گروه تاریخ اقتصاد- آنچه از نظرتان می‌گذرد یک نامه خصوصی است که «ممدوح شوکت» سفیر کبیر ترکیه در ایران در تاریخ ۲۰ آوریل ۱۹۲۸ به مرحوم‌ فروغی سفیر کبیر در ترکیه نوشته است. این مکتوب به فارسی خوانا به خط خود ممدوح شوکت در مجله «یغما» ۱۳۳۴ منتشر شده است: حضور مبارک حضرت اشرف آقای محمد علی خان فروغی دامت شوکته قربانت شوم، پس از تقدیم مراتب اخلاص و مودت احترامکارانه معروض حضور اشرف می‌دارد که چنانچه تلغراف عرض کرده بودم، در بیستم ماه مارس به طهران رسیدم و مراسله جناب اشرف را، همان‌روز، خدمت برادر والاگهر حضرت اشرف، فرستادم. روز بعد قصد شرفیابی ... شاه داشتم ولی، در قوم(قم) مختصر واقعه اتفاق افتاد و آنجا تشریف فرمودند و آقای وزیر دربار هم در رکاب همایون بودند. از این جهت به زودی، شرفیابی حاصل نشد و اتفاقا سلام عیدهم نزدیک بود. بنده در موقع سلام به حضور اقدس همایون مشرف شدم. آقای وزیر دربار را هم، برای اولین دفعه در آنجا دیدم که تازه از قوم مراجعت فرموده بودند. در همان موقع، روز شرفیابی به حضور مقرر شد. بنده را در قصر سلطنتی قبول فرمودند و جزئیات‌ احوال را هیچ موضوع مذاکره نفرموده دوستدار را به‌اندازه غریق التفات فرمودند که بنده واقعا، از سرور درونی، ممکن نشد که امتنان قلبیه خود را عرض کنم و این ‌همه مراحمی که نسبت به بنده‌ اظهار می‌شود همه را از توجهات حضرت اشرف می‌دانم و از ادای تشکر این توجهات قاصرم.

جناب همایون مستدعیات بنده را، راجع‌به مقدمات اصلاح بین دو مملکت، قبول فرمودند. بنده از این‌جهت هم خیلی خوشحال شدم و حاضر بودم دولت ایران را در جلوگیری از اکراد جلالی‌ها و احساساتی که در اینجا حکمفرما است به وزارت امور خارجه ترکیه نوشتم. دیگر امید بنده‌ به حضرت اشرف است. در صورتی که حضرت اشرف، مدتی، در مملکت ما اقامت فرمایند، بنده کاملا امیدوارم که در سایه افکار مدبرانه آن وجود محترم، تمام مسائل حل خواهد شد.

اوضاع و احوال طهران، به حمد اللّه، خوب است. الوار اخیرا مرحوم عبد اللّه خان امیر لشکر را هدف گلوله کردند و دشمنان مملکت این واقعه را می‌خواستند اهمیت بدهند. در صورتی که واقعه خیلی‌ عادی بود.آقای امیر لشکر مسافر بودند و خیلی بی‌احتیاطی کردند؛ الوار که اصلا ایلاد و اشرار هستند و دزدی و قطع طریق نتیجه زندگانی آنهاست و شاید برای مانع شدن از ایجاد راه‌ در طرف جنوب، انگشت اجنبی هم حرکت کرده، بر شرارت خودشان افزوده، در وسط راه دیدند‌ که یک دستگاه اتومبیل می‌آید به اتومبیل مزبور حمله، عبد اللّه خان و شوفور ایشان را کشتند، ولی‌ نمی‌دانستند که که را کشته‌اند.

مساله کاپیتولاسیون به خوبی می‌گذرد، مساله راه‌آهن هم به‌رغم فرمایشات آقای دکتر مصدق‌ رسید یعقوب و غیرهم، یک صورت عملی پیدا کرده است، نقشه‌کشی راه‌آهن به یک قونسرسیوم‌ که عبارت از آلمانی‌ها و آمریکان‌ها است، واگذار کردند و از مجلس گذشت.

قراردادهای ایران و روسیه تاثیرات خوبی بخشیده است، هر چندی که تجارت به روسیه امروزی‌ اشکلاتی دارد ولیکن نسبت به سال‌های گذشته احوال تجار رو به بهبودی است و اعتبار قران نسبت به‌ لیره‌انگلیز از پنجاه و یک به چهل و پنج ترقی کرده است.

آقای کریم آغاخان که تازه بر شرف سرتیپی مفتخر شده‌اند، خیابان‌ها را گشاد می‌کند. خیابان استامبول هم، در عرض یک‌ماه پهن خواهد شد. اول خیابان چراغ برق خیلی قشنگ‌ شده است. تنها چراغ‌های برق، همین‌طوری که بود، هست.

ما که به درد خانه گرفتاریم هنوز یکخانه پیدا نکرده‌ایم. امیدوارم از مراحم کفیل وزارت‌ خارجه که در زمستان آینده مرا زیر چادر نگذارند.

برای خریداری، منزل شاهزاده ناصرالدوله که در خیابان امیریه واقع شده است، پیدا کردم و خیلی پسندیده‌ام به حال ما مناسب است. به توفیق رشدی یک پیشنهاد کردم، اگر قبول‌ بفرمایند سفارت سابق را فروخته اینجا را بخرم.

در این عریضه خیلی تصدیع دادم. بیش از این جسارت نمی‌کنم. دوام و بقای سلامتی‌ حضرت اشرف را آرزومند بوده احترامات قلبیه خود را تقدیم می‌نمایم.

ممدوح شوکت، سفیر کبیر ترکیه در ایران