد تا قبایل و امیرنشینان آناتولی به قدرت دست یابند و مرزهای شرقی این امپراتوری را مورد تاخت‌وتاز قرار دهند (اینالجیق، ۱۹۷۳).

این فرصت نصیب امیرنشین عثمان غازی شد تا با پیروزی بر بیزانس پایه‌های امپراتوری عظیمی را بنا نهد و پس از او نسل بعد سلاطین عثمانی از طریق ضرب سکه گرفته تا ساخت بازارهای بزرگ سرپوشیده و کسب فتوحات در روم ایلی و آناتولی، مرزهای امپراتوری عثمانی را بگسترانند و در دوره‌های بعد امپراتوری عثمانی را از یک دولت مرزی به دولتی حاکم بر جهان اسلام تبدیل کنند.

امپراتوری عثمانی از زمان تاسیس قطعی در نیمه اول سده چهاردهم تا اواخر سده شانزدهم که به لحاظ تاریخی به آن، دوره کلاسیک گفته می‌شود دارای تفاوت‌های نهادیِ اساسی با سه سده بعدی بود و با توجه به مطالعاتی که در این زمینه انجام دادیم می‌توان گفت که به‌طور تقریبی پایان سده شانزدهم و آغاز سده هفدهم نقطه عطف و تغییر ماهیت تمدن عثمانی از نهادهای متعالی و کارآمد به‌سوی تضعیف و فروپاشی این نهادها، از یک امپراتوری حاکم بر سه قاره به دولتی که حتی حمل‌ونقل کالاها بین بندرهای آن را کشورهای خارجی انجام می‌دادند و درنهایت از یک قدرت اقتصادیِ باثبات به حکومتی که قادر نبود شورش‌های محلی را دفع کند، هستیم. اما اینکه آیا تضعیف این نهادها یا ناتوانی دولت عثمانی در اداره امور روزمره از علل سقوط تمدن عثمانی بود یا علامت آن بحثی است که بر اساس پارادایم مکتب تاریخی اقتصاد بر اساس تعالیم فردریک لیست به آن خواهیم پرداخت.

امپراتوری عثمانی از آغاز تا اواخر سده شانزدهم در چند مورد دست بالا را داشت؛ نخست اینکه سود زیادی از جانب بازرگانی بین‌المللی نصیب آنها می‌شد؛ زیرا ویژگی برجسته جغرافیایی آناتولی به‌ویژه شهر بورسا سبب شده بود که تبدیل به مرکز ترانزیت و تجارت عبوری کالاها از غرب به شرق و بالعکس باشد. انواع و اقسام کالاهای شرقی از ابریشم گیلان و استرآباد ایران گرفته تا فلفل و ادویه آسیای جنوب شرقی و داروهای هندی و... به آناتولی آمده و ازآنجا راهی ایتالیا و سایر کشورهای اروپایی می‌شد و بالعکس منسوجات و پشمینه‌های اروپایی و کالاهای لوکس دیگر به مقصد بازارهای آسیای مرکزی از همین مسیر صادر می‌شد (اینالجیق، ۱۹۷۳).

در سده چهاردهم با سقوط امپراتوری ایلخانان در ایران و ظهور عثمانیان در آناتولی غربی، مرکزیت سیاسی و بازرگانی به آناتولی غربی انتقال یافت. با این جابه‌جایی تغییراتی در وضعیت راه‌های تجاری پدید آمد و بورسا که در اواخر قرن چهاردهم مهم‌ترین شهر سیاسی عثمانی بود، به مهم‌ترین شهر ازنظر بازرگانی و انبار کالاهای ترانزیت شرق-غرب تبدیل شد.  آناتولی نه‌تنها در خلال دوره کلاسیک تمدن عثمانی پل ارتباطی- تجاری غرب و شرق بود، بلکه مسیر مهمی میان تجارت شمال و جنوب یعنی تجارت میان خانات اردوی زرین در ناحیه شمال دریای سیاه با مسلمانان جنوب بوده و در این تجارت دوباره آناتولی به‌عنوان مرکز تجارت و ترانزیت کالاها از جنوب به شمال و بالعکس بود.

در این تجارت ادویه، شکر و منسوجات متنوع جنوب با انواع پوست‌ها و بردگان شمال مبادله می‌شدند. ابریشم ایران، اساس توسعه و ترقی شهرهای آناتولی به‌ویژه بورسا بود؛ زیرا در سده پانزدهم که صنعت نساجی اروپا در حال رشد و توسعه چشمگیری بود، بورسا تبدیل به بازاری بین‌المللی برای مواد خام این صنعت شده و بازرگانان بسیاری از اروپا به‌ویژه ایتالیا برای خرید این مواد خام لحظه‌شماری می‌کردند.

تا اواخر سده شانزدهم عثمانی‌ها هم متصرفات جدیدی را در روم ایلی صاحب شدند و هم از ابتدای سده شانزدهم تا اواخر آن، بر کشورهای عربی و مسلمان که پیش‌تر تحت حاکمیت سلسله ممالیک مصر قرار داشتند چیره شدند. به این ترتیب مصر و سوریه در نیمه اول سده شانزدهم و بعدها عراق ضمیمه امپراتوری عثمانی شد و یکی از مهم‌ترین مزایایی که این متصرفات برای عثمانی‌ها داشت این بود که آنان بر مسیرهای بازرگانی این سرزمین‌ها نیز مسلط شدند و علاوه بر کسب سود از تجارت ترانزیتی در این سرزمین‌ها از مزایای طبیعی آنها نیز بهره بردند برای نمونه مصر نقش مهمی در تامین گندم، برنج و برخی دیگر کالاهای اساسی استانبول به عنوان پایتخت را عهده‌دار بوده است.

(ادامه دارد).