طبق تحقیقاتی که در سال 2009 توسط پروفسور گلن کلیمک در دانشگاه سانتا کلارا آمریکا انجام شده است، فرهنگ و تفکر سنتی هر کشور نسبت به مسائل مختلف از جمله سرمایه‌گذاری تاثیری مستقیم بر توسعه‌یافتگی آن کشور دارد. این تحقیق مقایسه‌ای بین چینی - آمریکایی‌ها (چینی‌هایی که به آمریکا مهاجرت کرده‌اند) و آمریکایی‌ها صورت گرفته است. از نتایج این تحقیق این‌گونه بر‌می‌آید که چینی‌ها افرادی هستند که نسبت به فعالیت‌های اعتباری محافظه‌کارانه‌تر از آمریکایی‌ها برخورد می‌کنند و علاقه آنها نسبت به بازارهای بدهی کمتر است.
این تفاوت نگرش باعث می‌شود تا در یک نوع فرهنگ سرمایه راکد بماند و در فرهنگی دیگر این پول در بازارهای مالی و چرخه اقتصادی جریان داشته باشد. با توجه به نتایج این تحقیق می‌توان گفت که یکی از علل مهم اختلاف توسعه‌یافتگی در این دو کشور، نوع نگرش مردم به سرمایه‌گذاری است. کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست، به نظر نگارنده نگاه مردم کشورما به سرمایه‌گذاری تا حدود زیادی شبیه به چینی‌ها است.
بی‌اقبالی ایرانی‌ها به بورس
در کشور ما افراد زیادی وجود دارند که در زمان بحران‌های مالی و اقتصادی به جای سرمایه‌گذاری مناسب و کمک به اقتصاد کشور، حتی با نقدینگی اندکی به سمت بازارهایی چون ارز، طلا، خودرو و مسکن روی می‌آورند.
باید این موضوع را پذیرفت و از ابتدا به فرزندان آموزش داد که ارز و طلا به نوعی پشتوانه برای ارزش پول ملی و همچنین کمک به رقابت اقتصادی کشور است، پس نباید با آنها مانند وسیله‌ای برای سرمایه‌گذاری رفتار کرد که جز آسیب‌های اقتصادی و اجتماعی چیزی به همراه ندارد.
همچنین باید این نگرش را نیز تغییر داد که به کالاهای مصرفی چون خودرو و مسکن به دید سرمایه‌گذاری نگاه نکرد، به عبارت دیگر از این نوع کالاها به عنوان کالای مصرفی بهره برد.
درست است که با خریداری و نگهداری ارز، طلا، خودرو، مسکن یا کالاهایی از این قبیل بیشتر از حد مصرفی خود توسط نقدینگی موجود، به صورتی مصنوعی و موقتی می‌توان ارزش پول خود را در زمانی که تورم بالا وجود دارد، حفظ کرد یا حتی افزایش داد؛ اما اگر علمی و منطقی به این مساله نگاه شود، این عمل خود ریشه در تورم قیمتی این کالاها دارد که بیشتر به بحران‌های مالی و اقتصادی دامن می‌زند و باعث می‌شود قشری از جامعه که سطح درآمدی پایینی دارند ضعیف‌تر از قبل شوند و به افزایش اختلاف طبقاتی در جامعه کمک خواهد کرد.
اما چگونه این نگرش را با توجه به منافع ملی و شخصی می‌توان تغییر داد؟
افرادی که نیاز به سرمایه‌گذاری برای کم نشدن ارزش پولی خود دارند، می‌توانند سرمایه‌گذاری صحیح و واقعی را انجام دهند که جدا از حفظ منافع شخصی به اقتصاد ملی خود نیز کمک کنند. این سرمایه‌گذاری واقعی به سرمایه‌گذاری در بازارهای اولیه خلاصه می‌شود، برای درک بهتر این موضوع در زیر به‌صورت تفکیکی مثال‌هایی زده شده است.
زمانی که افراد افزایش ارز را مشاهده می‌کنند یا به طریقی افزایش آن را پیش‌بینی می‌کنند، می‌توانند به جای خرید و نگهداری ارز بر روی صنایعی سرمایه‌گذاری کنند که افزایش ارز با درآمد آن صنعت رابطه مستقیم دارد؛ صنایعی مانند صنعت پتروشیمی که صادراتی است. حال اگر این سرمایه‌گذاری چه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم مانند خرید سهام آن شرکت باشد کمک قابل توجهی به صنعت ملی ما و همچنین افزایش صادرات نیز می‌کند و از طرفی سود قابل توجهی نیز به شخص سرمایه‌گذار تعلق خواهد گرفت.
بسیاری از اقشار جامعه به دلیل نداشتن دانش سرمایه‌گذاری کافی از تاثیر عوامل مختلف بر شرایط اقتصادی صنایع موجود در کشور، از ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های آنها آگاهی ندارند. این مسوولیت بر عهده دولت است که با اطلاع‌رسانی و آموزش هدفمند متناسب با فهم اقشار مختلف جامعه آنها
را آگاه سازد.
فقط و فقط کافی است تا مردم بدانند که افزایش قیمت ارز یک تهدید نیست، بلکه یک فرصت سرمایه‌گذاری مثلا در صنعت پتروشیمی کشور است، کافی است که مردم بدانند افزایش قیمت طلا یک تهدید نیست، بلکه یک فرصت سرمایه‌گذاری در صنعت طلا کشور و در نهایت توسعه صادراتی کشور ما است. این آگاهی در درجه اول موجب کسب سود شخص سرمایه‌گذار می‌شود و پس از آن باعث رونق صنایع مختلف کشور شده و در نگاه کلان رشد اقتصادی کشور را به همراه خواهد داشت.
پس باید سعی کرد نوع دیگر نگرشی از سرمایه‌گذاری را پدیدار کرد تا با آن به توسعه یافتگی نسبی در سرمایه‌گذاری، در سطح خرد و کلان اقتصادی رسید.