اگر فکر می‌کنید جنگ جهانی سوم غیرقابل تصور است، این را بخوانید!

یک سال پیش، جو بایدن، رئیس‌‌‌جمهور ایالات متحده به کی‌یف سفر کرد و به ولودیمیر زلنسکی، رهبر اوکراین گفت: «شما به ما یادآوری می‌‌‌کنید که آزادی قیمتی ندارد؛ ارزش آن را دارد تا زمانی که طول بکشد، بجنگید. آقای رئیس‌جمهور: تا زمانی که به طول بینجامد.»آیا شبکه‌های خبری سخنرانی بایدن در کی یف را در شبی که روس‌ها در پایتخت اوکراین رژه می‌روند، پخش خواهند کرد؟ یا یکی از این شبکه‌ها مصاحبه بعدی تاکر کارلسون با ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه را پخش خواهد کرد؟ و اگر -مثلا در اواخر سال ۲۰۲۴- به ما اطلاع داده شود که ایران با موفقیت سلاح هسته‌‌‌ای ساخته است و حزب‌‌‌الله نماینده خود را در لبنان برای حمله موشکی به اسرائیل تشویق کند، چه واکنشی نشان خواهیم داد؟ آیا همان‌طور که در سال ۱۹۷۳ اتحاد جماهیر شوروی را تهدید به مداخله در جنگ یوم کیپور کردیم، ما تهدید خواهیم کرد که از سلاح علیه ایران برای نجات اسرائیل از نابودی استفاده کنیم؟ یا آیا واشنگتن یکی دیگر از هشدارها را به اسرائیل خواهد داد که مبارزه برای بقای خود را تشدید نکند؟

یا اگر اخباری را بشنویم که تایوان توسط ارتش آزادی‌بخش خلق محاصره شده و رئیس‌جمهور تصمیم گرفته - پس از بررسی دقیق خطر قابل‌توجه شروع جنگ جهانی سوم - نیروی دریایی را برای تحقق آزادی دریانوردی اعزام نکند، چه می‌شود؟ چقدر به پایان دموکراسی تایوان و تحمیل حکومت حزب کمونیست چین بر مردم آن توجه خواهیم کرد؟ بیشتر از چیزی که برای مراسم بعدی جوایز گرمی یا سوپر بول پرداخت می‌کنیم؟امیدوارم هیچ یک از این سناریوهای تلخ محقق نشود. با این حال، به‌خصوص وقتی سقوط کابل در سال ۲۰۲۱ را به یاد می‌‌‌آورم، به سختی می‌توانم این ایده را رد کنم که ممکن است در هر سه مورد کاملا بی‌‌‌تفاوت باشیم و تنها توضیحی که می‌توانم برای این موضوع پیدا کنم این است که آمریکایی‌ها، در اعماق قلبشان، فکر نمی‌کنند که شکست شامل حال آنها می‌شود.

من می‌توانم ببینم چرا. هزینه‌های شکست در ویتنام در سال ۱۹۷۵ را نه آمریکایی‌ها، بلکه شهروندان ویتنام جنوبی متحمل شدند، همان‌طور که هزینه‌های شکست در افغانستان بیشتر بر عهده مردم افغانستان بود. مردان و زنانی که در جنگ‌های اخیر آمریکا خدمت کردند، بخش کوچکی از جمعیت بودند. کسانی که مرده‌اند مدت‌ها پیش دفن شده‌اند. کسانی که آسیب جسمی یا روحی شدیدی را متحمل شده‌اند، از دید و ذهن خارج شده‌اند.در این شرایط، واقعا سخت است که استدلال زیر را ثابت کنیم: اگر ایالات متحده اجازه دهد که اوکراین، اسرائیل یا تایوان توسط دشمنانشان تسخیر شوند، عواقب ناگواری برای آمریکایی‌‌‌ها به همراه خواهد داشت و منظور من از پیامدهای وخیم چیزی است که بسیار بدتر از یک ۱۱ سپتامبر دیگر است.

بازخوانی رمان لن دیتون SS-GB به من یادآوری کرد که در سال‌‌‌های نه چندان دور، بریتانیایی‌‌‌ها به راحتی می‌توانستند عواقب شکست را تصور کنند. SS-GB که در سال ۱۹۷۸ منتشر شد، زندگی در بریتانیا را پس از تهاجم موفقیت‌آمیز آلمان به انگلستان در سال ۱۹۴۰ به وضوح به تصویر می‌کشد. داستان کمتر از یک سال پس از تسلیم شدن بریتانیا آغاز می‌شود. پادشاه زندانی در برج لندن است. وینستون چرچیل در برلین محاکمه و اعدام شده است. مانند فرانسه یک دولت دست نشانده وجود دارد، اما قدرت واقعا در دستان «فرمانده نظامی GB» آلمان است. دیتون که در سال ۱۹۲۹ در لندن به دنیا آمد، آنقدر به فاجعه در نبرد بریتانیا و حمله رعد آسا نزدیک بود که به تصویر کشیدن لندن تحت اشغال نازی‌ها توسط او کاملا قابل قبول به نظر می‌رسد. علاوه بر این، او در زمانی می‌نوشت که اقتصاد بریتانیا در دهه ۱۹۷۰ که تحت‌تاثیر رکود تورمی قرار داشت، مرد بیمار اروپا بود. در مقابل، آلمان غربی هنوز سرزمین معجزه اقتصادی بود.

یک ربع قرن از زمانی می‌گذرد که اندرو رابرتز را متقاعد کردم که فصلی از کتاب تاریخ مجازی را که به معقول بودن تاریخی سناریوی دیتون اختصاص دارد، به نگارش در آورد. من به وضوح عرق سردی را که اولین پیش‌نویس او ایجاد کرد، همراه با نقل‌قول‌های مفصل از اسنادی که در آن آلمانی‌ها با دقت نقشه‌های خود را برای حمله، شکست و اشغال انگلستان تنظیم کرده بودند، به یاد می‌آورم. حتی برای ما بچه‌های دهه ۱۹۶۰، همه اینها هنوز به طرز وحشتناکی ثابت به نظر می‌رسید، به‌خصوص لیست اسامی افرادی که باید دستگیر شوند.تحت شرایط خاص، تصور شکست می‌تواند روحیه شما را تضعیف کند. اما همچنین می‌تواند ذهن را بر این امر مهم که نبازد، متمرکز کند. اوکراینی‌ها در تصور اینکه شکست امروز چه معنایی دارد، مشکلی ندارند. آنها اجساد پراکنده شده در خیابان‌های بوچا را پس از عقب‌نشینی روسیه در سپتامبر ۲۰۲۲ دیده‌اند. آنها می‌دانند ارتش استعماری پوتین از چه قدرت وحشتناکی برخوردار است.

اما تعداد کمی از آمریکایی‌ها به این شکل فکر می‌کنند. اکنون دقیقا ۴۰ سال از انتشار  فیلم طلوع سرخ می‌گذرد؛ یکی از معدود تلاش‌های تجاری موفق برای تجسم حمله شوروی به ایالات متحده. تصور ساخت چنین فیلم فاجعه باری امروز سخت است. با این حال، رابطه آمریکایی‌ها با فیلم‌های فاجعه‌آمیز همیشه به نظر من متفاوت از رابطه بریتانیایی‌ها بوده است. مهم نیست که مهاجمان بیگانه چقدر عجیب و غریب هستند، وحشت می‌تواند واقعا از آسمان‌های بالای پایتخت کشور نازل شود. اما زمانی که آمریکایی‌‌‌ها فیلم Contagion (شیوع - ۲۰۱۱) را تماشا کردند، به نظر می‌رسد که تعداد کمی تصور می‌‌‌کردند که یک بیماری همه‌گیر واقعی زمین را فرا گرفته باشد. وقتی یک نمونه در ماه‌‌‌های ابتدایی سال ۲۰۲۰ پدیدار شد، هنوز بی‌‌‌میلی عمیقی حتی نزد افراد تحصیل‌‌‌کرده وجود داشت که باور کنند کووید-۱۹ چیزی بسیار جدی‌‌‌تر از آنفلوآنزای فصلی است.وقتی آمریکایی‌ها تلویزیون‌های صفحه تخت خود را روشن می‌کنند، به طور جدی می‌خواهند دنیا را پشت سر بگذارند.

آنها به جای تفکر در مورد آینده‌‌‌های دیستوپیایی (ویران‌شهری)، ترجیح می‌‌‌دهند خود را در فرقه تیلور سوئیفت غوطه‌‌‌ور کنند - نوعی فرار توده‌‌‌ای که شیدایی الهه‌‌‌های انزواگرا را در صفحه نمایش در دهه ۱۹۳۰ به یاد می‌‌‌آورد.پس این فیلمی است که هیچ کس قرار نیست بسازد. اما بیایید با تایوان پیش برویم. اولین چیزی که در اتاق وضعیت کاخ سفید مطرح می‌شود درخواست دولت تایوان از نیروی دریایی ایالات متحده برای رفع محاصره و بازگرداندن آزادی دریانوردی است. این باید شامل حداقل حمله دو گروه ناو هواپیمابر و تعداد قابل‌توجهی زیردریایی تهاجمی باشد.اما قبل از اینکه این کشتی‌ها حتی به سمت تنگه تایوان حرکت کنند، وال‌استریت در حالت وحشت قرار می‌گیرد و سهام آن ۲۰‌درصد کاهش خواهد یافت.

اپل ۵۰‌درصد سقوط خواهد کرد (زیرا بخش زیادی از سخت‌افزار آن هنوز در چین ساخته می‌شود). قیمت دلار در بازارهای بین‌المللی افزایش می‌یابد و همان‌طور که در هر بحرانی انتظار دارید، با مردمی در صف خودپردازها مواجه می‌شوید. رئیس‌‌‌جمهور همچنین باید سریعا تصمیم بگیرد که آیا حملات ژاپن به پایگاه‌‌‌های موشکی و هوایی چین را تایید می‌‌‌کند یا نه (با فرض اینکه ژاپنی‌‌‌ها بازی کنند). رئیس ستاد مشترک ارتش به او یادآوری می‌‌‌کند که در صورت جنگ، برخی از سلاح‌‌‌های کلیدی آمریکا، به‌ویژه موشک‌‌‌های ضد کشتی دوربرد، ظرف یک هفته تمام می‌شود.

و همه این‌‌‌ها - اگر امسال رخ دهد - در میانه‌‌‌ یک انتخابات قرار دارد و احتمالا دونالد ترامپ، نامزد جمهوری‌خواهان، بایدن را به خاطر شروع یک «جنگ همیشگی» دیگر یا نشان دادن ضعف سرزنش می‌‌‌کند. در حالی که چینی‌‌‌ها با TikTok مشغول متقاعد کردن جوانان آمریکایی در مورد ضرورت اخلاقی «اتحاد مجدد» تایوان با سرزمین اصلی خواهند بود. هرگونه اختلال موفقیت‌آمیز چینی در زیرساخت‌های مخابراتی کشور به احتمال زیاد باعث ایجاد هرج و مرج در شهرهای بزرگ می‌شود.

اکنون تنها چیزی که باید تصور کنید – پس از برقراری ارتباطات – این است که کامالا هریس، معاون رئیس‌جمهور، سیاست جدید «آسیایی‌‌‌سازی» را اعلام می‌‌‌کند (به قیاس با ویتنامی‌‌‌سازی در سال ۱۹۶۹)، که به معنای بازگرداندن همه نیروهای آمریکایی به خانه‌‌‌شان است. پس از آن پوشش زنده ورود شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین به تایپه پخش خواهد شد.سرانجام، یک هفته بعد، وزرای خارجه چین، روسیه، ایران و کره شمالی در پکن گرد هم می‌‌‌آیند تا تشکیل حوزه مشترک اوراسیای بزرگ را اعلام کنند. همه اینها ممکن است به نظر شما عجیب و غریب یا خارق‌العاده باشد. اما این خیلی عجیب‌‌‌تر از تحولات جهانی خارق‌‌‌العاده‌‌‌ای نیست که در پرل هاربر در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ آغاز شد. اگر در حال حاضر چشمان خود را به روی سناریوی قابل قبول شکست باز نکنید، در این صورت این خطر را خواهد داشت که روزی دقیقا این کار را انجام دهید.