او همیشه افسوس می‌خورد

ابراهیمی را می‌شود در چند عنوان به اختصار تعریف کرد: نویسنده، ترانه‌سرا، روزنامه‌نگار، فیلم‌ساز، آهنگ‌ساز، فیلم‌نامه‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس، اما .... اگر بنا به شناختن چنین آدمی باشد -که اگر نگوییم در همه عناوینی که ذکر شد خبره بوده است، دست‌کم عمر خود را در تجربه آن‌ها صرف کرده است - نه می‌توان به عناوین بسنده کرد و نه از کثرت کلمات کمک خواست. بی‌شک ابراهیمی دلیلی داشته است بر این ننشستن و نماندن.

نادر ابراهیمی با این‌ نظر که استعداد، لازمه دستیابی به هدف است، هم‌عقیده نیست. نادر می‌گوید آدمی به شرط «خواستن» به هدفش می‌رسد. یکی از علل ساخت فیلم «سفرهای دور و دراز ‌هامی و کامی در وطن» انتقال این مفهوم بود که اگر زمینه آماده باشد، هرکس به جایگاهی که می‌خواهد، دست می‌یابد. همان‌طور که ‌هامی و کامی نه تنها در فیلم که در زندگی واقعی‌شان هم، هنرها و فنونی مثل نوازندگی، نقاشی، رانندگی و... را یاد گرفتند. نادر ابراهیمی اراده‌ای قوی دارد و آن‌چه را که درست می‌داند انجام می‌دهد یا در برنامه‌اش دارد. برخی از کارها در کوتاه مدت انجام می‌شد و بعضی را هم در برنامه بلند مدت دنبال می‌کرد. شما اگر الان اتاقش را ببینید، یادداشت‌هایی از سال ۷۵ به بعد و حتی پیش از آن پیدا می‌کنید که نادر در آن‌ها نوشته من باید امسال به فلان کار بپردازم و.... در روزمره زندگی‌اش هم اگر دقت کنیم، برنامه‌ می‌بینیم. نادر همیشه افسوس می‌خورد که چرا ۲۴ ساعت، ۲۴ ساعت است و بیش‌تر نیست. قدر فرصت‌ را می‌داند و اعتقاد دارد که وقتش نه به خود که متعلق به جامعه‌‌اش است.

همسر نادر ابراهیمی بودن، در عین شیرینی‌های بسیار، تلخی‌هایی هم دارد. همسر و همراه آدمی پر شر و شور بودن، خب لذت‌بخش است؛ چون آدم حس می‌کند همسر کسی است که در حال مبارزه است و تو هم، در گوشه‌ای از این مبارزه سهیم هستی و به بهبود کارش کمک می‌کنی، اما سخت هم هست. باز این را می‌توانید در «ابوالمشاغل» و «ابن مشغله» بخوانید. وقتی همسر کسی که چند فرزند دارد، به خانه بیاید و بگوید: «اخراج شدم»، چه حالی به انسان دست می‌دهد؟