حکومت نظامی به بهانه قتل سفیر آمریکا

سقاخانه آقاشیخ هادی

ادامه ماجراهای پس‌از قتل یک آمریکایی در ایران رابه قلم حسین مکی می‌خوانید: فروغی ادامه داد: می‌توان گفت این واقعه بی‌نظیر است و روح ملت ایران و روح مسلمانان ایران (مسلمانی که یکی از تعلیمات دینی آنها این است که باید به میهمان اکرام و احترام نمود از این مطلب منزجر است) (نمایندگان صحیح است)، اما اینکه فرمودند هر کس تکلیفی دارد و باید تکلیف خود را ادا کند فرمایش خیلی صحیحی است و هیات دولت هم کاملا در این عقیده است و عزم دارد و تصمیم گرفته است که تکلیف خودش را کاملا ادا کند. نظر به یک مصالحی و برای اینکه بعضی تصورات بی‌ماخذ برای مردم حاصل نشود آقای رییس‌الوزرا و هیات دولت، مخصوصا در این اوقات اخیر همیشه توصیه و تاکید می‌کردند به روسا و افراد قشونی که نسبت به مردم با حسن سلوک و مدارا رفتار کنند و هیچ وقت یک ترتیبی پیش نیاورند که موجب طرفیت قوای ملت با خود دولت بشود به این مناسبت قوای نظامی دولت ساعی بوده است که همیشه با کمال بردباری رفتار کند و نظر به همان عقایدی که ما داریم و تصور می‌کنیم با وجود این واقعه اسف‌انگیز در عقیده خودمان اشتباه نکرده باشیم و از طرف ملت ایران حرکات فجیعی سر نمی‌زند. تصور نمی‌شد یک امر به این ناگواری واقع شود والا هیات دولت هم قبلا اقدامات لازمه را می‌کرد برای پیش‌بینی از یک همچو اموری که برای ما غیر مترقب است، حالا دیده می‌شود که این مدارا و حسن سلوکی که هیات محترم دولت و رییس و موجد قوه تامینیه این مملکت در نظر داشته است شاید در بعضی از اذهان حمل به ضعف و سستی می‌شود و معلوم شد که باید هیات دولت بنمایاند که این رفتار معتدلانه که می‌کرد از روی ضعف نبوده و قدرت دولت به‌حمدالله در منتهای کمال است و عزم دولت هم در حفظ امنیت و جلوگیری از اعمال شناعت و جنایت‌کارانه کامل است. به همین مناسبت امروز برای اینکه ملت به سرعت و فورا این تصمیم دولت را مطلع شود و دولت مجبور نشود به واسطه یک عملیاتی این قدرت و تصمیم خود را اعمال نمایند، اعلان حکومت نظامی داده است و تا درجه آخر عزم و تصمیم دارد در کشف قضیه و تعقیب مرتکبان کوشش نماید و امید است که کاملا هم موفق شود و اگر چه نمی‌توانم عرض کنم واقعه روز جمعه جبران‌ناپذیر است، ولی تا اندازه‌ای که ممکن باشد جبران خواهد نمود.

رییس - در این مساله باید مذاکراتی بشود یا داخل در دستور بشویم؟

مدرس - بنده اجازه خواسته‌ام.

رییس - جمعی اجازه خواسته‌اند.

مدرس - موقع فوق‌العاده است و باید عرایضم را عرض کنم.

سیدیعقوب - خوب است رای بگیرید.

مدرس - خیر رای لازم ندارد من با حکومت نظامی مخالفم و اجازه هم خواسته‌ام باید عرایضم را عرض کنم.

سید یعقوب - به امر شما که نمی‌شود، مملکت ایران که مال شما نیست.

(صدای زنگ رییس - دعوت به سکوت)

مدرس - بلی می‌شود من وکیل ایرانم، مملکت هم متعلق به من است، مملکت مال من است، خوب است عوض شما دیگری را جلوی من وادارد (صدای زنگ)

سید یعقوب - خیر متعلق به همه است (صدای زنگ)

رییس - اگر می‌خواهید راجع به این مطلب صحبتی بکنید خوب است بگذارید برای موقع دیگر.

مدرس - آقای وزیر امور خارجه فرمایشاتی فرمودند، بنده هم خواستم هم از جهت جنبه دیانتم اظهار تاسف کنم و هم راجع به حکومت نظامی اظهاراتی بنمایم.

رییس - با ترتیب صحیحی هم صحبت نمی‌نمایند.

مدرس - نمی‌گذارند که ...

(همهمه بین نمایندگان - صدای زنگ)

در این موقع رییس از مجلس خارج شد و جلسه تعطیل و پس از ده دقیقه مجددا تشکیل گردید.

رییس - آقای مدرس می‌خواستند اظهاراتی بفرمایند راجع به چه مطلب است؟

مدرس - عرض کردم دو فقره است که می‌خواهم عرض کنم، یکی تاسف از واقعه‌ای که اتفاق افتاده است و یکی هم راجع به حکومت نظامی...

رییس - قسمت اولش را عجالتا بفرمایید.

مدرس - بسیار خوب، قسمت ثانی را موقع دیگر عرض می‌کنم. البته اظهارات و بیاناتی که آقای رییس فرمودند همیشه یا غالبا بهترین بیانات است در وقایع، ولیکن من هم از حیثیتی دوست داشتم بعد از بیانات آقای وزیر امور خارجه عرایضی بکنم و ظاهرا آقایان هم نظیرش را باز هم شنیده‌اند و عرض کرده‌ام ملت ایران چون مسلمان هستند و دینشان هم اقتضا داشته است که ملل متنوعه را از هر حیث محترم بدارند (نمایندگان صحیح است) جانا و مالا کما اینکه تاریخ هم نشان می‌دهد و در تمام انقلابات ملاحظه فرموده‌اید هر نحو انقلابی که واقع می‌شد نسبت به ملل متنوعه بی‌احترامی نشده و کمال آسایش را داشته‌اند حتی آن بیابانی‌ها هم که حیثیت علم و عملشان کم است این مساله را سفارش روسای اسلام می‌دانستند که آنها را محفوظ بدارند و من خیلی تاسف می‌خورم از اینکه این واقعه اتفاق افتاده است که نباید اتفاق افتاده باشد و ان‌شاء‌الله‌الرحمن نظیر هم دیگر پیدا نخواهد کرد.

کازرونی - ان‌شاء‌الله.

مدرس - و البته همه ما متاسفیم، غرض از جانب خودم و از جانب هم دین‌های خودم که در حقیقت همه ملت ایران باشد اظهار تاسف می‌کنم اما در مساله دیگر که آقای رییس صلاح دانستند تفکیک شود بنده هم اطاعت می‌کنم ولی عقیده‌ام این است که تا موضوع حکومت نظامی به مجلس نیاید و در مجلس مورد بحث واقع نشود نباید در خارج ترتیب اثری به او داده شود.»

اما اظهارات مدرس در مجلس راجع به قتل ماژورایمبری در بین جراید اکثریت نتیجه‌ای نبخشید و آنها همچنان از ادامه حملات و نیش قلم خودداری نمی‌کردند من جمله روزنامه ایران تحت عنوان «پروتست» چنین نوشته بود:

«... این جنجال و رجاله بازی که با دست اجنبی برای برباددهی حیثیت ملت ایران شروع و توسعه یافته بود پس از نتیجه سوئی که نسبت به یک نماینده خارجی داد امنیت و آسایش را از تمام عناصر داخلی و خارجی هم برطرف ساخته و دولت که مسوول حفظ آسایش عمومی بود حق نداشت لاقید و تماشاچی بماند...

.... اگر در نتیجه این هرج و مرج یک حادثه سیاسی خارجی برای ایران ظهور می‌کرد لیدر اقلیت نمی‌توانست جواب بگوید! اساسا باید فهمید که لیدر اقلیت با این فکر و این طرز از مدارک سیاسی و این همه لاف و گزاف چه می‌گویند؟ ببخشید، مملکت‌ خواه ناخواه باید از این وضعی که شما می‌خواهید باقی بماند خارج شود، شما متناسب با یک مملکت شرقی نیستید، حکومت شما نمی‌تواند در این مملکت دوام کند، آن روزی که بر عده شاگردان مدرسه در این شهر افزوده شد دیگر جای زندگی شما تنگ خواهد شد و به شما اجازه نخواهند داد که مردم عوام را فریب داده و از وجود آنها سدی در مقابل ترقی ایران قرار دهید! تا دیروز تیشه به ریشه سردار سپه می‌زدید حالا دارید تیشه به ریشه مملکت می‌زنید ولی این حق و اجازه به شما داده نخواهد شد!»

خلاصه جراید متعلق به اکثریت، اقلیت را به جرم عدم رشد سیاسی پیش خود محکوم کرده و مجازاتی که برای آنها در نظر گرفته بودند این بود که در جراید خود هر طور می‌خواهند به آنها بتازند. جراید اقلیت هم در این موقع توقیف بود و مدیران آن نیز در مجلس متحصن بودند؛ بنابراین مدرس و اقلیت سنگر دفاع نداشتند تا بتوانند در پشت آن نشسته به دفاع بپردازند و دولت از این جریان‌ نهایت استفاده را کرده در راه پیشرفت مقصود خود گام‌های سریع و موثری برمی‌داشت و چنان که خواهیم دید بالاخره مدرس بر اثر فشارها مجبور به استیضاح می‌شود.

مشایعت جنازه ویس قونسول

پس از آنکه ماژور ایمبری قونسول دولت آمریکا در بیمارستان شهربانی فوت نمود قریب به غروب جنازه مشارالیه را به مدرسه آمریکایی بردند و روز شنبه ۲۸ سرطان ۱۳۰۳ برابر ۱۶ ذیحجه ۱۳۴۲ برابر ۲۰ ژوئیه ۱۹۲۴ عده زیادی از اعیان و اشراف و نمایندگان مجلس و محترمین در مدرسه آمریکایی حضور پیدا کردند و سردار سپه رییس الوزرا هم با هیات وزرا حضور به هم رسانیده وزرای مختار و نمایندگان سیاسی دول متحابه نیز حضور پیدا کرده پس از قدری توقف و اظهار تاسف از پیش آمد چنین واقعه‌ای در ساعت پنج بعد از ظهر جنازه با احترامات کاملی از مدرسه آمریکایی حرکت داده شد و در اکبرآباد خارج شهر تهران به طور امانت گذاردند که بعد از محل مذکور به آمریکا حمل نمایند.

پس از قتل ماژور ایمبری بلافاصله از طرف دولت اقداماتی برای سوءتفاهم به عمل آمد. غروب همان روز که ماژور ایمبری مقتول شده بود فروغی وزیر مالیه از طرف دولت از کاردار سفارت آمریکا ملاقات و از این پیش‌آمد اظهار تاسف و تاثر نموده و وعده داد که مسببین قتل را فورا مجازات و علاوه خونبهای ماژورایمبری نیز به ورثه‌اش پرداخته شود. این مذاکرات همچنان ادامه داشت، بالاخره قرار شد مبلغ شصت هزار دلار از این بابت به ورثه ماژور ایمبری پرداخته شود و همچنین مبلغ یکصد هزار دلار هزینه یک فروند کشتی جنگی از آمریکا به ایران برای حمل جنازه ماژور مقتول به آمریکا پرداخته شود. در بادی امر سفارت آمریکا خیلی نسبت به وقوع این حادثه با نظر تردید می‌نگریست و بعدها که مدتی از این قضیه گذشت دولت آمریکا به دولت ایران پیشنهاد کرد که مبلغ یکصد هزار دلار را در یکی از بانک‌های آمریکایی گذارده از منافع آن همیشه سه نفر محصل ایرانی در آمریکا تحصیل نمایند. ولی بعدها دولت ایران متوجه شد که اگر چنین پیشنهادی را بپذیرد برای ملت ایران باعث سرافکندگی است بنابراین از اعزام محصل به آمریکا از آن محل صرف‌نظر شد.