چرا بانرجی، دوفلو و کریمر برنده نوبل شدند؟

برای مثال سلامت و مرگ‌ومیر کودکان را در نظر بگیرید، مسائلی حیاتی در کشورهای در حال توسعه. تئوری می‌تواند به ما بگوید که توان‌افزایی زنان در مرگ ومیر و سلامتی کودکان مهم است؛ اما نمی‌تواند به ما بگوید که کدام سیاست در مبارزه با این معضل بیشترین اثر را دارد. این پیشنهاد می‌تواند تمرکز بر آموزش مادران، یا دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی یا تصویب قوانین مربوط به سن ازدواج باشد. شاید مهم‌تر آنکه تئوری نمی‌تواند به ما بگوید تا چه حد این سیاست‌های گوناگون، اثرگذار هستند و این جایی است که جایزه نوبل امسال معنا می‌یابد.

همکاری اساسی بانرجی، دوفلو و کریمر، توسعه یک روش آزمایشگاهی در اقتصاد توسعه بود. آنها برای شناسایی علل فقر، یک چارچوب علمی ساختند و از داده‌های سختگیرانه‌ای استفاده کردند، سپس اثرات سیاست‌های مختلف و سودمندی آنها را تخمین زدند. مخصوصا آنها آزمایش‌های کنترل شده تصادفی (RCT)را برای انجام دادن این کار توسعه دادند. این سه اقتصاددان از این روش برای مطالعه سیاست‌های مختلف در عمل و ترویج آنهایی که بیشترین قابلیت اجرا را داشته‌اند، استفاده کردند.

در اواسط دهه ۱۹۹۰، کریمر و همکارانش یکسری از آزمایش‌های کنترل شده تصادفی را در مورد تحصیل در مدارس کنیا، با طراحی آزمایش‌های میدانی برای ارزیابی اثر سیاست‌های معین بر بهبود نتایج آغاز کردند. این روش انقلابی بود. آزمایش‌ها نشان داد که نه کتاب‌های درسی بیشتر و نه خوراک رایگان مدرسه، هیچ تفاوت واقعی در خروجی یادگیری نداشته‌اند. در عوض نحوه تدریس به‌عنوان بزرگ‌ترین عامل مطرح بود.

مطالعات بانرجی و دوفلو، اغلب به همراه کریمر و دیگران دنبال ‌شد. آنها در ابتدا بر آموزش متمرکز بودند و سپس آن را به دیگر حوزه‌ها شامل سلامتی، اعتبار و کشاورزی نیز توسعه دادند.

بانرجی و دوفلو با استفاده از این مطالعات می‌توانستند توضیح دهند که چرا برخی کسب‌وکارها و مردم در کشورهای کمتر توسعه‌یافته از مزایای تکنولوژی‌های در دسترس، بهره‌مند نشده‌اند. آنها مفهوم نقص بازار و شکست‌های دولت‌ها را پررنگ کردند. آنها با ابداع سیاست‌هایی برای هدف گرفتن و کشف ریشه‌های مشکل، کمک‌های واقعی برای کم کردن فقر در این کشورها کردند.

اقدامات بانرجی، دوفلو و کریمر، تئوری‌های اقتصادی انگیزشی را به کاربردهای مستقیم نزدیک‌تر کرده است. این مساله با تغییر شکل اساسی طرز کار اقتصاد توسعه برای ایزوله کردن دلایل فقر با استفاده از دانش کمی، قابل تصدیق و عملی و خلق سیاست جدید بر اساس واکنش‌های رفتاری عملی شده است.

تاثیر این پیشرفت‌ها روی نتایج توسعه جهان واقعی، اهمیت بسیار زیادی دارد. کار آنها و مقدار قابل توجهی از تحقیقات دنباله‌رو آنها سندی برای جنگ با فقر در بسیاری از کشورهای در حال توسعه را بنا نهاد و آنها به شکل مداوم در حال بسط دادن افق همکاری‌ها هستند که اکنون سیاست‌های محیط‌زیستی و آب و هوایی، شبکه‌های اجتماعی و علوم شناختی را هم در بر می‌گیرد.