اما واقعیت آن است که در دوران عجیبی زندگی می‌کنیم. در این دوران که هنوز بسیاری از اتفاقات و ریشه‌های آن برای ما تیره و مبهم است، به‌گونه‌ای حرف و قلم می‌زنیم که انگار یک رویداد عینی است که همه زوایا و ابعاد آن برای ما آشکار شده است. البته بار تمام این قصورات بر شانه‌های ما نیست؛ چون ما در یک جریان تاریخی زندگی می‌کنیم که سنگینی میراث گذشتگانمان را بردوش می‌کشیم. میراثی که پر از ایراد است.

در همین راستا یکی از این جریان‌های تاریخی که بر ذهنیت ما اثر گذاشته «نهضت ملی شدن صنعت نفت»، «مصدق»، «وقایع ۲۸ مرداد» و تبعات پس از آن است. تاثیر این رویداد بر ذهن ما آن‌چنان سنگین است که نه تنها پرداختن به آن کار سترگی را می‌طلبد، بلکه باید بگویم متاسفانه هم بر قضاوت‌های ما اثر گذاشته و هم باعث شده است نگاه و زاویه دید ما نسبت به وقایع تاریخی منحرف شود. اکنون در پی آن نیستم که به ماجرای «نهضت ملی شدن صنعت نفت» و پیامدهای آن بپردازم، بلکه می‌خواهم بنا به گفته فریدون آدمیت به «آشفتگی‌های تاریخی» این نوع رویدادها بپردازم. آشفتگی‌هایی که پیامدهای آن چیزی نیست جز انحراف اذهان و قضاوت‌های نادرست.

در اصل، یکی از بنیان‌های آشفتگی‌های تاریخی، تعصب‌های خام و بی‌دلیل است. تعصب‌هایی که ریچارد وولین، تاریخ‌دان و روشنفکر معاصر آمریکایی آن را «اغوای نابخردی» دانسته و اتفاقا کتابی هم در این باب نوشته که امیدوارم ترجمه آن در ایران در دسترس همگان قرار گیرد. این نوع نابخردی‌ها و یا تعصب‌هایی از نوع سیاسی، فرهنگی و جناحی، سبب و علت بسیاری از قضاوت‌های غلط ما می‌شود و نتیجه آن چیزی نیست جز آنکه تاکتیک و استراتژی‌هایی اتخاذ می‌کنیم که عمدتا ما را به اهداف نمی‌رساند.

برای مثال بهتر است در این خصوص نگاهی بیندازیم به جریانات سیاسی و تاریخی ۱۰۰سال گذشته. یعنی از مرز تغییر تاریخی سلسله قاجاریه به پهلوی رد شویم. تعصب‌های سیاسی که علیه پهلوی وجود دارد باعث شده که بسیاری از واقعیت‌های آن دوران را نادیده انگاریم. برای مثال، تغییر سلسله قاجاریه به پهلوی را کمتر کسی به وضوح بیان کرده که این تغییر چگونه رخ داده است. شاید باورش سخت باشد، اما تغییر سلسله قاجاریه به پهلوی، اولین تغییر سلسله پادشاهی و تاریخی است که بدون خونریزی و انقلاب رخ داده و روند تغییر آن قانونی و بر طبق قانون اساسی وقت بوده است. یعنی آنکه مجلس موسسانی منتخب از مردم تشکیل شد و این مجلس انحلال سلسله قاجاریه و تاسیس سلسله پهلوی را تصویب می‌کند. (اینکه گفته می‌شود با حیله و ترفند و مواردی از این دست بوده کاری ندارم و قصدی هم ندارم در این نوشته به صحت و سقم آن بپردازم.) اما روند کار بعدی رضا شاه و ظلم و ستم‌هایی که بر خلاف قانون اساسی وقت اعمال می‌کرد، باعث شد که ظرفیت‌های آن قانون اساسی نادیده انگاشته شود و پس از جریان شهریورماه۱۳۲۰ و ظهور روند  سیاسی آلوده به نگاه چپ، تعصب‌های خام سیاسی بروز پیدا می‌کند که بر همه ارکان فکری و ذهنی جامعه اثر می‌گذارد و اثرگذاری آن را هم تاکنون مشاهده می‌کنیم؛ به‌طوری‌که هر اتفاقی که در کشور رخ می‌داد با غرض سیاسی نگریسته می‌شد و در برخی موارد آن‌چنان اغراق می‌شد که کمتر کسی به آن شک می‌کرد. نمونه‌های زیادی از این دست وجود دارد. از مرگ صمد بهرنگی گرفته تا فوت علی شریعتی. به قول حافظ: چون غرض آمد هنر پوشیده شد/صد حجاب از دل به سوی دیده شد. تعصب‌های خام سیاسی همچنان وجود دارد و همچنان بر قضاوت‌های ما اثرگذار است و همین امر باعث می‌شود که ما تاریخ را وارونه بخوانیم. ای.اچ کار در کتاب «تاریخ چیست» نقل قولی از پروفسور براکلاف می‌آورد که مثال حال ما است: «تاریخی که ما می‌خوانیم گرچه مبتنی بر واقعیات است، اما به هیچ وجه امر واقع نیست، بلکه یک سلسله قضاوت‌های پذیرفته‌شده است.»