اجازه هلی‌کوپترها دست شاه بود

قرار شد کامیون‌ها با بارشان همان محل بی‌حرکت منتظر بمانند تا من با ارتش تماس بگیرم. خوشبختانه در دربار یک اداره به نام «سرای نظام» تاسیس شده بود. رئیس آن ارتشبد شفقت بود که من با او آشنا بودم. مرد تحصیل‌کرده و خوبی بود. به او مراجعه کردم و مشکل را شرح دادم و گفتم تقاضای کمک از ارتش دارم. او گفت که ۱۵ دقیقه دیگر وقت ملاقات با شاه دارد و مراتب را گزارش خواهد داد. من به منزل رفتم. به مجرد رسیدن به منزل تلفن زنگ زد. ارتشبد شفقت گفت شاه به سرتیپ خسروداد فرمانده هوانیروز دستور داده است که کمک کند. خیلی خوشحال شدم. خسروداد همسایه دیوار به دیوار منزل ما بود. او فرمان را دریافت کرده بود. گفت سه هلی‌کوپتر قوی با تجهیزات کامل امشب به محل خواهند رفت و عملیات از فردا ساعت ۷ صبح با حضور خود او در محل شروع خواهد شد. این هلی‌کوپترها بسیار قوی بودند و کارکنان آنها خوب تعلیم دیده بودند.