دنیای اقتصاد- میلاد محمدی: آمارهای رسمی نشان می‌دهد در دوره هشت ساله اخیر، تعداد شاغلان زن در ایران با کاهش قابل ملاحظه‌ای مواجه بوده است. بر‌اساس این آمارها، در سال ۱۳۸۴ نزدیک به ۳ میلیون و ۹۶۱ هزار نفر از شاغلان کشور «زن» بوده‌اند، در حالی که در سال گذشته، این تعداد به حدود ۳ میلیون و ۱۴۵ هزار نفر رسیده است. موضوعی که حکایت از کاهش تقریبا ۸۱۶ هزار نفری تعداد شاغلان زن در سال‌های اخیر دارد. به بیان دیگر به‌طور متوسط در هر سال، بیش از ۱۰۰ هزار نفر از زنان شاغل در کشور از بازار کار کنار می‌روند. این اطلاعات با استناد به گزارش‌هایی که از سوی مرکز آمار ایران منتشر می‌شود، محاسبه شده است. هر چند برخی از صاحب‌نظران معتقدند داده‌های مربوط به اشتغال این نهاد از دقت کافی برخوردار نیست و بعضا «کم‌نمایی» دارد. به‌عنوان مثال، حسن طائی، «معاون توسعه کارآفرینی و اشتغال وزارت کار»، چندی پیش در گفت‌وگویی با «تجارت فردا» به «اشکالات و نقایص عدیده‌ در مجموعه اطلاع‌رسانی بازار کار کشور» اشاره کرده و گفته بود که اطلاعات «طرح آمارگیری از نیروی کار» مرکز آمار درخصوص تعداد مشاغل ایجاد‌شده در سال‌های اخیر، با «روند رشد اقتصادی و سایر متغیرهای اقتصادی و اجتماعی» در این دوره سازگاری ندارد. در نتیجه این احتمال وجود دارد که تعداد مشاغل از دست رفته زنان ایرانی در سال‌های اخیر، از رقم گفته شده هم بیشتر باشد. با این حال، حتی همین آمارها نیز می‌تواند زوایایی از تنگنای اشتغال زنان در سال‌های گذشته را ترسیم کند. به همین دلیل، بد نیست با توجه به برخی «جزئیات دیده نشده» این آمارها، نگاهی به تغییرات صورت گرفته در اقتصاد کشور از منظر اشتغال زنان داشته باشیم.

رتبه ۱۳۴ در بین ۱۳۶ کشور

نخستین موضوعی که درباره آمارهای اشتغال زنان جلب توجه می‌کند، تغییراتی است که در نرخ بیکاری این بخش از نیروی کار صورت گرفته است. بر‌اساس آمارهای رسمی مرکز آمار، نرخ بیکاری زنان از حدود ۱۷ درصد در سال ۱۳۸۴، به حدود ۲۰ درصد در سال گذشته افزایش یافته است. موضوعی که بیانگر رشد ۳ واحد درصدی شاخص «نرخ بیکاری زنان» در هشت سال اخیر است. این افزایش در حالی است که طی این هشت سال، نرخ بیکاری مردان در کشور از حدود ۱۰ درصد به ۶/۸ درصد کاهش یافت. اما این همه ماجرا نیست؛ برای درکی روشن‌تر، لازم است توضیحاتی درخصوص شاخص‌های اشتغال داده شود.

در متون اقتصادی، برای بررسی میزان افراد بیکار، ابتدا کل آحاد جامعه به دو دسته «جمعیت فعال» و «جمعیت غیرفعال» تقسیم می‌شود. «جمعیت فعال» که به آنها «نیروی کار» نیز گفته می‌شود، بخشی از افراد جامعه هستند که در زمان مورد بررسی، «توانایی» و «تمایل» به اشتغال داشته باشند. این افراد ممکن است در جست‌وجوی کار، موفق شوند یا اینکه قادر به پیدا کردن شغل مورد نظر خود نباشند. بنابراین، برخلاف تصور رایج، در ادبیات اقتصادی به کل افرادی که شغل ندارند، «بیکار» گفته نمی‌شود؛ بلکه افرادی در فهرست بیکاران قرار می‌گیرند که اولا شرایط اشتغال و ثانیا تمایل به اشتغال را دارند.

نرخ بیکاری نیز از روی تعداد این افراد اندازه‌گیری می‌شود. به‌عنوان مثال، در یک جامعه ۱۰ میلیون نفری اگر ۵ میلیون نفر «جمعیت فعال» باشند و از این ۵ میلیون نفر هم، تنها ۳ میلیون نفر شغل داشته باشند، تعداد «بیکاران» این جامعه ۲ میلیون نفر خواهد بود، نه ۷ میلیون نفر. در نتیجه، نرخ بیکاری در این جامعه نیز ۲۰ درصد خواهد بود، نه ۷۰ درصد. علاوه بر «نرخ بیکاری» که مهم‌ترین شاخص اشتغال است، یک شاخص مهم دیگر نیز در این حوزه وجود دارد که به آن «نرخ مشارکت» گفته می‌شود. این شاخص معادل با نسبت «جمعیت فعال» (نیروی کار) تقسیم بر «کل جمعیت» است. در مثال گفته شده، نرخ مشارکت معادل ۵۰ درصد است. چرا که تنها نیمی از افراد قادر به کار در این جامعه فرضی، به دنبال شغل بوده‌اند.

این موضوع به درک بهتر آمارهایی که برای اشتغال زنان ارائه می‌شود کمک می‌کند. چرا که در این آمارها، نکته‌ای که معمولا به آن توجه نمی‌شود سطح پایین «نرخ مشارکت زنان» است. کافی است توجه کنید که بر‌اساس آخرین گزارش‌ها، نرخ مشارکت مردان در بازار کار ایران، معادل ۶۳ درصد اعلام شده، در حالی که این نرخ برای زنان تنها به میزان ۱۲ درصد بوده است. به عبارت دیگر، تنها ۱۲ درصد از زنان ایرانی قادر و مایل به این بوده‌اند که در زمره جمعیت شاغلان رسمی کشور قرار بگیرند. این آمار، بیانگر «شکاف جنسیتی» قابل توجهی است که در «بازار کار» کشور وجود دارد. مقایسه این داده‌ها با آمارهای مشابه کشورهای دیگر می‌تواند این موضوع را شفاف‌تر کند: در ایالات متحده، در سال ۱۹۴۶ نرخ مشارکت اقتصادی برای زنان به میزان ۳۲ درصد و برای مردان معادل ۸۷ درصد بود. پس از نزدیک به ۶ دهه و در سال ۲۰۰۵، نرخ مشارکت اقتصادی زنان این کشور به ۵۹ درصد افزایش پیدا کرد، در حالی که نرخ مشارکت مردان این کشور در نیروی کار، به ۷۳ درصد کاهش یافته بود. البته باید توجه کرد که این نرخ‌ها برای کشورهای مختلف، ممکن است افراد شامل در محدوده‌های سنی متفاوتی را در بر بگیرد. در آمارهای فعلی ایران، شاخص‌های مربوط به اشتغال برای «افراد ۱۰ ساله و بیشتر» مورد سنجش قرار می‌گیرد. در حالی که برای برخی از کشورها مثل ایالات متحده، محدوده سنی مورد بررسی برای نیروی کار، «افراد ۱۵سال به بالا» است.

با این حال، حتی با یکسان‌سازی محدوده‌های سنی نیز آمارها از نرخ مشارکت بسیار پایین زنان ایرانی در بازار کار حکایت دارد. به‌عنوان مثال، «مجمع جهانی اقتصاد» که به‌صورت سالانه وضعیت نیروی کار زن در کشورهای مختلف را مورد بررسی قرار داده و آمارهای آن را منتشر می‌کند، در آخرین آمارهای خود تحت عنوان «گزارش شکاف جنسیتی» در سال ۲۰۱۳، اعلام کرد که در بین ۱۳۶ کشور مورد بررسی، ایران با «نرخ ۱۶ درصدی مشارکت زنان در نیروی کار» در رتبه ۱۳۴ قرار دارد.

کمرنگ شدن شاغلان زن

با تلفیق دو شاخص گفته شده یعنی «نرخ بیکاری» و «نرخ مشارکت اقتصادی»، می‌توان شاخص جدیدی را تعریف کرد که به آن «نرخ اشتغال» گفته می‌شود. این نرخ، مشخص می‌کند که از بین یک مجموعه افراد، چند درصد از آنان در زمانی مشخص دارای اشتغال بوده‌اند. بر‌اساس آمارها، از جمعیت حدودا ۳۸ میلیونی زنان کشور در سال ۱۳۹۲، تنها حدود ۳ میلیون نفر از آنان شاغل بوده‌اند که فقط، نزدیک به ۸ درصد از آنان را شامل می‌شود. موضوعی که بیانگر سطح پایین «نسبت اشتغال» برای زنان کشور است. این نسبت برای مردان در سال گذشته نزدیک به ۴۷ درصد بوده است. نکته قابل توجه این آمارها این است که برخلاف تصور اولیه، با وجود اینکه در سال‌های اخیر درصد بالایی از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‎های کشور زن بوده‌اند، نسبت اشتغال زنان با روندی کاهشی مواجه بوده ‌است که به این معناست که درصد کمتری از زنان کشور دارای شغل بوده‌اند. گزارش‌های مرکز آمار حاکی از این است که بالاترین نسبت اشتغال زنان در هشت سال گذشته، مربوط به سال ۱۳۸۴ و به میزان ۶/۱۱ درصد بوده است. در حالی که این نسبت در سال گذشته، به سطح ۲/۸ درصد کاهش یافت که کمترین مقدار آن در این سال‌ها را نشان می‌دهد.

قدیمی‌ترین گزارشی که از شاخص‌های اشتغال در کشور وجود دارد مربوط به نتایج سرشماری سال ۱۳۵۵ است. بر‌اساس این آمارها، در آن مقطع نسبت اشتغال برای مردان در کشور حدودا ۴۴ درصد و برای زنان، نزدیک به ۱۱ درصد بوده است. یعنی پس از نزدیک به دو دهه، نسبت اشتغال (درصد افراد دارای شغل به کل افراد مورد بررسی) در زنان نزدیک به ۳ واحد درصد کاهش داشته؛ ولی برای مردان حدودا ۳ واحد درصد بیشتر شده است. نسبت زنان شاغل در سال ۱۳۷۷ نیز به میزان ۷/۱۱ درصد بوده است. موضوعی که نشان می‌دهد علاوه بر هشت سال گذشته، طی دوره هشت‌ساله پیشین نیز از درصد زنان دارای شغل در کشور کاسته شده است. هر چند کاهش نسبت مذکور در دوره هشت ساله ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴، به میزان نیم واحد درصد بوده، ولی در دوره هشت ساله اخیر این شاخص تقریبا ۵/۳ درصد نزول کرده است. این روند کاهشی موجب شده که به مرور زمان، سهم زنان از کل مشاغل کشور، کمتر و کمتر شود. پدیده‌ای که می‌توان آن را «مردانه شدن اشتغال در ایران» نام نهاد.

«خدمات» به جای «صنعت»

یکی دیگر از نکاتی که با بررسی آمارها مشخص می‌شود، خروج زنان از برخی حوزه‌های شغلی و جایگزین شدن حوزه‌های جدید برای اشتغال آنهاست. آمارها نشان می‌دهد در سال ۱۳۸۴، حدود ۳۴ درصد زنان در مشاغل «کشاورزی»، ۲۸ درصد آنان در مشاغل حوزه «صنعت» و ۳۸ درصد از آنان در حوزه «خدمات» مشغول به کار بوده‌اند. اما طی این سال‌ها، تغییرات قابل توجهی در حوزه‌های شغلی زنان به وقوع پیوست. به‌طوری که «کشاورزی» و «صنعت» به تدریج سهم کمتری از اشتغال زنان را به خود اختصاص دادند و در عوض، درصد بزرگ‌تری از زنان شاغل، مشغول کار در حوزه «خدمات» شدند. در نتیجه این تغییرات ساختاری، پس از هشت سال و در سال ۱۳۹۲، سهم مشاغل خدماتی از کل مشاغل زنان ایرانی به حدود ۵۲ درصد رسید و در مقابل، سهم مشاغل کشاورزی به حدود ۲۳ درصد و سهم مشاغل صنعتی به حدود ۲۵ درصد کاهش یافت.

به نظر می‌رسد این تغییرات، عمدتا تحت تاثیر دستمزدهای پایین پرداختی در برخی از حوزه‌های «خدماتی» رخ داده است، چرا که مشابه کشورهای دیگر، زنان در مقایسه با مردان با دستمزدهای کمتری حاضر به کار می‌شوند. این پدیده با توجه به روند پذیرفته‌شدگان دانشگاه‌های کشور در سال‌های گذشته، جنبه «هشدارآمیز» بیشتری پیدا می‌کند. گزارش‌ها نشان می‌دهد تقریبا از سال ۱۳۸۰ به بعد، تعداد دانشجویان دختر کشور تقریبا معادل با تعداد دانشجویان پسر بوده است و در اغلب سال‌ها نیز، در بین پذیرفته‌شدگان آزمون ورودی دانشگاه‌ها، شرکت‌کنندگان زن سهم بالاتری را به خود اختصاص داده‌اند. با این حال، به نظر می‌رسد فارغ‌التحصیلان زن در مقایسه با همتایان مرد خود، سهم بسیار کمتری را از مشاغل موجود در کشور نصیب خود کرده‌اند. به‌عنوان مثال، در مشاغل صنعتی کشور در سال گذشته، تنها نزدیک به ۱۱ درصد از کارکنان «زن» بوده‌اند و ۸۹ درصد باقیمانده مشاغل در اختیار نیروی کار مرد گذاشته شده است. میزان کارکنان زن در مشاغل صنعتی کشور در سال ۱۳۹۲ تنها حدود ۷۸۵ هزار نفر بوده است. در حالی که این تعداد در سال ۱۳۸۴ تقریبا یک میلیون و ۱۲۳ هزار نفر بوده است. به عبارت دیگر، طی دوره گذشته تعداد زنان دارای شغل صنعتی در کشور نزدیک به ۳۳۸ هزار نفر کم شده است.

بررسی بیشتر آمارهای منتشرشده، زوایای دیده‌نشده دیگری را نیز از بازار کار زنان در ایران نشان خواهد داد. ولی به‌عنوان نکته آخر، توجه به این مساله مفید خواهد بود که بدانید در سال جاری، نزدیک به ۴۲۰ هزار نفر از شرکت‌کنندگان کنکور کارشناسی، مرد بوده‌اند، در حالی که تعداد زنان متقاضی به مقطع لیسانس دردانشگاه‌ها حدود ۶۱۰ هزار نفر بوده است. ولی همان‌طور که گفته شد، کل زنان شاغل در اقتصاد کشور حدود ۳ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر بوده‌اند و در سال‌های اخیر با وجود حجم بالای فارغ‌التحصیلان زن، تعداد مشاغل زنان نه تنها بیشتر نشد، بلکه در هر سال ۱۰۰ هزار نفر نیز کاهش یافت. علاوه بر این، در صورتی که از این تعداد، زنان مشغول در حوزه کشاورزی را (که عمدتا اشتغال آنان نیازی به تحصیلات دانشگاهی ندارد) کم کنیم، رقم تقریبا ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار نفری برای شاغلان زن (در حوزه‌های صنعت و خدمات) به دست می‌آید. به عبارت دیگر، در هر سال نزدیک به ۶۰۰ هزار نفر از دختران کشور برای ورود به دانشگاه‌ها و احتمالا به قصد ورود به بازار کار درآینده خود را آماده می‌کنند؛ اما کل اقتصاد ایران فقط برای حدود ۲ میلیون نفر زن، در مجموع، ظرفیت اشتغال دارد.

مردانه شدن مشاغل

مردانه شدن مشاغل