سعیده سادات فهری: دکترمحسن شریعتی‌نیا، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در مورد سفر رئیس‌جمهوری چین به ایران در گفت‌وگو با روزنامه «دنیای اقتصاد» تاکید کرد که هدف اصلی سفر شی جین پینگ به ایران را می‌توان شکل‌دهی به دوره‌ای جدید از روابط با ایران در حوزه مسائل اقتصادی توصیف کرد. به گفته شریعتی‌نیا، چینی‌ها در مورد ایران بیش از هر چیزی به مبادلات و تبادلات اقتصادی فکر می‌کنند تا به مباحث استراتژیک و راهبردی. او همچنین به فرصت‌ها و چالش‌هایی برای گسترش روابط چین با ایران در دوره جدید اشاره و تاکید کرد: «فرصت از این جهت که امروز رابطه ایران و چین از زیر فشار آمریکا خارج شده و دو کشور خیلی راحت‌تر می‌توانند با هم تعامل داشته باشند. همچنین تحریم‌های بین‌المللی که مانع عمده روابط دو کشور بود نیز برچیده شده است. درخصوص چالش‌ها نیز باید مدنظر داشت که احتمالا در آینده پکن با رقبای جدی به‌ویژه از حوزه اتحادیه اروپا مواجه خواهد بود.»

شی جین پینگ، رئیس‌جمهوری چین بعد از 14 سال در راس هیات بلندپایه سیاسی و اقتصادی در شرایطی وارد ایران شد که به تازگی برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) اجرایی شده است و ایران اکنون در فضای پسابرجام به‌سر می‌برد. عمده‌ترین اهداف رئیس‌جمهوری چین از سفر به ایران را چه می‌دانید؟

هدف اصلی سفر رئیس‌جمهوری چین به ایران را می‌توان شکل‌دهی به دوره‌ای جدید از روابط با ایران توصیف کرد؛ امروز ایران در شرایط جدیدی قرار گرفته است، تحریم‌های بین‌المللی به کمک چین و با مشارکت این کشور لغو شده، آزادی عمل ایران افزایش یافته و از طرفی دیپلماسی چین در مناطق مختلف خیلی فعال‌تر شده است. شی جین پینگ، رئیس‌جمهوری چین، از زمانی که به قدرت رسیده به مناطق مختلف سفر کرده است و تنها منطقه‌ای که سفر نکرده، خاورمیانه بود. بنابراین او اخیرا به سه کشور ایران، عربستان و مصر سفر کرد. بنابراین می‌توان عمده‌ترین هدف این سفر را شکل‌دهی به نوع جدیدی از مناسبات با ایران و به‌طور کلی با کشورهای کلیدی خاورمیانه دانست. همچنین بحث میان‌ ایران و چین عمدتا بحث‌های اقتصادی است زیرا تعریفی که نخبگان چین از خاورمیانه دارند، تعریف اقتصادی و ژئواکونومیک است. اساسا رهبران چین، از تمام مناطق جهان به جز شرق آسیا تعریف ژئواکونومیکی دارند؛ به این مفهوم که عمدتا به تجارت، سرمایه‌گذاری و گسترش مناسبات اقتصادی در این مناطق اولویت می‌دهند. از سوی دیگر در سندی که پکن اخیرا در مورد روابط چین و جهان عرب منتشر کرد، گسترش مبادلات در حوزه انرژی، تجارت و سرمایه‌گذاری را به‌عنوان هدف کلیدی چین در گسترش روابط با جهان عرب برشمردند. این نگرش نسبت به ایران نیز به‌عنوان یک کشور خاورمیانه‌ای قابل تعمیم است. چینی‌ها در مورد ایران هم بیش از هر چیزی به مبادلات و تبادلات اقتصادی فکر می‌کنند تا به مباحث استراتژیک و راهبردی.


آقای روحانی روز گذشته و بعد از دیدار با همتای چینی خود گفت که درباره افزایش حجم مبادلات ایران و چین به ۶۰۰ میلیارد دلار گفت‌وگو کرده‌اند. شما چشم انداز روابط اقتصادی دو کشور را چطور می‌بینید و تحقق این حجم از مبادلات را چقدر محتمل می‌دانید؟

بررسی تحقق افزایش حجم روابط تجاری ایران با چین محتاج این است که متخصصان اقتصادی و تجارت بین‌الملل محاسبات دقیقی را راجع به ظرفیت‌های اقتصادی و تجاری دو کشور صورت دهند و به راحتی نمی‌توان گفت که آیا این بحث قابل تحقق است یا خیر.اما در دوره جدید به لحاظ سیاسی چین هم فرصت‌های جدیدی را برای روابط با ایران دارد و هم با چالش‌هایی مواجه است. فرصت از این جهت که امروز رابطه ایران و چین از زیر فشار آمریکا خارج شده و دو کشور خیلی راحت‌تر می‌توانند با هم تعامل داشته باشند. همچنین تحریم‌های بین‌المللی که مانع عمده روابط دو کشور بود نیز برچیده شده است. درخصوص چالش‌ها نیز باید مدنظر داشت که احتمالا در آینده پکن با رقبای جدی مواجه خواهد بود؛ یک دسته از این رقبا از کشورهای اتحادیه اروپا هستند که به لحاظ سطح فناوری با چین تفاوت دارند و آنها نیز در دوره فعلی همچون چین خواهان سرمایه‌گذاری و همکاری با ایران هستند.


همان‌طور که شما اشاره کردید اکنون رقبای جدی برای چین وجود دارد؛ در این شرایط و در دوره پسابرجام اولویت تجاری ایران باید غرب باشد یا چین یا هر دو. همچنین برخی کارشناسان این‌گونه مطرح می‌کنند که در دوره فعلی که اقتصاد ایران از فضای بازتری برخوردار است و کشورهای بسیاری خواهان تجارت با ایران هستند، ما باید تعاملات اقتصادی مان با چین را کاهش دهیم و به سمت کشورهای اروپایی گام برداریم. نظر شما چیست؟

ما اگر در عالم واقع بخواهیم راجع به چین بحث کنیم اولین نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که چین شریک تجاری بیش از ۱۳۰ کشور در جهان است و ایران یکی از آن ۱۳۰ کشور است. همچنین رقم تجارتی که چین با ایران دارد در کلیت تجارت خارجی این کشور که چیزی حدود ۴ هزار میلیارد دلار است، رقم بزرگی محسوب نمی‌شود. دومین نکته این است که هیچ کشوری در جهان نمی‌تواند چین را نادیده بگیرد و طرح این بحث که چین در اقتصاد جهانی موقعیت مسلطی پیدا خواهد کرد، اشتباه است. چین کانون زنجیره جهانی ارزش است و خط تولید اغلب شرکت‌های چند ملیتی بزرگ در چین است. بنابراین آنچه ما از چین وارد می‌کنیم بخش کلیدی از تعامل ما با زنجیره جهانی ارزش است. نکته دیگری که باید به آن توجه داشت ضعف‌های ساختاری بوروکراسی ملی ایران در تعامل با چین است. معمولا بوروکرات‌های ما این ضعف‌ها را به گردن طرف مقابل می‌اندازند؛ مانند ضعف‌هایی که در گمرک داریم یا بخش عظیم قاچاقی که در اقتصاد ایران است و هنوز راه‌حلی برای آن یافت نشده است. تمام اینها به سادگی به این معنا تبدیل می‌شود که ایران سرزمین کالاهای بنجل چینی شده است. در حالی که اقتصاد چین، اقتصادی است که می‌تواند با آمریکا حدود ۵۰۰ میلیارد دلار و با اتحادیه اروپا ۶۰۰ میلیارد دلار صادرات داشته باشد. بنابراین بحث ایران و چین تاحدودی پیچیده است و باید واقعیات را در این خصوص مدنظر داشت.


در نهایت جایگاه چین در سیاست خارجی ایران در دوره پسابرجام را تعریف کنید؟

اولین نکته این است که روابط امنیتی و سیاسی ایران و چین خیلی گسترده‌تر نخواهد شد؛ زیرا اولویت‌های استراتژیک دو کشور با یکدیگر خیلی متفاوت است. به نوعی در این دو حوزه روابط ایران و چین به مرز اشباع رسیده است. بنابراین من انتظار ندارم که در دوره جدید روابط تهران- پکن به معنایی که در روابط بین‌الملل مورد بحث است تبدیل به روابط راهبردی شود. اما حوزه اقتصاد، همکاری‌ها در حوزه سرمایه‌گذاری و تکنولوژی احتمالا به کانون روابط دو کشور تبدیل خواهد شد. در نتیجه چین همچنان به‌عنوان یک شریک اقتصادی مهم در کنار ایران خواهد بود تا یک شریک راهبردی کلیدی.