تجارت در ایران سابقه‌ای بسیار دراز دارد و سازمان و نهادهای تجاری از جمله نهاد بخش خصوصی در تجارت نیرومندتر بوده است. آنچه می‌خوانید گوشه‌ای از پژوهش درباره تجار ایرانی و مبادی واردات و صادرات ایران در دوره قاجار است. در ایران ماشین‌های بخار و سایر دستگاه‌ها را ناگزیر بودند و با رنج و مشقتی غیرقابل توصیف- یعنی اغلب با صرف قوای بدنی و با بسیج کلیه روستاییان در جاده‌های دور و دراز و غیرقابل عبور- به محل نصب منتقل کنند، به‌طوری که مخارج این لوازم و ماشین‌ها کمتر از یکصد و پنجاه هزار تومان نشد مقداری نخ که از چند کیلو تجاوز نمی‌کرد به حضور شاه عرضه گردید. تنها حاصل و ثمره این همه کوشش و زحمت پولی بود که در این راه به هدر رفت و بس. احداث کارخانه قند به علت آنکه تولیدکنندگان از طرف دولت مجبور به تحویل رایگان شکر تصفیه نشده بودند، متوقف ماند و کشتکاران به این دلیل از کشت نیشکر نیز صرف‌نظر کردند.

پس از آنکه این مبالغ هنگفت بدون نتیجه و هدف به هدر رفت سرانجام به حرف من گوش دادند و تعدادی از جوانان را به اروپا و آن هم در درجه اول به فرانسه فرستادند تا در آنجا عملا رشته‌های مختلف صنعت را فرا گیرند. هرگاه اینها به سلاح آگاهی لازم و واقعی مسلح گردند و به کشور بازگردند، می‌شود توقع داشت که صنایع مملکت خود را پایه‌گذاری کنند هرچند که ترکیب حکومت و جمعا اوضاع و احوال حاکم بر دولت بیشتر در این امر نقش ترمزکننده ایفا خواهد کرد تا تشویق‌کننده.

استادان پیشه‌ور پراکنده‌ای که در بازارها کار می‌کنند عموما با فعالیت و پشتکار سرگرم کار خود هستند و حتی تعدادی شب‌هایی هم که به کار می‌پردازند اندک نیست؛ اما کوشش و تلاش آنها صرف تکمیل پیشه خود نمی‌شود و بیشتر منظورشان از این همه تلاش تامین معاش روزانه است.

کار اینها به تقلید از مصنوعات اروپایی محدود می‌شود بدون اینکه قوه ابداع و اختراع خود را به کار اندازند. پس از مدتی، شاگردی که به ماه‌های معدودی محدود می‌شود پیشه‌ور جوان در جایی مستقر می‌شود زن می‌گیرد و دیگر چون ماشینی خودکار سرگرم پیشه‌اش می‌شود تا نان خود و خانواده‌اش را در بیاورد. پیشه‌وران اصفهان و کاشان از سایرین باهوش‌ترند و بسیاری از آنان هم به سایر شهرها مهاجرت می‌کنند و در این شهرهاست که با کسب‌وکار پردرآمد دچار زوال می‌شوند و در تن آسایی بقیه شرکت می‌کنند. ندیدم پیشه‌وری را که از نظر تمکن به بالاتر از حد متوسط ارتقا یابد. حکاکان تنها صنفی هستند که به حق می‌توانند ادعای استادی داشته باشند و بیش از همه در این میان زرگران و میناکاران شیراز قابل ذکر هستند. شاه دارای ظروف میناکاری و بخصوص قلیان‌های فوق‌العاده هنرمندانه‌ای است که همین اواخر آنها را ساخته‌اند؛ همچنین تخت طاووس که در ایام اخیر مرمت شد کتیبه‌ها و اسلیمی‌های بسیار دلچسبی را که با طلا و مینا فراهم شده است ارائه می‌دهد.

معمولا صاحبان پیشه‌ای معین یک بازار یا راسته را به خود تخصیص می‌دهند که به نام آنها نامیده می‌شود، مثل بازار کفاشان، علاقه‌بندها و غیره. آزادی کامل کسب وجود دارد و هیچ اجبار صنفی در کار نیست معهذا استادان هر پیشه‌ای رییسی برای خود برمی‌گزینند که موسوم است به «باشی» و او حفظ منافع عمومی آن صنف را متقبل می‌شود.

برجسته‌ترین مراکز کارخانه‌ها و صنایع عبارتست از: اصفهان، کاشان، یزد، کرمان، شیراز، همدان (چرم) و تبریز. در رشت واقع در ساحل دریای خزر قدری ابریشم فراهم می‌شود و همچنین قلابدوزی‌های تمیز و هنرمندانه روی پارچه تولید می‌کنند. پایتخت مملکت یعنی تهران هیچ صنعتی به مقیاس وسیع ندارد، پیشه‌وران آنجا به زحمت از عهده تهیه احتیاجات خود شهر برمی‌آیند.

تجارت با استثناهای محدود در دست بازرگانان ایرانی است. در بین کلیه مشاغل و اصناف تجار از همه محترمترند؛ خیلی به ندرت ممکن است به دارایی و مال تجار تجاوز و دست درازی کنند. دولت از ایجاد مزاحمت برای آنان پرهیز دارد در حالی که صاحبان سایر مشاغل و حرف بدون هیچ استثنایی گرفتار آنند. در تمام طول اقامت نه ساله‌ام هیچ موردی از آن مشاهده نکردم که مال تاجری را ضبط و مصادره کرده باشند. سعدی می‌گوید: سه چیز بی‌سه چیز پایدار نماند: ملک بی‌سیاست و علم بی‌بحث و مال بی‌تجارت. از این سه اصل ظاهرا فقط سومی در ایران صدق می‌کند؛ زیرا ملک بی‌سیاست بسیار پابرجاست و بحث هم فراوان می‌کنند بی‌آنکه از علم چیز زیادی در کار باشد.

بازرگان ایرانی در زندگی خود سادگی را بسیار رعایت می‌کند. هرگاه ثروت سرشاری هم داشته باشد باز از تجمل می‌پرهیزد زیرا هرگاه به تجمل رو کند از اعتبارش نزد همکاران کاسته می‌شود؛ بدون اینکه خدمه وی را مشایعت کنند در کوی و برزن راه می‌رود، فقط به یک زن اکتفا می‌ورزد، از آمد و شد با بزرگان اجتناب می‌کند و فقط با همکاران و هم طبقه‌های خود آمد و شد دارد. باتبختر می‌گوید: «کاسبم، کسب می‌کنم.» سراسر روز را به کسب‌وکار مشغول است. ناهارش معمولا نان است و پنیر. معهذا به‌رغم سادگی که در سر و وضع او مشهود است همه‌جا با احترام روبه‌رو می‌شود و تقریبا در مراودات تجاری پایبند دوستی و امانت است- هرچند اگر پایش بیفتد از سودهای کلان و خارج از حد اعتدال هم روی‌گردان نیست- در انجام تعهدات خود سخت دقیق و پایبند اجرای وعده‌های خویش است و برخلاف عادت و رسم رایج در سایر صنوف، عهدشکنی نمی‌کند. تجار گرچه محتاط و مشکوکند ولی از دست زدن به کارهای بزرگ و خطیر نیز پروا ندارند؛ آنان نه‌تنها در سراسر آسیا یعنی هندوستان، چین، افغانستان، ترکستان و قفقاز پراکنده‌اند، بلکه پایشان به عثمانی، روسیه و مصر نیز باز شده است. در همه جا به سرعت راه و چاه را از یکدیگر تمییز می‌دهند و طریق استفاده را پیدا می‌کنند. حکومت از آنها برای پرداخت‌های داخل و خارج از کشور خود استفاده می‌کند و حکام و همچنین سایر بزرگان پول‌هایی را که از طریق باجگیری به دست آورده‌اند پنهانی به تاجران می‌سپارند و اطمینان دارند که هرگاه از کار ساقط شوند یا دچار مرگ و تبعید گردند پول‌های به امانت سپرده شده به افراد خانواده‌های آنان تادیه خواهد شد.

بهره قانونی در اینجا به میزان ۱۲ درصد تثبیت شده است ولی در روزگاری که پول کم می‌شود این نرخ به ۱۸ تا ۳۰ درصد هم می‌رسد. تجار معتبر کمتر از این و به ندرت بیش از ده درصد برات‌هایشان را نزول می‌کنند؛ برات را یک‌جا نسبت به راس‌المال و تنزیل حساب می‌کنند و به هنگام انقضای مدت آن در قبال دریافت قبض تصفیه می‌کنند. به ندرت می‌شود که تاجری از عهده انجام تعهدات مالی خود برنیاید و به اصطلاح ورشکسته شود و در چنین صورتی وی همواره به جایی متحصن می‌گردد تا اینکه انتظامی در امورش پیدا شود. با در نظر گرفتن «بست»های فراوانی که هست و این امکان که می‌توان در آنجا با پولی که همراه برده شده است بدون دردسر زندگی کرد مایه تعجب است که تعداد ورشکستگان تا این اندازه کم است.

در راس بازرگانان هر شهر یک نفر رییس انتخابی است موسوم به ملک‌التجار که وظیفه وی حفظ منافع عمومی صنف و همچنین داوری در اختلاف افراد وابسته و رفع و رجوع ناراحتی‌هاست. او باید کسانی را که در تادیه قروض خود تعلل می‌ورزند به پرداخت دیونشان ترغیب کند و علل ورشکستگی‌ها را تعیین و اعلام دارد. چند سال پیش دولت، محمودخان قره‌گوزلو را به سمت وزیر تجارت منصوب کرد و انجام وظایف ملک‌التجار را نیز به‌عهده وی گذاشت. دیری نگذشت که از جانب تجار آنقدر شکایت از ظلم و تعدی و خودسری‌های او رسید که ترجیح دادند وضع را به همان حال سابق بازگردانند.

تجار خارجی که در ایران به تجارت مشغولند، روسی، فرانسوی، سوئیسی، یونانی، ترک و ارمنی هستند. یک شرکت روس- ایرانی هرچند که دولت روسیه به آن کمک مالی می‌کند و کشتی‌های بخاری هم در دریای خزر در اختیار دارد تاکنون به علت عدم لیاقت نمایندگانش نتوانسته است به منافع قابل ذکری دست یابد. تجار روسی- قفقازی که اغلب ارمنی هستند در مظان این بدنامی‌اند که بیشتر به کارهای غیرقانونی و نزولخواری اشتغال دارند اما چون وزیر مختار فعلی روسیه آنیشکوف مردی شریف و درستکار است به تقاضاهای نامشروع آنها روی خوش نشان نمی‌دهد از زیانکاری‌های آنان به مقدار زیاد کاسته شده است.

غالب تجار خارجی در تبریز و رشت ساکنند و تعداد کمی از آنها در تهران مانده‌اند. تبریز مهم‌ترین مرکز تجارت و تجدید بارگیری در ایران است؛ شهرهای تجاری درجه دوم عبارتند از: اصفهان، شیراز، رشت، بار فروش و یزد و از این شهر اخیر یعنی یزد است که تجار زردشتی به تجارت با هند شرقی اشتغال دارند. مشهد مرکز بارگیری کالاهایی است که باید به افغانستان و ترکستان صادر شود. کالای خارجی از این راه‌ها وارد ایران می‌شود: (۱) از استانبول از راه‌های کاروان‌رو از طریق طرابوزان، ارزروم، خوی به تبریز. (۲) نیژنی‌گورود، از راه ولگا و دریای خزر به بندر انزلی و از آنجا به بعد از راه زمینی به رشت و تهران یا به بندر مشهدسر و از آنجا به بارفروش؛ فقط کالای مختصری که به مشهد باید حمل شود در استرآباد پیاده می‌شود که ترکمن‌ها نیز کالای مبادله‌ای خود را مانند پوست بره، ابریشم، نمک و غیره به همان‌جا می‌آورند. (۳) از بمبئی از راه بوشهر و شیراز، یا از مسقط به بندرعباس. (۴) از طریق بغداد به اصفهان. تهران به هیچ‌وجه شهر تجاری محسوب نمی‌شود؛ فقط چند شعبه‌ای برای خرده‌فروشی از طرف تجارتخانه‌های تبریز در آنجا تاسیس شده است.

تجار خارجی که با کشورهای متبوع آنها قراردادی منعقد شده باشد باید برای ورود کالای خود پنج درصد عوارض ورودی بپردازند؛ تجار اهل مملکت از این کمتر می‌پردازند ولی در عوض باید در هر شهری که کالا از آن می‌گذرد جداگانه عوارض بدهند به‌طوری که از این لحاظ وضعشان بدتر از خارجیان است و به همین دلیل خود را ناگزیر می‌بینند که به اسم شرکت‌های خارجی جنس وارد کنند که این خود موجب برخوردها و دعواهای همیشگی می‌شود. از نظر علم اقتصاد دیگر بی‌معنی‌تر از این چیزی به ذهن آدم نمی‌رسد. بسیاری از تجار ایرانی در خارج از مملکت مقیم شده‌اند، مثلا در استانبول، طرابوزان، ارزروم، تفلیس، مسکو، قاهره و بمبئی. آنها در آن نقاط به کار واردات و صادرات مشغولند و با ایران، چین و هندوستان طرف معامله‌اند و همه‌جا به عنوان مردمی درستکار جدی و پرتلاش شهرت دارند. همان‌طور که کشورهای اروپایی در ایران کنسولگری‌هایی دارند، ایران نیز برای پشتیبانی و محافظت از تجارت خود در تفلیس، ارزروم، طرابوزان، استانبول، بمبئی، قاهره، بغداد و به‌طور موقت در ازمیر، اسکندریه و حیفا کنسولگری دایر کرده است. انگلیسی‌ها تا آغاز جنگ انگلیس و ایران کنسول‌هایی در تبریز، تهران و بندر بوشهر داشتند؛ پس از پایان درگیری‌ها کنسولی به رشت و نمایندگان تام‌الاختیار کنسولی هم به اصفهان، شیراز و مشهد فرستادند. البته این هم طبیعی است که در این مسافات بعید دیگر نمی‌توان فعالیت‌های سیاسی را کاملا از امور تجاری دور نگاه داشت. روسیه کنسول‌گری‌هایی در رشت، تبریز، تهران، بارفروش و استرآباد دایر کرده است و احتمال دارد کنسول‌گری‌هایی هم از این قبیل در مشهد و شیراز تاسیس کند تا بتواند در آنجا در کار اعمال نفوذ انگلیسی‌ها نظارت داشته باشد. کنسول‌گری‌های عثمانی فقط در تبریز و تهران وجود دارد. دولت فرانسه نیز خیال داشت کنسول‌هایی را در بوشهر و تبریز به کار گمارد. اما روابط تجاری فرانسه با ایران چندان اندک است که فرانسوی‌ها احتیاج زیادی به نمایندگی کنسولی در ایران ندارند.