پایان سیاست نه شرقی، نه غربی؟

جهت‌‌گیری‌‌های نظام جمهوری اسلامی ایران به سمت شرق، با این گزاره که ایران شریک راهبردی روسیه و روسیه شریک راهبردی ایران است، تعارف دیپلماتیکی بود که بر اساس یک تکرار مدام در پایتخت‌‌های دو کشور و بر پایه نیازی که روس‌‌ها به بازی با کارت تهران در معادلات منطقه‌‌ای خاورمیانه و جایگاه این منطقه در نظام بین‌الملل داشتند، به یک باور ایدئولوژیک در ایران تبدیل شد.

بالطبع همگرایی تهران با پایتخت‌‌های کشور‌‌هایی که دارای سبقه ایدئولوژیک و آیینی هستند، از بدو آن دچار چالش معنادار است. این مساله پارادایم اصلی را با تزلزل جدی و هویتی رو‌به‌رو می‌‌سازد؛ به گونه‌‌ای که زمانی «جواد ظریف»  وزیر خارجه سابق ایران در جریان فایل صوتی که از وی افشا شد، به این موضوع نه به صورت صریح، اما اشاره‌‌ای دقیق می‌کند. از این منظر باید گفت اکنون ایران گزاره نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی را از متن به حاشیه رانده و دیگر سخنی از آن پارادایم نیست. در این راستا، نزدیکی به شرق جهت مقابله با غرب به عنوان یک اصل معنادار تعریف‌‌پذیر شده و تلاش شده که نشان داده شود چین در حال برکشیدن پاشنه‌های کفش خود جهت کسب قدرت بین‌المللی است. به این نکته توجه نمی‌شود که اگرچه درباره دستیابی به قدرت بین‌المللی، گزاره اقتصادی مولفه‌‌ای مهم است و چین توانسته در قالب آن دستاورد‌‌های قابل توجهی را کسب کند با این حال، چین به معنای دقیق کلمه یک کشور توسعه‌یافته بین‌المللی نیست.

رویداد‌‌های یک سال اخیر پس از جنگ اوکراین و تلاش آمریکا جهت زیر سوال بردن جایگاه چین به واسطه مساله تایوان و سفر نانسی پلوسی و پس از آن سناتور‌‌های دیگر به تایپه، این نکته را به خوبی نشان داد که چین حداقل در شرایط فعلی به خوبی می‌‌داند که هنوز زمان رویارویی با واشنگتن فرا نرسیده است. برخلاف روسیه این کشور تلاش کرد تا از زیر بار تحرکات جنگ روانی دولت آمریکا خود را خارج کند و در سطح منطقه نیز شاهدیم که پکن سعی دارد به متحدان کلیدی و راهبردی آمریکا در مهم‌ترین منطقه ژئواستراتژیک جهان یعنی خاورمیانه نزدیک شود. سفر اخیر رئیس‌جمهور چین «شی جین پینگ»  به عربستان سعودی و آنچه در جریان این سفر پیش آمد و برخی مواضع و اقدامات ضدایرانی در قالب این سفر طرح و انجام شد، حامل پیام‌‌ها و معانی زیادی به ویژه برای ایران بود. این موضوع تا حد زیادی نشان‌دهنده این است که ما در روند نوعی همگرایی بین‌المللی جهت برخورد با تهران هستیم. این همگرایی‌‌ها نه معطوف به تغییر سیاست‌ها در تهران بلکه متمرکز بر تغییر محتوا و شیوه حکمروایی در ایران هستند. از این رو باید توجه داشته باشیم که خیلی زود دیر می‌شود و به راحتی دیگر نمی‌توان راه سومی را در حوزه سیاست خارجی تعریف کرد.