چرا ریاض باید بی‌طرف بماند؟

 عربستان سعودی همچنان آسیب‌پذیر است و جنگ ایران و آمریکا تنها این آسیب‌پذیری را بیشتر خواهد کرد. از این‌رو عربستان‌سعودی باید در تنش‌های بین آمریکا و ایران که از سال ۱۹۷۹ کلید خورده است و ادامه دارد بی‌طرف بماند و به‌جای حمایت از آمریکا تلاش کند تا با حل اختلافات منطقه‌ای خود با ایران در کوتاه‌ترین زمان ممکن، خطر را برای خود دفع کند.

به‌ گزارش گروه اقتصاد بین‌الملل روزنامه «دنیای‌اقتصاد»، مضاوی الرشید، تحلیلگر خاورمیانه در مدرسه اقتصاد لندن در مطلبی با تاکید بر آسیب‌پذیری عربستان سعودی در صورت بروز جنگ احتمالی بین ایران و آمریکا نوشت: ایران و عربستان ‌سعودی هم ‌اکنون به شدت درگیر منازعات در دو کشور عربی یمن و عراق هستند. هیچ‌ یک اکنون نمی‌توانند بدون از دست دادن بخش قابل‌توجهی از قدرت و مشروعیت خود از این منازعات خارج شوند. در همین حال، در دو کشور اعتراضاتی نیز آغاز شده است. گرفتاری ایالات‌متحده در هر دو تقابل-حمایت از عربستان سعودی در یمن و نفوذ ایران در عراق پس از سرنگونی صدام‌حسین- نشان می‌دهد که حل تقابل‌های منطقه‌ای خارج از توان و کنترل آمریکا است.

در میان تنش‌های اخیر میان ایران و ایالات‌متحده و تهدید آغاز یک جنگ، عربستان سعودی به دیده تردید به شرایط نگاه می‌کرد چرا که از چشم‌انداز احتمال وقوع جنگی دیگر در خلیج‌فارس و پشت درهای خود واهمه دارد. درحالی‌که ممکن است ریاض به‌طور مخفیانه از ترور سردار قاسم سلیمانی و افزایش تنش‌های لفظی و عملی بین تهران و واشنگتن به وجد آمده باشد، اما همزمان باید نسبت به درگیری یک جنگ جدید که شعله‌های آن می‌تواند به میادین نفتی عربستان و ورای آن برسد نیز محتاط باشد و این در حالی است که ریاض هنوز ماموریت خود را در یمن به پایان نرسانده است.

همزمان با قریب‌الوقوع بودن آغاز جنگ محدود بین ایران و آمریکا در عراق، گرفتاری عربستان در یمن هنوز تا حرکت در مسیر منافع ریاض فاصله دارد.

عادی شدن شرایط در یمن، جایی که ریاض یک رژیم دست‌ نشانده را در صنعا مستقر کرده است مسیر درازی تا واقعیت در پیش دارد و هم اکنون حوثی‌های یمن بخش‌های وسیعی از یمن را تحت کنترل خود دارند.

 مسیر پیروزی عربستان در جنگ یمن بسیار ناهموار است؛ مسیری که پنج‌ سال پیش به‌عنوان زورآزمایی ولیعهد جوان سعودی آغاز شد.

به‌ علاوه در اینکه عربستان سعودی بتواند همزمان دو جنگ را مدیریت کند، تردید‌های اساسی وجود دارد.

ظرفیت‌های سعودی‌ها در صورت درگیری یک جنگ کلاسیک با ایران کمبودهای خود را نشان می‌دهد و ایران  همچنین می‌تواند علاوه بر حمله به میادین نفتی یا ممانعت از صادرات نفت عربستان، بروز ناآرامی‌هایی را نیز در این کشور رقم بزند.

سابقه عربستان سعودی در یمن نشان داد که ظرفیت‌های آن به‌ویژه در بخش نیروی هوایی می‌تواند تخریب‌های گسترده‌ای را ایجاد کند، اما پیروزی در جنگ یک داستان متفاوت است. در صورتی که دونالد ترامپ با تداوم حماقت خود مسیر افزایش تنش با ایران را درپیش بگیرد، حکومت سعودی باید حمایت تمام و کمال خود را از او اعلام کند. اگر جنگی رخ دهد، عربستان بدون تردید یکی از پایگاه‌های مورد استفاده نیروهای آمریکا و بزرگ‌ترین تامین‌کننده بودجه آن خواهد بود؛ آن هم در زمانی که ثروت نفتی ریاض در معرض نوسانات قیمتی بازار جهانی است.

حتی اگر ترامپ موفق به سرنگون ساختن نظام ایران باشد-که البته بعید است- شاید او بتواند نزد حامیان خود اعتبار کسب کند، اما پرسش اینجاست که در این سناریو، چه اتفاقی برای عربستان سعودی رخ می‌دهد؟

رژیم ریاض حتی اگر ترامپ جمهوری اسلامی را سرنگون کند، امن نخواهد بود. باتوجه به سیاست‌ خارجی ترامپ در سه سال گذشته، عربستان‌ سعودی هدف بعدی او خواهد بود. ترامپ که در این صورت تمامی دلارهای عربستان‌سعودی را از آنها گرفته است، چیزی برای علاقه به خانواده سعودی ندارد؛ افرادی که تنها به‌دلیل ثروتشان برای ترامپ ارزشمند هستند. ثروتی که اکنون نیز درحال کمتر شدن است و اغلب آن صرف برنامه‌های اقتصادی جاه‌طلبانه‌ای می‌شود که هنوز هیچ دستاوردی برای ریاض نداشته‌اند. تردیدی نیست همان‌طور که ترامپ متحدان خود نظیر کردها را پیش از این رها کرده است، اگر بر فرض بتواند حکومت ایران را سرنگون کند، پشت سعودی‌ها را نیز خالی می‌کند. پس از آن ریاض باید نگران تامین امنیت نظام خود تحت شرایط جدید باشد، آن هم بدون حمایت ایالات‌متحده که پس از جنگ جهانی دوم همواره از آن بهره برده است.

نگاه کاسب‌کارانه ترامپ به عرصه سیاست ‌خارجی باید عربستان ‌سعودی را نگران کند و هیجانی  را که از ترور سردار قاسم سلیمانی حاکمان این کشور را فرا گرفته خاموش کند. پیامدهای تغییر رژیم در ایران می‌تواند به بروز فاجعه‌ای برای عربستان سعودی ختم شود. به‌ علاوه خالی شدن صحنه از وجود یک دشمن خارجی ساختگی، حکومت سعودی را برای ادامه استفاده از شعارهای ملی‌گرایانه عربی و به تبع آن جذب توده عرب ناتوان می‌‌کند و ممکن است مقامات عربستان دیگر نتوانند صداهای مخالف را از داخل عربستان ساکت کنند. مردم عربستان نیز دیگر از رژیمی که نمی‌تواند یک سیاست‌ خارجی منطقی را درپیش بگیرد و از نظر مالی مانند قبل از آنها حمایت کند، حمایت نخواهند کرد.

اگر موشک های ایرانی در عربستان فرود آیند، ولیعهد عربستان با یک انتخاب دشوار مواجه خواهد شد. اگر ساکت بماند نزد مردم و حامیانش حقیر می‌شود. البته این موضوع پیش‌تر و با حملات موشکی به تاسیسات نفتی آرامکو که بدون پاسخ ماند رخ داده است. اما اگر بن‌سلمان وارد جنگ با ایران شود، خاک کشور خود را به جبهه جنگی تبدیل می‌کند و ممکن است نتواند شعله‌های آتش آن را کنترل کند. این انتخاب‌های سخت تنها زمانی حل‌وفصل می‌شوند که تقابل آمریکا و ایران از دیگر مسائل منطقه‌ای مجزا باشد، موضوعاتی که باید هرچه سریع‌تر و صریح‌تر، به سوژه مذاکرات تهران و ریاض بدل شود.

عربستان‌سعودی باید در تنش‌های بین آمریکا و ایران که از سال ۱۹۷۹ کلید خورده است و ادامه دارد بی‌طرف بماند. درگیری ریاض در وسط بحران ایران و آمریکا به هیچ وجه در راستای منافع عربستان نیست. ممکن است حفظ موضع بی‌طرفانه گزینه‌ای ساده یا حتی منطقی برای ریاض به نظر نرسد، چراکه بن‌سلمان حمایت بی حد و وصف خود را نثار دونالد ترامپ کرده است و بعید به نظر می‌رسد که او خود را از ترامپ در برابر ایران جدا کند. اما اگر ولیعهد سعودی به‌دنبال اجتناب از جنگی است که می‌تواند آینده خود او را نیز دگرگون سازد، وی باید بیرون از گود بماند، گودالی که بسیار عمیق‌تر و خطرناک‌تر از آن است که او بتواند تصور کند. عربستان سعودی همچنان آسیب‌پذیر است و جنگ ایران و آمریکا تنها این آسیب‌پذیری را بیشتر خواهد کرد.