آمریکای نخستین-21  آغاز کشور گشایی

مک کینلی

جنگ آمریکا و اسپانیا در سال ۱۸۹۸، نقطه عطفی در تاریخ آمریکا بود. بعد از آن، آمریکا توانست کنترل و نفوذ خود را در جزایر دریای کارائیب و اقیانوس آرام اعمال کند.

در دهه ۱۸۹۰، کوبا و پورتوریکو، تنها کشور‌های باقی مانده از امپراتوری پهناور اسپانیا در دنیای جدید بودند و جزایر فیلیپین، مرکز اصلی قدرت اسپانیا در اقیانوس آرام را تشکیل می‌دادند. بروز جنگ به سه علت اصلی بر می‌گشت: خصومت مردم با حکومت استبدادی اسپانیا در کوبا؛ طرفداری آمریکا از مبارزات کوبا برای استقلال و روحیه خودباوری ملی که محرک آن جراید ملی گرایی بودند که به برانگیختن احساسات مردم می‌پرداختند.

در سال ۱۸۹۵، ناآرامی‌های فزاینده کوبا تبدیل به جنگی چریکی برای دستیابی به استقلال شد. غالب آمریکایی‌ها به هم‌دردی با کوبا پرداختند، اما پرزیدنت کلیولند مصمم در حفظ بی طرفی کشور بود. اما سه سال بعد، در دوره دولت ویلیام مک کینلی، ناو جنگی «مِین»، طی یک «دیدار تشریفاتی»، با این برنامه به کوبا فرستاده شد که به اسپانیا گوشزد کند آمریکا نگران برخورد خشونت آمیز با نا آرامی‌هایی‌ است که در بندر گاه رخ داده بود. بیش از ۲۵۰ تن کشته شده بودند. ناو جنگی مِین، احتمالا به دلیل یک انفجار داخلی، نابود شد، اما بسیاری از آمریکایی‌ها اسپانیا را مسوول این واقعه می‌دانستند. عصبانیت مردم با جو سازی‌های مطبوعات که از حادثه گزارش می‌دادند، تمام کشور را فرا گرفت. مک کینلی که سعی در حفظ بی طرفی داشت، بعد از گذشت چند ماه، تامل را بیهوده یافت و دستور به مداخله نظامی داد.

جنگ با اسپانیا سریع و قاطعانه صورت گرفت. در چهار ماهی که به طول انجامید، نیرو‌های آمریکا با شکستی قابل ملاحظه روبه‌رو نگردیدند. یک هفته بعد از اعلام جنگ، دریا دار دوم، جورج دیوویی که فرمانده شش ناو اسکادران آسیا و در آن موقع در هنگ کنگ بود، به طرف فیلیپین به حرکت درآمد. او موفق شد کل نیروی دریایی اسپانیا را که در خلیج مانیل لنگر انداخته بود، بدون از دست دادن حتی یک تن از افراد خود، نابود کند.

در این حین در کوبا، نیرو‌ها در نزدیکی سانتیاگو لنگر انداختند و بعد از یک رشته درگیری‌های برق آسا، به طرف بندر آتش گشودند. چهار رزمناو زرهی اسپانیا برای نبرد با نیروی دریایی آمریکا به حرکت درآمدند که تماما ویران و به آهن پاره تبدیل شدند. وقتی خبر سقوط سانتیاگو رسید، از بوستون تا سانفرانسیسکو، سوت کشتی‌ها به صدا درآمد و پرچم‌ها افراشته شد. روزنامه‌ها، خبرنگارانی به کوبا و فیلیپین اعزام کردند که آوازه قهرمانان جدید جنگ را به گوش همگان برساند. پرآوازه‌ترین آنها دریا دار دوم، دیوویی و کلنل تئودور روزولت بودند که فرد اخیر از مقام معاونت نیروی دریایی استعفا داده بود تا بتواند فرماندهی هنگ داوطلبان خود،

«راف رایدرز» را در کوبا به عهده بگیرد. اسپانیا به زودی تقاضای پایان جنگ را نمود. به موجب پیمان صلحی که در دسامبر سال ۱۸۹۸ به امضا رسید، کوبا قبل از رسیدن به استقلال، تحت قیمومیت موقت آمریکا قرار گرفت؛ به علاوه، اسپانیا، پورتوریکو و گوام را به جای خسارت جنگ و فیلیپین را نیز در مقابل دریافت ۲۰‌میلیون‌دلار، به آمریکا تسلیم نمود. سیاست آمریکا، به طور رسمی، سرزمین‌های جدید را به دموکراسی و خود گردانی تشویق می‌کرد؛ یعنی نظامی که هیچ یک از این کشور‌ها آن را تجربه نکرده بود. در واقع، ایالات متحده نقشی استعماری یافت. در پورتوریکو و گوام نظارت بر امور اداری را به عهده داشت، به کوبا استقلالی صوری داد و حرکات استقلال طلبانه در فیلیپین را به سختی سرکوب کرد. فیلیپین، حق انتخاب دو مجلس قانون‌گذاری را در سال ۱۹۱۶ کسب کرد. در سال ۱۹۳۶، کشور‌های مشترک‌المنافع فیلیپین، با خود مختاری گسترده، ایجاد شد و در سال ۱۹۴۶، بعد از جنگ جهانی دوم، عاقبت این جزایر به استقلال کامل رسیدند.

مداخلات آمریکا در اقیانوس آرام، به فیلیپین محدود نمی‌شد. در همان سال جنگ با اسپانیا، روابط تازه‌ای با جزایر‌ هاوایی نیز آغاز گشت. روابط قبلی، محدود بود به بازرگانان و مبلغان مذهبی. بعد از سال ۱۸۶۵، سرمایه‌گذاران آمریکایی به آغاز بهره‌برداری از منابع این جزایر که عمدتا نیشکر و آناناس بود، پرداختند. وقتی دولت ملکه لیلیوکالانی قصد خود را در مورد خاتمه دادن به نفوذ خارجی‌ها، در سال ۱۸۹۳ اعلام کرد، بازرگانان و سوداگران آمریکایی، با پیوستن به اهالی با نفوذ‌ هاوایی، در صدد برکنار کردن او برآمدند. آنها از سوی سفیر آمریکا در ‌هاوایی و نیرو‌های آمریکایی مستقر در محل حمایت می‌شدند و دولت جدید درخواست کرد که به آمریکا الحاق گردد. پرزیدنت کلیولند که تازه دوره دوم ریاست‌جمهوری خود را آغاز کرده بود، این درخواست را رد کرد و استقلال‌ هاوایی را به طور صوری، تا زمان جنگ اسپانیا، به حال خود گذاشت، تا این که کنگره، با حمایت پرزیدنت مک کینلی، قرارداد الحاق را تصویب کرد. در سال ۱۹۵۹‌هاوایی پنجاهمین ایالت آمریکا شد.در‌هاوایی مخصوصا با منافع اقتصادی تا اندازه‌ای می‌توانست در امر توسعه آمریکا موثر باشد، اما در نظر سیاستمداران با نفوذی مانند روزولت، سناتور هنری کابوت لاج و جان هی، وزیر امور خارجه و نیز استراتژیست‌هایی چون دریا سالار آلفرد تایر ماهان، انگیزه اصلی، مساله ژئواستراتژیک بود. برای این افراد، مزیت به دست آوردن‌هاوایی بندر پرل‌هاربر بود که به مهم‌ترین پایگاه نیروی دریایی آمریکا در اقیانوس آرام تبدیل شد. فیلیپین و گوام، مکمل دیگر پایگاه‌های دریایی، مانند جزیره ویک، مید وی وساموای آمریکا بودند. در منطقه کاراییب که آمریکا در اندیشه احداث یک آبراه برای آمریکای مرکزی بود، پورتوریکو می‌توانست نقطه اتکای با اهمیتی باشد.