فروپاشی نظم جهانی - ۱۶ مرداد ۹۵

کیمبرلی کیگن، فردریک کیگن، جنیفر کافرلا، هارلین گامبیر، کاترین زیمرمان
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش نهم گفته شد که النصره یکی از معدود گروه‌هایی است که می‌تواند در بسیاری از بخش‌های سوریه دست به عملیات بزند. این گروه همچنین یکی از بهترین گروه‌های سازمان یافته و منسجم‌ترین گروهی است که توانسته به‌عنوان نهادی هماهنگ‌کننده حتی در میان گروه‌هایی عمل کند که ایدئولوژی آنها را رد می‌کند. موضع اصولی القاعده همواره تلاش برای همکاری با گروه‌های محلی به بیشترین حد ممکن بوده است. همچنین به الگوی خلافت داعش نیز اشاره و گفته شد که داعش آشکارا منحصر به فرد بودن دولت خود و تعهد تمام مومنان برای حمایت از آن را اعلام کرد. این گروه می‌گوید هر کس که به شورش علیه اقتدار این دولت در درون قلمرواش بپردازد از دین برگشته تلقی شده و جنگ با او مجاز است. در این بخش به الگوی حکومتی النصره اشاره می‌شود.

مدل جبهه النصره

جبهه النصره یا فتح‌الشام فعلی در برخی موارد به برخی اصول القاعده مانند همکاری با همسفران وفادار باقی مانده است. جولانی در سال 2013 چنین گفت: «حفظ روابط خوب با دیگر گروه‌ها و رفتار خوب با آنها و چشم بستن بر خطاهایشان اصلی اساسی در تعامل با گروه‌های دیگر است... البته تا زمانی که آنها تغییر نکنند.» به نظر می‌رسد که «جبهه النصره حتی به دنبال انسجام دائمی گروه‌هایی است که به‌‌طور مستقل شکل گرفته و در نتیجه به او اعلام وفاداری کردند.» النصره «با گروه‌های بزرگ، مستقل و قدرتمند» روابط متفاوتی دارد یعنی روابطش با آنها بیشتر شبیه به یک اتحاد است؛ با «گروه‌های کوچک‌تر که ایدئولوژی سلفی دارند» و النصره به نوعی رهبریت آنها را دارد می‌کوشد «تا آنها را زیر لوای ایدئولوژیک و روش‌شناسانه خود قرار دهد» و با گروه‌های غیرسلفی مورد حمایت غرب نیز اتحاد مصلحتی دارد. نتیجه آن یک «ساختار چند لایه و شبکه‌ای از نفود است» که «برای توانمند ساختن النصره برای دنبال کردن اهداف کوتاه مدتش در سوریه بدون آنکه به حاشیه‌ای رانده شود که نتواند از آن سر برون آورد بهینه‌سازی شده است.»

النصره بر انحرافی که آماده تحمل آن بود - حتی در چارچوب شبکه پیچیده و دقیق روابط خود- نیز محدودیت می‌نهد. وقتی گروه‌ها به غرب بسیار نزدیک شوند یا به کمک‌های غرب بسیار وابسته شوند، النصره آنها را به شدت تنبیه می‌کند. ترکیب کمک‌هایی که النصره ارائه می‌دهد، اراده عمومی‌اش برای همکاری با طیف متنوعی از گروه‌ها و دقت اقدامات تلافی‌جویانه به این گروه اجازه داده تا از مشکلاتی که «القاعده در عراق» در سال 2006 با آن مواجه بود احتراز کند؛ مشکلاتی که منجر به «بیداری» قبایل سنی علیه این گروه شد: «به جای برانگیختن مخالفت، رفتار قاطعانه النصره در برابر گروه‌های شورشی در اجبار این گروه‌ها به سوی تغییر رفتارشان جهت انطباق با خواسته‌های النصره تا حد زیادی موفق بوده است.»

این گروه به رویکرد خود وفادار باقی مانده حتی زمانی که داعش ناگهان از آن برید. جولانی در مصاحبه‌ای در مه‌2015 از مخالفت گروه‌هایی با «برداشت‌های اساسا متفاوت مذهبی» سخن می‌گفت: «آنها مسلمان هستند حتی اگر یک جورهایی متفاوت از ما باشند. گروه‌هایی وجود دارند که اشتباهاتی دارند. ما این اشتباهات را به دلیل شدت گسترده نبردهایمان نادیده می‌گیریم.» جولانی با توصیف شکل‌گیری ساختار جیش‌الفتح- اتحاد سیاسی و نظامی میان النصره و گروه‌هایی که از دل آن شبکه به‌صورت محلی در استان‌های سوریه بازتوزیع و تکرار می‌شدند- می‌گفت که این مساله «مبتنی است بر مشورت متقابل...، بدون نگاه به فردی که در حال هدایت این ارتش است، این رویکرد مبتنی است بر اساس مشاوره میان تمام گروه ها. این نه ائتلاف میان النصره و تمام این گروه‌ها است و نه ائتلاف میان تمام این گروه‌ها با یکدیگر... از زمانی که این پروژه را شروع کردیم با تمام این گروه‌ها در امور نظامی مشورت می‌کنیم.» النصره و روحانیون متحدش فعالانه داعش را به دلیل رویکردهایش در مورد کشتار مسلمانی که فی الفور با ایدئولوژی این گروه سر سازگاری نمی‌یابند «افراط‌گرا» می‌نامند. آنها معتقدند که نبرد زمینی علیه داعش به این دلیل قابل توجیه است که در ذات خود اقدامی دفاعی است.

رویکرد النصره موفقیت‌آمیز بوده است. این رویکرد با رویکرد بسیاری از گروه‌های اپوزیسیون - سلفی و غیرسلفی- آمیخته شده است. النصره به قدر کافی توانسته احترام این گروه‌ها را به‌دست آورد به گونه‌ای که وقتی در سال 2012 آمریکا نام النصره را در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار داد بسیاری از این گروه‌های سلفی و غیرسلفی به همراه مردم در اعتراض به اقدام آمریکا دست به تظاهرات زدند. بار دیگر در سال 2014 بود وقتی ایالات‌متحده گروه خراسان را که هسته‌ای در درون النصره بود به دلیل برنامه‌ریزی برای حمله به غرب در سال 2014 مورد حمله قرار داد. این بار هم اعتراضات بسیاری پدید آمد. النصره همچنین محدودیت‌هایی بر خواست و اراده گروه‌های اپوزیسیون برای پذیرش کمک‌های غرب قرار داده و خواسته‌های‌سیاسی این گروه‌ها را با وضع آستانه «سرسپردگی» در برابر آن دسته از قدرت‌های خارجی که آنها را «تحمل می‌کند» شکل داده است. النصره تمام این اقدامات را بدون داشتن ارتش بزرگ و داشتن مناطق حکمرانی به‌دست آورده است. النصره در واقع خود را از چشم غرب دور نگه داشته است، زیرا در غیر این صورت قدرت و تهدید این گروه برای غرب عیان‌تر خواهد شد؛ در حالی که آسیب‌پذیری این گروه در برابر حملات غرب را نیز افزایش می‌دهد. در بلندمدت، الگوی جبهه النصره برای آمریکا خطرناک‌تر از الگوی داعش است. داعش خود را به دولت تروریستی که دارای ارتش است تبدیل کرده و در عمل در سیبل غرب قرار گرفته و به مجموعه غرب اعلان جنگ داده است. داعش خود را به مردم در قلمرو تحت اختیار خود با زور و وحشت تحمیل می‌کند. این گروه حتی اندک بحث و مشاجره‌ای را در درون نحله سلفی‌گری تحمل نمی‌کند چه برسد به نحله‌های دیگر. داعش حکومتی را وعده داده که نمی‌تواند برآورده‌اش سازد. داعش آسیب‌پذیری‌های فراوانی دارد که یک برنامه خوب سازماندهی شده علیه آن می‌تواند مورد بهره‌برداری قرار گیرد. اما النصره فاقد این آسیب‌پذیری‌ها است.